امروز شاهدِ تولدِ یک «وفاقِ شوم» علیه «اتحاد مقدس» هستیم؛ پیوندِ نامبارکِ کسانی که سالها با نقابِ «جهاد»، از لولوخورخورهٔ اصلاحطلبی سخن میگفتند، اما امروز در آغوش همانها غنودهاند و ابایی از هم صدایی با ضد انقلاب هم ندارند.
بنگرید که چگونه «چپ» و «راست» و «ضد انقلاب»، در یک نقطه به وحدت رسیده و جایی مانند توییتر و رسانهها را که قرار بود مکانِ «گفتوگو» باشد، به «چاقوخانهٔ» لاتهای مدرن بدل کردهاند. اینان اندیشه را به مسلخ بردهاند و «برنامه» و حتی «مسائل مردم» را زیر پای هیاهوی پوشالی ذبح کردهاند.
در یک سو، «بنزسوارانِ» گردنکلفتی را میبینیم که با بودجهٔ «بیتالمالِ» محرومان، مانورِ تجمل میدهند و فرهنگِ این ملت را به لجن میکشند؛ و در سوی دیگر، لشکری از «حاجیهای فیک» و «عمارنماهای پولی» که در پستی از «ارزشها» دم میزنند و در پستی دیگر، دهان به الفاظِ رکیک میگشایند. اینان «مردانِ وسطبازِ» تاریخاند؛ کسانی که در سطوح بینالمللی، دیپلماسیِ «نه سیخ بسوزد و نه کباب» را پیشه کردهاند و رسانههایشان از سفرهٔ مردم ارتزاق میکند تا تیشه به ریشهٔ سادهزیستی و بهقول خودشان «رعیتها» بزنند.
حالا گیر دادهاند به «کافه». جلیلی یک کلام گفته است کافهها جای «خانه» را نگیرد؛نگفت کافه اساساً بد است که عکس او در کافه را میگذارید بلکه او یک نقدِ فرهنگی کرده و گفته است ای انسان، به جای گذرانِ زیاد از حدِ وقت در کافه های که گاهی معلوم هم نمی شود چی می شود، یادت باشد که برای خانواده هم وقت بگذاری. اما این جماعتِ غربزده و آن اصولگرایِ نانبهنرخروزخور، این حرف را پیراهنِ عثمان کردهاند. همانهایی که جرئت ندارند به «سریعالقلم» نازکتر از گل بگویند، دائما برای جلیلی قمه میکشند.
تیتر میزنند: «دلار گران شد و جلیلی از کافه گفت!». انگار جلیلی رئیسبانک مرکزی است! همینها یک ساعت قبلش میگفتند «جلیلی کارهای نیست»، حالا که دلار بالا رفته، شده مسئولِ اولِ مملکت؟ خجالت هم خوب چیزی است که شما نمی کشید.
جرمِ «سعید جلیلی» چیست؟ جرم او این است که در مانورِ «اشرافیتِ جدید»، هنوز بوی «سادگی» میدهد. او را میزنند چون «پرایدِ» او، خاری است در چشمِ «لندکروزسوارانی» که مردمداری را در پروازهای اختصاصی جستجو میکنند. عکسِ غذا خوردنِ سادهاش را در میان دانشجویان مسخره میکنند؛ چرا؟ چون حضورِ او، «وقاحتِ» زندگی لاکچری آنها را افشا میکند. جلیلی نه خودش و نه اطرافیانش، برخلاف برخی ریالی فساد ندارند. و چون چیزی از او ندارند می گویند که او مجرم است، چون نخواست خانوادهاش در سیاست دخالت کنند و جلوی دوربین نیامدند؛ و بابت همین تمسخر شد. اما آنکه خانوادهاش همه جا جلوی دوربین بودند، امروز هم با هزینهٔ بیتالمال همراه خانوادههایشان سفرهای خارجی میروند و خرید میکنند. ایراد جلیلی آن است که نخواست فرزندش بر صدرِ پتروشیمیها بنشیند یا با نفتکشها سوداگری کند؛ او مجرم است چون برای «خانوادهاش» نمایش «قدرت» اجرا نکرد.
جلیلی را میزنند چون در انسدادِ رسانهایِ محافل، او در جلساتِ هفتگیِ بیواسطه با مردم گفتگو می کند. میزنندش چون زیادی میان دانشجویان است و بلد است با دانشجو، نه با زبانِ “بخشنامه” که با زبانِ “اندیشه” سخن بگوید.
او تقریبا هر دو هفته در یک استان است و استقبالِ مردم از او “کابوسِ” کسانی شده که جرئت ندارند از صندلی لندکروزر هایشان پایین بیایند.
در عصرِ “دولتِ بیبرنامه” که هنوز در کوچه پسکوچههایِ پیدا کردنِ کارشناس سرگردان است، او “دولتِ سایه” را به مثابه یک ساختارِ مستحکم و برنامهمحور به رخ میکشد. حالا اگر دولت گوشِ شنوا ندارد، جُرمِ جلیلی چیست؟
جلیلی به هیچ «حامی مالی گردنکلفتی» وصل نیست. او «مستقل از محفلها و لابیهای ثروت» است. به همین دلیل، رسانههایی که با پولِ آن کارتلها اداره میشوند، از شخصیت او وحشت دارند و با پولپاشی در کانالهای طنز و پروکسی هم علیه جلیلی مطلب تولید میکنند. آنها از «دولتِ سایه» میترسند، چون حاصلِ هزاران ساعت کار کارشناسی است، نه خروجیِ جلسات شبانه با صاحبانِ ثروت،
بنگرید این همبستگیِ عجیب را! رسانهٔ اصلاحطلب تیتر میزند و اکانتِ اصولگرا تکرار میکند. دیروز میگفتند او کارهای نیست و امروز چنان هراسانند که گویی تمامِ نوساناتِ ارز، گرانی لبنیات و…تقصیرِ کسی است که حتی در دولت حضور ندارد و تنها رقیب آنها در انتخابات به حساب میآمد! مگر به «شهید عباسی» تنها به جرمِ نزدیکی به این خطِ فکری، اتهامِ جاسوسی نزدند؟
پر واضح است جلیلی تا زمانی که «بیزنسمن» نشود و مقابل «محفل قدرت» ایستادگی کند از سوی آن ها زده خواهد شد که: «تو به چه اجازهای حق زندگی داری؟ مگر نمیدانی ماییم که صاحب برندهای سیاسی هستیم؟ تو یا باید محفلی شوی یا حذف!»

