آیا نقد عملکرد و تصمیمات فردی که هشت سال عالیترین مسئولیت اجرایی کشور را برعهده داشته، امری نارواست؟ این پرسشی است که روزنامه شرق و دیگر حامیان رسانهای دولتهای یازدهم و دوازدهم باید به آن پاسخ دهند.
در روزهای اخیر، شرق با استناد به بیانیهٔ دفتر حسن روحانی، رئیسجمهور اسبق، در دو شمارهٔ متوالی خود بهجای بررسی منطقی انتقادات، به منتقدان حمله کرده و صداوسیما و مجلس شورای اسلامی و در نهایت سعید جلیلی را آماج اتهام قرار داده است.
جریانی که در دههٔ ۱۳۹۰ با شعارهای فریبندهای چون «امضای کری تضمین است» و وعدههای واهی دربارهٔ «گشایش اقتصادی» روی کار آمد، امروز در برابر پرسش از کارنامهٔ خود، بهجای پاسخگویی، سیاست «مظلومنمایی و برچسبسازی» را در پیش گرفته است. همان جریانی که میراثی از تورم افسارگسیخته، تعطیلی بنگاههای تولیدی، رکود عمیق و رشد منفی اقتصادی بر جا گذاشت، اکنون منتقدانش را با عنوانهایی چون «تندرو»، «افراطی» یا «جریان حذفکننده» خطاب میکند تا از پاسخگویی به افکار عمومی فرار کند. این الگو سالهاست تکرار شده است: بهجای پاسخ مستدل، حملهٔ پیشدستانه؛ بهجای پذیرش مسئولیت، انکار و انتقال تقصیر.
کسانی که زمانی با خوشخیالی نسبت به غرب و اعتماد بیپایه به توافقهای برجامی از «صبحِ بدون تحریم» سخن میگفتند و خود در عمل از تندروترین بازیگران عرصهٔ دیپلماسی بودند، امروز دیگران را به افراطگرایی متهم میکنند و از اینکه چرا سعید جلیلی برجام را عامل هدررفتن ده سال میداند، شاکیاند. برای اثبات «عوامل هدررفت» نیازی به بازخوانی هزاران سند و صدها تجربه نیست؛ کافی است شرق را با ادعاهای تاریخیاش مواجه کنیم: «اینک بدون تحریم» چه شد؟ چرا پس از یک دهه خبری از تحقق آن تیترهای درخشان نیست؟ آیا هنوز هم «امضای کری» را تضمین میدانید یا با دیوار سخت واقعیت برخورد کردهاید؟ آیا باز هم حاضر هستید به خاطر پوشش سخنان ترامپ دربارهٔ برجام چاپ دوم بزنید، یا پذیرفتهاید وعدهها توخالی بودند؟ آیا فعالسازی مکانیزم اسنپبک و پیامدهای آن برای امنیت و منافع ملی کافی نبود تا از خواب خوشِ برجامی بیدار شوید، یا همچنان جلیلی را به دلیل «واقعبینیِ در زمان رویا» مواخذه میکنید؟
شرق «دولت سایه» جلیلی را هم برخلاف الگوی دموکراتیک، مانعتراش معرفی میکند؛ اما باید پرسید کمک به دولت به چه معناست؟ آیا یاریرسانی به معنای مجیزگویی و تعریف بیحد و مرز است؟ چنین تفسیرهایی آدمی را یاد پادشاهان قاجاری و حاکمان ناشنوا می ندازد. این نوع نگاه اگر چه در خصوص روحیه افرادی مانند محمد جواد ظریف و حسن روحانی که عطریان فر در همین گزارش آن ها را سرمایه ملی خطاب می کند صدق می کند و به وضوح بارها نشان داده اند که کوچک ترین نقدی را با شکایات فراوان و یا الفاظی مانند «به جهنم» پاسخ می دهند اما در حقیقت همین نگاه اصلی ترین مانع دموکراسی است.
شرق خود نقل کرده که جلیلی گفته: «سایهبهسایه تحولات را رصد کنید؛ گاهی تأیید، گاهی نقد با استدلال.» سؤال روشن است: آیا «تأیید» و «نقد با استدلال» را باید برابر با مانعتراشی دانست؟ آیا طرح مطالبی مانند ضرورت دستیابی به رشد هشتدرصدی — که رئیسجمهور بارها در برنامههای انتخاباتی خود مطرح کرده و پس از بیان جلیلی توسط رهبر انقلاب نیز مورد تاکید قرار گرفت — نقدی بیجا و مانعآفرین است؟ این نوع نقدها، که هم در مبانی قانونی و هم در برنامهٔ رسمی دولت ریشه دارند، در واقع تلاشی برای بازگرداندن دولت به مسیر عملگرایانه و تحقق وعدههاست، نه مانعتراشی بهقصد تخریب.
شرق در ادامه از تعابیری مانند صاحب حق ناتمام دانستن، صاحب قدرت در دولت سیزدهم و تشنه قدرت بودن یا براندازی نرم دولت چهاردم استفاده می کند، تعابیری که اگرچه برای امثال جلیلی اتهام، دروغ و بی اخلاقی به حساب می آید اما کارنامه کسانی است که از آن ها حمایت کرده اند افرادی مانند کروبی و موسوی که هنوز دولت را حق ناتمام خود می دانند و با تشنگی قدرت 8 ماه کشور را درگیر آشوب کردند تا اثبات کنند که 300 هزار رای نیاورده اند! آن ها به برندازی نرم اکتفا نکرده و در طول 8 ماه تمام تلاش شان را علیه ایران و در سودای قدرت به کار بردند. حامیان این جریان در دولت شهید رئیسی نیز سخنان فراوانی گفتند و تیتر های غیر منصفانه زیادی زدند که نشان می داد اساسا آن هاهستند که تحمل ندارند حتی برای لحظاتی قدرت در دستان شان نباشد! اما حقیقت آن است دوران این دست پیش گیری ها و فرار های رو به جلو برای توجیه خود و یا نجات ایده های شکست خورده مدت هاست که گذشته!

