پلتفرم های کَنکِل

مروری بر وضعیت نابسامان شبکه نمایش خانگی به بهانه از دست خارج شدن استارنت:

در مقابل، نماوا مجموعه‌ای طولانی از آثار شکست‌خورده اما پرهزینه دارد: آزازیل، غربت، سوشون، رینگو، جنگ آسفالت، سرگیجه، عقرب عاشق، مترجم، شبکه مخفی زنان، نوبت لیلی، جادوگر، حرفه‌ای و… حتی آثاری که می‌توانستند موفق باشند نیز یا قربانی پخش نامناسب شدند یا به‌موقع دیده نشدند؛ مانند «آکتور» یا «شریک جرم». اگر «مگر تموم عمر چند تا بهاره» را موفق حساب کنیم، باید گفت آخرین موفقیت نماوا به سال ۱۴۰۲ بازمی‌گردد و بدون آن باید به ۱۴۰۰ و سریال «خاتون» و حتی ۱۳۹۹ و «قورباغه» برگشت.
از سوی دیگر، مشکل بزرگی که فیلم‌نت و نماوا گرفتار آن هستند و فیلیمو از آن دور مانده، قرارداد عجیب و پرضرر با روبیکاست؛ قراردادی که باعث شده مخاطب بتواند بدون پرداخت اشتراک، بسیاری از آثار را در روبیکا ببیند. نتیجه آن is که مخاطب با خود می‌گوید «وقتی رایگان در روبیکا می‌شود دید، چرا پول اشتراک بدهم؟» و همین موضوع بخش زیادی از بازار آنها را نابود کرده است.
چرا فیلمنت،فیلیمو و شیدا هم چنان نفس می کشند؟
پلتفرم‌های فیلم نت، فیلیمو و شیدا با توجه به آثار آینده‌شان احتمالاً حفظ مخاطب خواهند کرد. فیلم نت و فیلیمو که این مسیر را پیش از این طی کرده اند و شیدا حداقل در نسخه آغازین خود نشان از فهم بازار ولو به هر سبک و قیمتی دارد.
شیدا برخلاف استارنت و نماوا، با یک بیزنس پلن چهار ساله و کاملاً اقتصادی هر چند ضد فرهنگ وارد عرصه شده است. سرمایه‌گذاری این پلتفرم توسط مهدی جهانگیری، مجرم اقتصادی و برادر اسحاق جهانگیری انجام شده و نخستین آثارش مانند «آبان» (اثر ضدفرهنگ) و «بامداد خمار» (اثری با رویکرد ضدزن و ضدطبقه متوسط) جهت‌گیری‌های بحث‌برانگیزی اما با مخاطبانی بیشتر از آثار استارنت و نماوا دارند.
با وجود این، شیدا علاوه بر تولید برای عموم خاطبان و توجه بر طنز و درام دو ژانر مورد علاقه ایرانی ها به دو نکته کلیدی توجه کرده است:
۱ قراردادی با روبیکا ندارد.
۲ تبلیغاتش گسترده، هدفمند و اصولی انجام می‌دهد.
3 پلتفرم بسیار بهتر از لحاظ تجربه کاربری نسبت به استارنت و تماشاخونه دارد.
همچنین مانند فیلیمو و فیلم‌نت، به تولید آثاری در ژانرهای محبوب مخاطب ایرانی ــ درام و طنز ــ توجه کرده است.
و بازگشت به استارنت؛ یک فرصت از دست رفته
در نهایت باید به استارنت بازگشت: پلتفرمی که با دو اثر قابل قبول و یک ایده جذاب وارد شد، اما به دلیل نبود نقشه راه، برنامه‌ریزی مالی و بیزنس پلن بلندمدت، خیلی زود سقوط کرد. این همان ضعفی است که اکنون در فیلم‌نت نیز دیده می‌شود.
ایده استارنت ــ ارائه محتوای رایگان در ازای تبلیغات ــ یک ایده ارزشمند بود، اما اجرای آن ناقص، بی‌برنامه و فاقد محاسبات مالی دقیق بود. اگر تبلیغات کافی بود، اگر تنها از برندهای هلدینگ استفاده نمی‌شد، اگر هزینه تولید آثار اولیه درست تخمین زده می‌شد، اگر لیست پخش، مارکتینگ و پیش‌ارائه حرفه‌ای اجرا می‌شد و اگر به جای عرضه هم‌زمان دو سریال، یکی را مرحله‌به‌مرحله وارد بازار می‌کردند، شاید امروز سرنوشت استارنت کاملاً متفاوت بود.
حتی در شرایط فعلی نیز اگر قراردادها رعایت می‌شد و حداقل دو سریال آغازین به پایان می‌رسیدند، شاید روزنه‌ای برای ادامه حیات این پلتفرم باقی می‌ماند اما مساله مهم تر آن است که پلتفرمی با چنین عقبه مالی قدرتمند چرا هیچ طراحی مالی بلند مدتی نداشته و کم ترین تعهد را به مخاطبان خود رعایت نکرده است تا امروز کاربران حداقلی اش هم حیران باشند!
یک ایده جذاب، دو سریال و مسیری که در ظاهر روشن و امیدوارکننده به نظر می‌رسید، نقطه آغاز یک پلتفرم تازه‌وارد در شبکه نمایش خانگی بود؛ اما این امید خیلی زود رنگ باخت و پلتفرم مورد نظر به یکی از بدعاقبت‌ترین نمونه‌های این حوزه تبدیل شد.
این سرنوشت تلخ برای پلتفرمی رقم خورد که در ابتدا همه چیز درباره آن درست و حساب‌شده به نظر می‌رسید: سرمایه‌گذاری هلدینگ «طبیعت ماکان» ــ مالک برندهایی چون میهن، طبیعت، هایلی، خوشبخت، پانلا و فروشگاه‌های زنجیره‌ای دیلی‌مارکت ــ حضور مدیران باتجربه‌ای مانند برادران آقاگلیان که پیش‌تر در پروژه‌های موفقی همچون «قهوه تلخ» و «باغ مظفر» سرمایه‌گذاری کرده بودند، و حتی مدل درآمدی متفاوتی که نوید یک مسیر جدید و نوآورانه را می‌داد. اما واقعیت این است که جاده شبکه نمایش خانگی، مسیری پرخطر و دشوار است؛ مسیری که بدون برنامه‌ریزی، آینده‌نگری و برآورد درست اقتصادی نمی‌توان در آن دوام آورد. نبود همین موارد بود که این پلتفرم را خیلی زود به پرتگاه رساند.
آغاز بحران: توقف ناگهانی کنکل
زمزمه‌های سقوط از زمانی آغاز شد که سریال «کَنکِل» پس از ۱۳ قسمت، ناگهان با یک اطلاعیه مبهم و به بهانه «مشکلات فنی» یک هفته به تعویق افتاد. این ادعا در هفته‌های بعد نیز تکرار شد تا بالاخره مشخص شود مشکل نه فنی است و نه محتوایی؛ بلکه سرمایه تمام شده و اختلاف میان استارنت و عوامل تولید به اوج رسیده است.
پس از کنکل مسئله به دیگر اثر استارنت یعنی جزر و مد اثر محمد حسین لطیفی هم سرایت پیدا کرد تا عملا استارنت با شکست کامل مواجه شود خصوصا بعد از آنکه با وجود تبلیغات های فراوان تاک شوی ژوله هم هرگز به پخش نرسید!
این در حالی بود که «کنکل» در میان انبوه سریال‌های ضعیف، اثری متفاوت و قابل دفاع محسوب می‌شد: داستانی غیرتکراری، درامی قابل قبول، شوخی‌های کوچک اما مؤثر، رویدادهای فانتزی درباره یک سرقت جالب، و ترکیب بازیگرانی همچون صابر ابر، مهدی پاکدل، هانیه توسلی، پدرام شریفی و ستاره پسیانی. با این حال، برخلاف انتظار سرمایه‌گذاران، «کنکل» با شکست مواجه شد. مخاطب، حتی با وجود رایگان بودن سریال، اغلب آن را تماشا نمی‌کرد و برخی تولیدات ضعیف‌تر پلتفرم‌های دیگر از آن پیشی گرفتند.
شباهت تلخ با «تماشاخونه»
سرنوشت استارنت بی‌شباهت به تجربه پلتفرم «تماشاخونه» نبود؛ پلتفرمی تازه‌نفس که همانند استارنت محتوای رایگان ارائه می‌داد (البته با امکان خرید اشتراک و استفاده از بهای اینترنت، مشابه روبیکا). با این‌همه، تولید آثاری مانند «ضد»، «فصل سوم نیمه‌شب با قیاسی»، «پدر گوادریولا»، و سریال پر‌بازیگر «هفت» نیز نتوانست این پلتفرم را از شکست نجات دهد. این روند نشان داد که صرف ساخت سریال‌های پرهزینه، حتی در صورت کیفیت قابل قبول، تضمین‌کننده بقا در این صنعت نیست.
واقعیت آن است که بسیاری از پلتفرم‌های تازه‌کار یکی پس از دیگری شکست خورده‌اند؛ و در این میان، استارنت حتی سرورهای خود را از دسترس خارج کرده و دسترسی به محتواهای قبلی نیز ممکن نیست.
چرا پلتفرم‌ها یکی پس از دیگری شکست می‌خورند؟
مشکل، برداشت غلط از واقعیت‌های بازار است. تصور اشتباه این است که «اگر پلتفرم بزنیم و سریال تولید کنیم، درآمد خودبه‌خود خواهد آمد». اما مدل کسب‌وکار شبکه نمایش خانگی پیچیده‌تر از صداوسیما است و عدم شناخت این مدل‌ها، بسیاری از پلتفرم‌ها را به بن‌بست کشانده است.
نمونه روشن، شرایط نامناسب «نماوا» است؛ پلتفرمی که امروز به سختی سر پا مانده و تنها محتوای تازه‌اش برنامه کوچک «نیمه‌شب» امیرحسین قیاسی است. شکست پروژه پرهزینه «سوشون» نرگس آبیار و در مقابل موفقیت سریال «بامداد خمار» در پلتفرم تازه‌تأسیس «شیدا»، نشان می‌دهد که مشکل نه فقط بودجه و نه حتی نام کارگردان است.
سه عنصر فراموش‌شده: مخاطب عام و مسیر درست تولید
برای بقا در شبکه نمایش خانگی باید آثار عامه‌پسند تولید کرد یا همواره حداقل یک اثر محبوب و قابل‌فروش در سبد داشت. نمونه موفق، «فیلم‌نت» است که پس از ورود سرمایه‌گذاری گلرنگ، به سرعت به یکی از سه بازیگر اصلی بازار تبدیل شد و اکنون حتی می‌توان آن را پلتفرم دوم پس از فیلیمو دانست. با این حال، فیلم‌نت نیز اخیراً به مسیری نزدیک شده که پیش‌تر نماوا در آن افتاد: سرمایه‌گذاری‌های سنگین روی پروژه‌هایی که با مخاطب عمومی ارتباط نمی‌گیرند، مانند «کارناوال» یا تا امروز «بِرتا». آخرین موفقیت فیلم‌نت «اَجَل مُعَلّق» بود که به صورت مشترک با شیدا منتشر شد.
همه این موارد در حالی است که بیش از 600 پلتفرم مجوز گرفته اند که آن هایی که به تولید رسیدند ده پانزده تایی بیش نبوده اند و سودای پلتفرم های جدید مانند بازمانده بین – با تک محصولی به همین نام- هنوز ادامه دارد اما نهایتا و با احتمال فراوان به سرنوشت نما فیلم دچار خواهد شد که حتی نامش هم شناخته شده نیست مگر اتفاق عجیبی رقم بخورد

رضا صالحی روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری عصر ایرانیان می باشد.
مقالات مرتبط

هم از آخور هم از توبره

مخالفان اینترنت طبقانی با سیم‌کارت های سفید: یک به‌روزرسانی ساده در شبکه…

3 آذر 1404

فروپاشی امنیت رژیم صهیونی

نتانیاهو برای بقا، ژنرال‌ها را قربانی می‌کند: رژیم صهیونیستی پس از هفتم…

زنان قهرمان ایران

همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلام‌‌الله‌علیها و هفته کتاب، تقریظ حضرت…

دیدگاهتان را بنویسید