وقت خروج از ان پی تی؟

اشتباهات سریالی در تصمیمات امورخارجه
یاسر سالک نیا

قطعنامه ضد ایرانی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی با 19 رای به تصویب رسید. اساس این قطعنامه را ملزم کردن ایران برای همکاری فوری در ارائه اطلاعات دقیق درباره ذخایر اورانیوم ۶۰ درصدی خود و دسترسی بازرسان آژانس به سایت‌های هسته‌ای این کشور تشکیل می‌دهد.
این سند که بر پایه گزارش اخیر «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی تنظیم شده با هدف تمدید و بازتنظیم ماموریت آژانس برای نظارت و گزارش‌دهی درباره ابعادی از برنامه هسته‌ای ایران صادر شده است. با گذر از ابعاد فنی ماجرا، با توجه به همین اطلاعات کلی در مورد قطعنامه سوالاتی مطرح می‌شود که مخاطب اصلی آن دستگاه دیپلماسی کشور است. اولین و مهم‌ترین نکته در مورد چرخش پساجنگی است که از سوی ایران در قبال آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بوجود آمد. رافائل گروسی که در ایام جنگ به عنوان یکی از عوامل مقدمه‌ساز جنگ معرفی می‌شد بعد از جنگ به یک باره در قاب مشترکی با وزیر امورخارجه در قاهره در حال رونمایی از یک توافق رویت شد.
آقای عراقچی در مصاحبه اخیر خود با خبر آنلاین اذعان کردند که اجازه بازدید از سایت‌های هسته‌ای که مورد حمله قرار نگرفته‌اند را به آژانس داده‌اند. با توجه به تصویب قطعنامه اخیر، سوال مهمی که اکنون باید آقای عراقچی به آن پاسخگو باشند این است که توافق قاهره عملا چه سودی برای ایران داشت؟ تطهیر چهره گروسی و اجازه به بازرسان آژانس برای دقیق کردن اطلاعات خود از وضعیت ایران در پساجنگ به چه انجامید؟ اعتمادسازی یا وقیح‌ترکردن آژانس برای صدور قطعنامه علیه ایران؟ آیا آقای عراقچی که هنوز متوجه نشده‌اند که در مذاکرات قبلی از ویتکاف بازی خورده‌اند بعد از رویت این جمله که قطعنامه جدید بر پایه گزارش رافائل گروسی به تصویب رسیده تا آژانس به اطلاعات مناطق بمباران شده نیز دست پیدا کند متوجه خواهند شد که با منطق مضحک اعتمادسازی هر بار چه مسیر خسارت باری را طی می‌کنند و عبرت نمی‌گیرند؟
پروفسور نادر انتصار رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آلاباما آمریکا در خصوص این قطعنامه در مصاحبه با یک رسانه داخلی می‌گوید: «بازی آژانس با ایران پایانی ندارد. هدف این است که ایران را برای همیشه در وضعیتی دشوار نگه دارند تا در نهایت به تمامی خواسته‌های غرب تن دهد.» بازی آژانس با ایران به قدری آشکار است که پیش‌بینی می‌شود انتقادها از عملکرد عباس عراقچی از سوی جامعه نخبگانی در روزهای آینده به شدت افزایش پیدا کند.
همچنین یکی دیگر از بخش‌هایی که نیاز است مورد توجه قرار گیرد وجود رگه‌های برجام در این قطعنامه بود که اتفاقا مورد اعتراض 8 کشور مخالف با قطعنامه قرار گرفت و تاکید شد که مطابق قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، تمامی مفاد آن در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ خاتمه یافته است. در پرتو آن، مأموریت مدیرکل آژانس برای گزارش‌دهی درباره راستی‌آزمایی و نظارت ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ منقضی شده است. برجامی که پس از ده سال هیچ سودی برای کشور نداشت و رفت آمد بازرسان به کشور را تسهیل کرده بود و دست اندرکاران آن برای دست آوردسازی از آن به ادبیات‌سازی با دور کردن سایه جنگ متوسل شده بودند، اکنون باید توضیح دهند که چگونه هم جنگ شد و هم در سایه برجام قطعنامه جدید علیه ایران تصویب می‌شود.

فروپاشی معماری مهار ایران؛
عباس ضیاء الدین

معاهده عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای (NPT) بر اساس سه ستون اصلی بنا شده است: عدم اشاعه، خلع سلاح و استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای. مشروعیت حقوقی این معاهده وابسته به توازن میان این سه رکن و اجرای بدون تبعیض آنهاست. اما تجربه ۵۰ ساله ایران نشان می‌دهد که این توازن عملاً نقض شده و عضویت ایران در NPT بیش از آنکه تأمین‌کننده امنیت و منافع ملی باشد، به ابزاری برای اعمال فشار سیاسی، محدودسازی ظرفیت‌های صلح‌آمیز و تضعیف بازدارندگی ملی تبدیل شده است. قطعنامه اخیردقیقاً در بستری صادر شد که آژانس از مأموریت فنی خود فاصله گرفته و عملاً به بخشی از ساختار فشار سیاسی غرب تبدیل شده است. رفتارهای اخیر آژانس کاملاً گویاست است. از جمله گزارش‌های جهت‌ دار بر مبنای اطلاعات سرویس‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی؛ نادیده‌ گرفتن حملات آشکار به تأسیسات صلح‌آمیز ایران؛ حمایت از ادعای وجود فعالیت‌های اعلام‌ نشده بدون ارائه شواهد معتبر؛ ایجاد فشار هماهنگ با لایحه‌های کنگره آمریکا و بیانیه‌های تروئیکای اروپایی. این مجموعه نشان می‌دهد که قطعنامه اخیر، نه یک سند فنی بلکه بخشی از پروژه سیاسی «الزام ایران به عقب‌نشینی استراتژیک» است؛ پروژه‌ای که همزمان در حوزه هسته‌ای، منطقه‌ای و موشکی در حال پیگیری است. چند ماه پیش، تاسیسات ایران هدف حمله مستقیم قرار گرفت. این حمله بنا بر قواعد آمره بین‌المللی، نقض آشکار اصل عدم ‌تجاوز و همچنین نقض تعهدات امنیتی ذیل NPT است.
بنابراین، پرسش اصلی این است که آیا ادامه عضویت ایران در NPT همچنان توجیهی حقوقی و راهبردی دارد یا خروج از آن می‌تواند بخشی از بازتعریف موازنه امنیتی باشد.
۱. نقض تعهدات طرف‌های دیگر و زوال اصل «اجرای متقابل»: بر اساس ماده ۲۶ کنوانسیون حقوق معاهدات وین، تعهدات معاهده‌ای بر پایه اصل اجرای متقابل و حسن‌نیت معتبرند. اما در قبال ایران، این اصل به‌ صورت ساختاری نقض شده است:
الف. عدم پایبندی کشورهای هسته‌ای به خلع سلاح: بر اساس ماده ۶ NPT ، قدرت‌های هسته‌ای موظف به پیشبرد روند خلع سلاح هستند. اما گزارش‌های رسمی سازمان ملل نشان می‌دهد که:
• هیچیک از این کشورها کاهش واقعی زرادخانه‌های خود را دنبال نکرده‌اند؛
• برخی از کشورها مانند آمریکا برنامه‌های نوسازی هسته‌ای را آغاز کرده‌اند؛
• و رژیم صهیونیستی به‌طور کامل خارج از NPT، دارای صدها کلاهک است.
این نقض ساختاری، بنیان اخلاقی و حقوقی NPT را تضعیف کرده است.
ب. عدم ارائه فناوری صلح‌آمیز به ایران : مطابق ماده ۴، کشورهای عضو حق برخورداری از فناوری صلح‌آمیز بدون تبعیض را دارند. اما در مورد ایران کاملا یک طرفه و تبعیض آمیز بوده است :
• تحریم‌های هسته‌ای حتی شامل تجهیزات پزشکی و رادیوداروها شده است؛
• انتقال دانش، سوخت و فناوری به‌ طور کامل ممنوع شده است؛
• حتی همکاری‌های صلح‌آمیز با روسیه و چین نیز تحت فشار غرب قرار گرفته است.
این وضعیت با روح و نص حقوقی و متن NPT در تضاد آشکار است.
پ. استفاده ابزاری و سیاسی از آژانس : آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بر اساس اساسنامه‌اش، نهاد فنی و غیرسیاسی است، اما:
• گزارش‌های آن بارها با فشار آمریکا تغییر لحن و جهت داده؛
• اطلاعات محرمانه ایران به ‌صورت مکرر افشا و زمینه ‌ساز حملات اسرائیل شده است.
• آژانس هیچگاه اقدام اسرائیل علیه تأسیسات ایران را محکوم نکرده است.
• و قطعنامه‌های اخیر بطور آشکار سیاسی و فاقد پشتوانه فنی بوده‌اند.
این رفتارها نشان می‌دهد آژانس از نقش فنی خود خارج و به ابزار فشار ژئوپلیتیک تبدیل شده است.
۲. حملات نظامی و خرابکاری؛ نقض صریح تعهدات امنیتی NPT: یکی از مبانی حقوقی مشارکت در NPT، فرض ضمنی عدم تهدید به زور و احترام به امنیت تأسیسات صلح‌آمیز است. اما در ۱۵ سال گذشته، آمریکا و رژیم صهیونی با کمک سه کشور اروپایی با فشار ایران:
• بارها تأسیسات هسته‌ای را هدف حمله مستقیم یا حملات سایبری قرار داده‌اند؛
• تعدادی از دانشمندان ایرانی را ترور کرده‌اند؛
• و آشکارا تهدید به حمله نظامی و آنرا عملیاتی کرده‌اند.
طبق ماده ۱۰ NPT، هر کشور عضو می‌تواند در صورت به‌خطر افتادن «منافع عالی کشور»، از معاهده خارج شود. با توجه به اقدامات فوق و حملات متعدد به تأسیسات صلح‌آمیز و تحت نظارت آژانس و البته حمله نظامی آمریکا به این تاسیسات این شرط حقوقی یعنی به‌خطر افتادن «منافع عالی کشور» بی‌شک احراز شده است. این درحالی است که حتی آژانس بار ها با گزارش های رسمی خود و با بازرسی های متعدد صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای را اعلام داشته است.
۳. تحریم‌های گسترده؛ نقض اصل «عدم تبعیض» : تحریم‌های آمریکا و اروپا علیه ایران نه‌ تنها بی‌ارتباط با مفهوم عدم اشاعه است، بلکه خود نقض آشکار ماده ۴ محسوب می‌شود؛ زیرا: مشارکت ایران در چارچوب‌های فنی محدود شده؛ حقوق ذاتی ایران برای غنی‌سازی عملاً تحت فشار قرار گرفته؛ و همکاری‌های علمی کاملاً مختل شده است. این تحریم‌ها برخلاف اصول بنیادین حقوق معاهدات، «هدف و موضوع NPT » را برای ایران نقض کرده‌اند.
۴. مبانی حقوقی خروج ایران از NPT: همانطور که گفته شد، بر اساس ماده ۱۰ NPTهر کشور عضو می‌تواند در صورت تشخیص «وقایع فوق‌العاده مرتبط با موضوع معاهده» که «منافع عالی کشور» را به خطر اندازد، با اعلام، از معاهده خارج شود.ایران می‌تواند با استناد مستدل به موارد ذیل خروج را کاملاً حقوقی اعلام کند:
۱. حملات نظامی و خرابکاری علیه تأسیسات صلح‌آمیز؛
۲.عدم واکنش آژانس و زوال اعتماد پذیری سازوکار نظارتی؛
۳. نقض‌های مکرر ماده ۴ توسط غرب و تحریم‌های گسترده؛
۴. استفاده سیاسی از گزارش‌ها و قطعنامه‌های آژانس؛
۵.عدم پایبندی قدرت‌های هسته‌ای به ماده ۶؛
بر این اساس و این شرط حقوقی یعنی به‌خطر افتادن «منافع عالی کشور» خروج ایران نه‌ تنها مشروع است، بلکه منطبق با روح معاهده و منطق حقوق بین‌الملل است.
۵. پیامدهای راهبردی خروج (بازتعریف موازنه قدرت) خروج از NPT الزاماً به‌ معنای حرکت به‌ سوی نظامی‌سازی نیست؛ بلکه به‌ معنی بازگشت اختیارکامل فنی و راهبردی به ایران است. مهمترین پیامدهای آن عبارت‌اند از:
۱. افزایش بازدارندگی راهبردی: ایران از یک کشور «قابل فشار» به یک کشور «غیرقابل پیش‌بینی» تبدیل می‌شود؛ این وضعیت هزینه اقدامات خصمانه را برای دشمن چند برابر می‌کند.
۲. پایان دادن به سوءاستفاده از بازرسی‌ها ، توقف بازرسی‌های ویژه، میزان نفوذ اطلاعاتی و احتمال حملات بعدی را کاهش می‌دهد.
۳. ارتقای قدرت چانه‌زنی ایران ، ماندن در NPT بدون ضمانت‌های اجرایی، ایران را در موقعیت انفعال نگه می‌دارد؛ اما خروج می‌تواند پایه یک سیاست خارجی «بازدارندگی فعال» باشد.
۴. بازتعریف روابط منطقه‌ای: در شرایطی که برخی دولت‌های منطقه – مانند اسرائیل – کاملاً خارج از NPT هستند و کشورهای عربی از جمله عربستان سعودی با تکیه بر امریکا نیز به دنبال برنامه‌های هسته‌ای‌اند، ایران با خروج از معاهده وارد عصر جدیدی از موازنه منطقه‌ای می‌شود.
با توجه به مجموعه نقض‌های ساختاری در برابر ایران، استفاده ابزاری از آژانس، تهدیدات و عملیات نظامی علیه تاسیسات صلح آمیزهسته ای ایران، تحریم‌های گسترده و عدم تحقق هیچیک از مزایای معاهده، ادامه عضویت در NPT فاقد توجیه حقوقی، امنیتی و راهبردی است. ماده ۱۰ ابزار حقوقی صریحی برای خروج فراهم کرده و تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد که منافع عالی کشور در معرض تهدید مستقیم قرار گرفته است. در چنین شرایطی، خروج از NPT نه یک اقدام رادیکال، بلکه یک واکنش حقوقی، منطقی و مبتنی بر اصول امنیت جمعی است که می‌تواند موازنه قدرت را به نفع ایران بازتعریف کند.نباید فراموش کنیم که استکبار جهانی سیلی سختی از موشک های ایرانی خورده اند صدور قطعنامه اخیر و فشار های سیاسی و اقتصادی محدود یه برنامه هسته ای ایران نیست و آنها به دنبال برنامه های واهی برجام دو ، سه و.. هستند

شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ (۲۰ نوامبر ۲۰۲۵) با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ ممتنع و ۳ مخالف، قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی با همراهی آمریکا را علیه برنامه هسته‌ای ایران به تصویب رساند. در این قطعنامه از ایران خواسته شده مطابق پروتکل الحاقی عمل کرده و اطلاعات جامع درباره وضعیت ذخایر اورانیوم غنی‌شده و تأسیسات تحت پادمان، از جمله مراکزی که در جریان جنگ ۱۲ روزه آمریکا علیه تهران هدف قرار گرفته بودند، در اختیار آژانس قرار دهد. با این حال، آثار قطعنامه‌ها و گزارش‌های آژانس دیگر همچون گذشته و مشابه گزارش‌های جامع رافائل گروسی نیست. بیشترین تأثیری که آژانس و کشورهای اروپایی می‌توانستند بگذارند، پیش از جنگ ۱۲ روزه بود و عملاً همان فشارها باعث شکل‌گیری آن جنگ شد. از این پس، این قطعنامه‌ها تنها نقش ابزار فشار سیاسی را بازی می‌کنند؛ نه تعیین کننده مسیر فنی برنامه هسته‌ای ایران.
هدف اصلی قطعنامه ها
هدف اصلی این قطعنامه‌ها، افزایش فشار روانی و سیاسی بر ایران است؛ به‌ویژه از طریق در اختیار گذاشتن ابزار فشار به جریان غرب‌گرا در دولت، وزارت خارجه و بخش‌هایی از حاکمیت. این جریان با استفاده از فضای روانی، ترساندن جامعه و تأثیرگذاری بر اقتصاد، تلاش دارد ایران را دوباره به سمت مذاکرات بی‌حاصل بکشاند و این روند را همچون اهرمی برای امتیازگیری غرب جلوه دهد. در همین حال، اگر تروئیکای اروپایی و آژانس بخواهند موضوع ایران را دوباره به شورای امنیت ارجاع دهند، به دلیل نبود اجماع و وتوی قطعی چین و روسیه با شکست و تحقیر بیشتری روبه‌رو خواهند شد. بنابراین خط فشار کنونی غرب بر ایران، بیشتر ابعاد روانی و تبلیغاتی دارد و هدف آن ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی است؛ تا امتیازاتی را که در جنگ ۱۲ روزه نتوانستند به دست آورند، از طریق فشار سیاسی و جنگ شناختی جبران کنند.
آیا این قطعنامه و فشارها به جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد؟
ارزیابی های نظامی و پیش بینی وقوع جنگ کار بسیار پیچیده ای است که شامل بررسی های گوناگون و بررسی شرایط مختلف در بسیاری از عرصه ها است و صرف یک قطعنامه برای ایجاد و شروع جنگ کافی نیست. اما ارزیابی که در شرایط عادی حکایت دارد اینگونه است که تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان می‌دهد که احتمال درگیری تمام‌عیار فقط میان ایران و رژیم صهیونیستی بسیار پایین است. جنگ اخیر ثابت کرد که رژیم صهیونیستی فاقد توان آغاز یک جنگ گسترده و فرسایشی با ایران است. ساختار دفاعی اسرائیل توان مقابله با حجم، سرعت و تنوع موشک‌های بالستیک و هایپرسونیک ایران را ندارد و سامانه‌های پدافندی موجود تنها در برابر بخش محدودی از این تهدیدها کارآمدند.
از سوی دیگر، تکیه اصلی اسرائیل بر نیروی هوایی و جنگنده‌ها است؛ اما تجربه نشان داد که قدرت هوایی ـ هرچند پیشرفته ـ به‌تنهایی قادر به وادار کردن کشوری با عمق راهبردی و پراکندگی جغرافیایی ایران به عقب‌نشینی نیست. ایران نیز در جریان جنگ ۱۲ روزه نقاط ضعف و قوت طرف مقابل را به‌دقت شناسایی کرد و اکنون در موقعیت بازدارندگی بالاتری قرار دارد.
سامانه تاد آمریکا که یکی از محدود ابزارهای مؤثر علیه موشک‌های بالستیک به شمار می‌رود، با ظرفیت تولید محدود و چرخه جایگزینی کند مواجه است. آمریکا پس از مصرف قابل‌توجه این سامانه‌ها در جنگ ۱۲ روزه با چالش جدی در بازسازی ذخایر خود روبه‌رو شد؛ موضوعی که یکی از عوامل صدور درخواست آتش‌بس در همان بازه کوتاه بود.
بر این اساس، احتمال شکل‌گیری یک جنگ تمام‌عیار میان ایران و رژیم صهیونیستی بسیار پایین است. ممکن، اقداماتی محدود و نقطه‌ای است؛ آن‌ هم در شرایطی که طرف مقابل اطمینان داشته باشد پاسخ ایران در همان سطح و قابل مدیریت خواهد بود. هرگونه احتمال پاسخ نامتقارن یا چندبرابری از سوی تهران، رژیم صهیونیستی را از چنین اقداماتی بازمی‌دارد. اما این تحلیل باز بسته به شرایط بین المللی و داخلی در هر زمانی متفاوت است. خصوصا در زمانی که نظم های هشتاد تا صد سال آینده جهان تعیین می شود لذا در بزنگاه های تاریخی با شرایط عادی و معمولی اقدامات متفاوت می شوند و جنگ و اقدامی که در شرایط عادی غیر قابل توجیه باشد در شرایط بزنگاهی توجیه پذیر می شوند. به همین جهت در حال کنونی که ما به سر میبریم و شرایط بزنگاهی است باید برای هر شرایط و اقدامی آماده بود زیرا شرایط برای دو جبهه شرایط مرگ و زندگی است.
نبرد اراده‌ها؛ غرب با قطعنامه، ایران با بازدارندگی
ایوب سحاب نژاد
سناریوی ممکن: حملات نقطه‌ای مشروط
محتمل‌ترین سناریوی رژیم صهیونیستی، تنها حمله نقطه‌ای است؛ یعنی حمله محدود به یک هدف مشخص، اما تنها زمانی که مطمئن باشد: پاسخ ایران در همان سطح و متعارف خواهد بود و توازن بازدارندگی برهم نخواهد خورد. اگر ایران در پاسخ به یک حمله محدود، به‌صورت چندبرابری پاسخ دهد، رژیم صهیونیستی اساساً جرئت آغاز حمله را نخواهد داشت. تمام تلاش غرب و آژانس این است که با جنگ روانی و فشار اجتماعی و اقتصادی، محاسبات ایران را دچار اشتباه کنند تا پاسخ‌های ایران محدود و قابل پیش‌بینی شود.
چگونه می‌توان این روند فشار را شکست؟
مسیر فعلی ایران، آژانس، تروئیکا و آمریکا با اقدامات معمولی تغییر نخواهد کرد و این جریان فشار، قطعنامه و جنگ روانی ادامه می‌یابد. برای بر هم زدن کامل این روند، یک اقدام ساختاری و بازدارنده وجود دارد. خروج از NPT طبق بند ۱۰ معاهده.
طبق ماده ۱۰ ان‌پی‌تی، ایران می‌تواند از این معاهده خارج شود. خروج از NPT :
الزاماً به معنای حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای نیست؛ اما ساختار فشارهای حقوقی غرب را از ریشه برهم می‌زند،و با هماهنگی ایران، چین و روسیه می‌توان هجمه تبلیغاتی علیه ایران را خنثی کرد. با ابتکاراتی که قابل ارائه است می توان همراهی چین و روسیه را با خود داشت و مسیر جدید را در عرصه نظم جهانی باز کرد. در مقاطع تاریخی حساس، اقدامات بزنگاهی لازم است؛ زیرا اقدامات معمولی قادر به تغییر توازن قدرت نیستند.

طراحان خلاقی و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد. در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها و شرایط سخت تایپ به پایان رسد.
مقالات مرتبط

عراقچی؛ مرد رمانتیک سیاست خارجی

عباس عراقچی در گفتگوی اخیر خود با خبرآنلاین نکاتی را مطرح کرده…

ژاپن؛ مستعمره‌ی راهبردی

رویای «دوست و متحد راهبردی آمریکا بودن» را همه شنیده‌ایم و ژاپن…

سفر امید به دیار تاریخ و حماسه؛ گزارشی از استقبال پرشور دامغانی‌ها از دکتر سعید جلیلی

ساعت یازده صبح،ماشین ما تهران را به مقصد دامغان ترک کرد. مسیر…

30 آبان 1404

دیدگاهتان را بنویسید