▫️ مصاحبه دکتر پزشکیان با تاکر کارلسون مجری معروف آمریکایی و مصاحبه دکتر عراقچی با شبکه فاکسنیوز، دو اقدام مبتکرانه دولت پس از جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران اسلامی بود. به نظر میرسد در ذهن دولتمردان چنین فهمی ایجاد شده است که میتوان تهدید جنگ مجدد را با ابتکاراتی این چنینی رفع کرد و یا کاهش داد. آنها معتقد هستند که در جامعه طرفداران ترامپ، گروههایی هستند که اثرگذار بوده و میتواند مورد استفاده ما قرار گیرد. این نظریه بر این مبنی استوار است که با مخاطب قرار دادن آن بخش از طرفداران ترامپ که مخالف جنگ هستند، میشود مانعی پیش روی ترامپ ایجاد کرد تا هم خود او وارد جنگ دیگری نشود و هم از اقدام نظامی جدید رژیم صهیونیستی ممانعت به عمل آورد.
🔶 بر همین اساس شاهد بودیم که پزشکیان با تلاش زیاد سعی داشت این پیام را به مخاطب مخابره کند که ما ترامپ و نتانیاهو را دو پدیده جدا و مستقل از هم میبینیم و حتی ورود مستقیم آمریکا به جنگ را ناشی از اقدامات نتانیاهو دانسته و برای خود ترامپ اراده مستقلی قائل نیستیم. لذا تصور میکنیم که میتوانیم با ترامپ به یک راه حل دیپلماتیک برسیم. عراقچی نیز شبیه به همین را با مخاطب شبکه فاکسنیوز مطرح کرد. او تاکید داشت که راهکار نظامی پاسخ مساله هستهای ایران نیست و میشود راهکاری حتی بهتر از برجام برای آن پیدا کرد. اما آیا این ابتکارات میتواند مانع جنگ شود؟ آیا دلیل بروز جنگ تحمیلی اخیر نبود چنین کنشهایی بود؟
🔷 اقدامات دیپلماتیک دولت چهاردهم، مانند سخنان پزشکیان در نیویورک درباره آمادگی ایران برای کنار گذاشتن سلاح، از جنس ابتکارات اخیر بوده است. این سخنان در ایامی بود که همه منتظر واکنش ایران به ترور شهید هنیه در تهران بودند. اما فضای سیاسی دولت در آن زمان جلوگیری از افتادن به تله جنگ بود و به قولهایی که آمریکاییها برای ایجاد آتش بس در غزه داده بودند، دل بسته بودند. بعد از آن نیز آغاز مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا برای موضوع هستهای اقدام مهم دیگر بود. این تصور جدی بود که آمریکا در حالی که مذاکره در حال انجام است، اقدام نظامی نمیکند و مانع حمله رژیم صهیونیستی نیز خواهد شد. حتی ترامپ در روزهای قبل از حمله رژیم صهیونیستی به ایران این حرف را تکرار کرد.
🔶 دیدیم که این نظریه شکست خورد و نتوانست مانع بروز جنگ شود. یعنی در زمانی که دولت با مذاکره در تلاش برای دور شدن از تله جنگ بود، حمله به ایران اسلامی رقم خورد. دلیل شکست این نظریه روشن است. وقتی نظریهای مبتنی بر واقعیات صحنه نیست و بر مفروضاتی بنا شده است که دور ازواقعیت و فانتزی است. مهمترین ایراد عدم توجه به سطح دشمنی و نقشه دشمن برای منطقه غرب آسیا است. این افراد تصور میکنند تنش میان ایران اسلامی و آمریکا سطحی بوده و ناشی از سوتفاهم و یا محدود به مساله هستهای است و با مذاکره و اعتمادسازی میشود آن را رفع کرد. تصور این است که اگر ایران اعتمادسازی کند میتواند مانع اقدامات خصمانه آمریکا شود و آمریکا هم از اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی جلوگیری کند. آقای عراقچی در مصاحبه تاکید میکند که ایران آماده است اقدامات اعتمادساز برای اینکه آمریکا اطمینان پیدا کند که ایران به سمت ساخت سلاح هستهای نمیرود، انجام دهد. این گفتارها ناشی از همان برداشت سطحی و غیرواقعی است.
🔷 نقشه اصلی دشمن برای منطقه ایجاد یک مناسبات جدید برآمده از نظم کنونی با محوریت رژیم صهیونیستی است که در این نقشه ایران نباید قدرت بازیگری داشته باشد و تمام مولفههای قدرتساز خود را باید از دست بدهدچرا که ایران اسلامی مروج نرمافزار و اندیشه مقاومت است و این اندیشه الان توان عملیاتی سطح بالایی نیز دارد. سطح دشمنی عمیق است و سطحی نیست. برای همین اعتمادسازی و صحبت از صلح و دوری از تله جنگ کردن نه تنها کمکی به دور شدن جنگ نمیکند بلکه طرف مقابل را برای عملی کردن تهدیدات خود جریتر میکند. دیدیم که ترامپ در پی صحبت عراقچی، مجدد گفت که اگر لازم باشد دوباره به ایران حمله خواهد کرد. دشمن در صورت احساس ضعف ایران، برای حمله مصممتر میشود. رهبر انقلاب در بهمن ۱۴۰۳ فرمودند صدام به دلیل تصور ضعف ایران حمله کرد، اما اشتباه کرد.
🔶 رهبر انقلاب تأکید کردند که ایران در هیچ میدانی از موضع ضعف وارد نمیشود و با منطق و قدرت در دیپلماسی و مسائل نظامی عمل میکند. این راهبرد در تضاد با رویکرد دولت چهاردهم است که بهرغم شکست سیاست اعتمادسازی و مذاکره، همچنان بر آن اصرار دارد. این اصرار میتواند جایگاه ایران را که با خون شهدا و همبستگی مردم در جنگ تحمیلی بهدست آمده، تضعیف کند. باید با اصلاح محاسبات دشمن و حفظ قدرت و همبستگی، از کاهش اثرگذاری این دستاوردها جلوگیری کرد.