بعد از مطرح کردن انجیر استهبان به عنوان آلترناتیو گلابی برجام، برخی برایشان این موضوع سوال شد و برخی هم این ایده را به سخره گرفتند. به این معنا که انجیر استهبان نمیتواند نماینده پیشرفت کشور باشد و برای پیشرفت کشور باید رویکرد دیگری را دنبال کرد. حتی برخی از این افراد که در توهم بودن گلابی برجام همراه هستند اما در آلترناتیو بودن انجیر استهبان همراه نیستند.
اتفاقا انجیر استهبان میتواند مساله پیشرفت را نمایندگی کند و به معنای واقعی آن آلترناتیو حقیقی برای ایدههای توهمی توسعه باشد، ایدههایی که محدود به گلابی برجام هم نیست. بلکه ایدههای مرکز گرا و یا وابسته و معطل به ارادههای بیرونی که وجه اشتراکشان قائل نبودن نقش فعال برای عموم مردم است، را نیز شامل میشود. انجیر استهبان نشانهای از یک رویکرد صحیح به ظرفیتهای واقعی کشور و جایگاه مردم در فعال کردن آن است که در نهایت برای کشور رشد و پیشرفت پایدار همراه با عدالت میآورد. در این رویکرد پیشرفت مجموع قدمهایی است که آحاد مردم در مناطق مختلف جغرافیایی برای تولید ثروت برمیدارند و این قدمها روی زمینی از ظرفیتهای واقعی برداشته میشود.
در این رویکرد پیشرفت امری جمعی و توزیع شده است، متوقف به یک مرکزیت و یا اراده و برنامه خارجی نیست. از آنچه که خدای بزرگ در اختیار قرار داده است، حداکثر استفاده را میبرد و از فرصتهای بیرونی و خارجی برای ارتقای فعالیت خود استفاده میکند. رشد و پیشرفت در این رویکرد برآمده از برنامه و حرکتی درونزا است. از بیرون دستور نمیگیرد و متوقف کمک بیرونی هم نیست اما برای عبور از موانع و مشکلات پیش روی خود از امکانات و فرصتهای بیرونی استفاده میکند. نتیجه این رویکرد تولید ثروت توزیع شده و افزایش قدرت مردم است. اساسا این رویکرد برآمده از انقلاب اسلامی است. چرا که در این رویکرد همه آحاد جامعه در نقاط مختلف جغرافیایی صاحب هویت و دارای نقش در پیشرفت کشور هستند. همان چیزی که انقلاب اسلامی را رقم زد.
برخی از افراد ظاهرا انقلابی، نگاه تحقیر کننده به این رویکرد دارند. قبول ندارند که توجه به این ظرفیتها میتواند منجر به پیشرفت کشور شود. البته در عمق نگاه آنها پیشرفت تنها با قرار گرفتن در مدار یک بازیگر بزرگ بینالمللی و پذیرش نقشی در برنامه محقق میشود. به عبارت دیگر برای کشور خود شانیت و اثرگذاری بر معادلات واقعی قائل نیستند و تنها معادلات بازیگران بزرگ را موثر و واقعی میدانند. عمده تلاش آنها نیز تعریف یک برنامه ذیل این نگاه است. به عبارت دیگر در این نگاه خیلی اهمیتی ندارد که کشور دارای چه ظرفیتهایی است، بلکه مهم این است که بازیگران بزرگ به چه ظرفیتی از ایران نیاز دارند و آن وقت هنر ما معامله کردن بر سر آن ظرفیت خواهد بود. اگر هنرمند باشیم معامله خوب میکنیم و اگر هنر نداشته باشیم، آن ظرفیت سوخت میشود. در این نگاه نخبه آن کسی است که برنامه خوبی برای معامله داشته باشد. اما کسی که دنبال شناخت و بالفعل کردن ظرفیتهای داخلی باشد، نهایتش آدم خوبی است اما به درد حکمرانی نمیخورد.
در رویکرد مردمی به پیشرفت حتما تحولات و تمایلات بازیگران خارجی اهمیت دارد. آنها را با دقت رصد و فرصتهای آن را شناسایی و استفاده میکند. اما به آنها اصالت نمیدهد و پیشرفت را با تکیه بر آنها دنبال نمیکند. رویکرد درست را در درونزایی و برونگرایی میداند. یعنی تکیه باید بر درون و استفاده حداکثری از ظرفیتهای داخل باشد و همزمان نگاه به فرصتها و تهدیدهای بیرون داشت و از آنها برای رشد و تقویت ظرفیتهای درونی بهره برد. در عبارت کلان باید هویت مستقل برای خود تعریف کرد. این هویت ساخته شده از ظرفیتهای متنوع داخلی در پیوند با فرصتهای خارجی است.
نگاهی که در بالا توضیح داده شد جوهره یکسانی با نگاه غربگراها به توسعه دارند و هر دوی آنها مورد پسند محفلهای قدرت نیز هستند. دلیلش این است که محافل قدرت برای مردم شأنیتی قائل نیستند و افزایش قدرت مردم منافع آنها را به خطر میاندازد. در نگاه محفلی قدرت باید در حلقه محفل باقی بماند. لذا مدلی از توسعه مقبول است که قدرت محفلها را افزایش داده و توازن قدرت را به نفع محفلها حفظ و تقویت کند. در این نگاه مدلهای مرکزگرا و توزیع کننده رانت بهترین هستند. طبیعی است که یکی از کارهای مورد پسند محفلها مذمت و تمسخر رویکردهایی است که پیشرفت را مردم پایه میداند. حتما هم حاضر هستند که برای این کار هزینه کنند. لذا مقابله انجیر استهبان با سایر مدلهای توسعه از جنس مقابله مردم با محافل قدرت و ثروت است و صرفا یک اختلاف سلیقه نیست.