میراث فرهنگی از دیرباز بهعنوان مهمترین سرمایه هویت ملی ایران شناخته شده است؛ گنجینهای مادی و معنوی که نه تنها یادگار تاریخ پرشکوه این سرزمین است، بلکه منبعی برای تقویت تعلق خاطر ایرانیان به ریشههای خود محسوب میشود. با اینحال، این میراث تنها یک عنصر تاریخی نیست؛ بلکه امروز یکی از پایههای مهم صنعت گردشگری و ابزاری قدرتمند برای رونق اقتصادی، ایجاد اشتغال و توسعه پایدار در مناطق مختلف کشور به شمار میآید.
با وجود این ظرفیت عظیم، برنامهریزیهای انجامشده در حوزه گردشگری اغلب بر مبانی غربگرایانه و الگوهای تقلیدی استوار بوده و همین امر باعث بروز آسیبهای جدی در حوزه فرهنگی و اقتصادی کشور شده است. نادیدهگرفتن الگوی پیشرفت اسلامی–ایرانی، موجب شده مسیر گردشگری کشور به جای آنکه موتور محرک توسعه باشد، به عرصهای پر از تصمیمات شتابزده، طرحهای نیمهکاره و سوءمدیریتهای پیدرپی بدل شود.
شتابزدگی در تصمیمات؛ از موزههای نیمهکاره تا هتلهای بیمصرف
یکی از نمودهای بارز بیبرنامگی در مدیریت گردشگری کشور، تأکید بیش از حد بر افزایش کمی مراکز اقامتی و موزههاست. در بسیاری از مناطق، بدون توجه به نیاز واقعی جمعیت محلی یا ظرفیت گردشگرپذیری، هتلها و موزههای جدید احداث میشود؛ در حالیکه بسیاری از موزهها و مراکز اقامتی موجود حتی از حداقل تجهیزات و استانداردهای لازم برخوردار نیستند.
این نگاه آماری و صرفاً نمایشی، نهتنها به ارتقای کیفیت خدمات گردشگری منجر نشده، بلکه با هدررفت منابع مالی و انسانی، بار سنگینی بر دوش مناطق محلی گذاشته است. افزایش بیمنطق موزهها، بدون تکمیل و تجهیز درست آنها، موجب شده این مراکز عملاً کارکردی محدود و غیرجذاب داشته باشند و نتوانند جایگاه واقعی خود را در جذب گردشگر ایفا کنند.
نارضایتی جوامع محلی و خروج سرمایه از مناطق
یکی دیگر از پیامدهای مدیریت نادرست در حوزه گردشگری، بهرهمند نشدن جوامع محلی از درآمدهای حاصل از این صنعت است. در بسیاری از مناطق، شرکتهای غیربومی و سرمایهگذاران خارجی با در اختیار گرفتن زیرساختها، درآمدهای اصلی را از منطقه خارج میکنند. نتیجه این روند، چیزی جز محرومیت مردم بومی، افزایش قیمت زمین، بالا رفتن هزینه خدمات و در نهایت نارضایتی گسترده اهالی نیست.
در فصول اوج گردشگری، ساکنان محلی با تورم شدید، افزایش اجارهبها و فشارهای اقتصادی مواجه میشوند، در حالیکه سهمی متناسب از درآمد گردشگری به دست نمیآورند. این موضوع بهمرور سبب میشود جوامع محلی نه تنها گردشگری را بهعنوان یک فرصت ننگرند، بلکه آن را تهدیدی برای آرامش، فرهنگ و اقتصاد خود بدانند.
تهدید هویت فرهنگی؛ وقتی بومگردی به اقامتگاه تجاری تقلیل مییابد
یکی از ظرفیتهای مهم گردشگری در ایران، بومگردی است که میتواند پلی میان گردشگران و زندگی اصیل روستایی باشد. بااینحال، به دلیل نبود برنامهریزی خلاقانه، بومگردی در بسیاری موارد تنها به اقامت در خانههای سنتی تقلیل یافته و از روح اصیل خود تهی شده است.
این وضعیت نه تنها ارتباط واقعی گردشگران با جامعه محلی را قطع میکند، بلکه بهمرور باعث تغییر سبک زندگی اهالی و حتی نابودی فرهنگهای بومی میشود. صاحبان اقامتگاهها برای جذب گردشگر ناچار میشوند سبک زندگی و معماری بومی را تغییر دهند و همین روند به تدریج به هدم هویت محلی و یکنواختی فرهنگی میانجامد. این تهدید در حوزه گردشگری خارجی بیشتر به چشم میآید؛ جایی که جوامع محلی زیر فشار فرهنگ مصرفی و تقاضاهای بیرویه گردشگران خارجی، هویت خود را از دست میدهند.
غفلت از گردشگری داخلی؛ خروج سالانه میلیونها ایرانی
یکی از بزرگترین خطاهای سیاستگذاری در حوزه گردشگری در دهههای اخیر، تمرکز بیش از حد بر جذب گردشگر خارجی و غفلت از ظرفیتهای عظیم گردشگری داخلی بوده است. آمارها نشان میدهد سالانه حدود ۱۰.۵ میلیون گردشگر ایرانی به خارج از کشور سفر میکنند، در حالیکه زیرساختهای لازم برای جذب همین گردشگران در داخل کشور فراهم نشده است.
ایران بهعنوان یکی از سه بازار اصلی گردشگری در منطقه، ظرفیت آن را دارد که با سرمایهگذاری و برنامهریزی درست، بخش بزرگی از این گردشگران را به سمت مقاصد داخلی جذب کند. اما فقدان خدمات مناسب، ضعف حملونقل، نبود مراکز تفریحی استاندارد و هزینههای بالای سفر داخلی موجب شده بسیاری از ایرانیان ترجیح دهند به کشورهای همسایه سفر کنند و سرمایههای عظیم ملی را از کشور خارج نمایند.
آسیبپذیری گردشگری خارجی در برابر بحرانها
تمرکز بیش از حد بر گردشگری خارجی، علاوه بر غفلت از ظرفیت داخلی، کشور را در برابر بحرانهای سیاسی و اقتصادی جهانی آسیبپذیر کرده است. تحریمها، اختلافات سیاسی، و حتی رویدادهای غیرمنتظره جهانی، بارها صنعت گردشگری ایران را دچار رکود و بحران کردهاند. در چنین شرایطی، نبود یک استراتژی پایدار و متکی بر ظرفیتهای بومی، باعث شده گردشگری کشور بیش از پیش متزلزل و غیرقابل پیشبینی باشد.
ابتذال اخلاقی و نارضایتی جوامع مذهبی
یکی از انتقادات جدی به جریان فعلی گردشگری در ایران، بیتوجهی به مبانی فرهنگی و اعتقادی جامعه است. در بسیاری از مقاصد سنتی و مذهبی، ورود گردشگران بدون نظارت و چارچوب فرهنگی، به بروز رفتارهای ناهنجار و ابتذال اخلاقی منجر شده است. همین موضوع موجب نارضایتی بخش بزرگی از جامعه متدین و بومی شده و حتی مقاومتهایی در برابر توسعه گردشگری به وجود آورده است.
برای حل این مشکل، باید از ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی موجود همچون مساجد، کانونهای فرهنگی و حتی برنامههایی نظیر راهیان نور استفاده کرد تا گردشگری به بستری برای ارتقای فرهنگ و آگاهی عمومی تبدیل شود. بیتوجهی به این ظرفیتها، موجب شده گردشگری نه تنها عامل وحدت نباشد، بلکه در برخی مناطق به عامل تضاد و تعارض فرهنگی تبدیل گردد.
نیاز به تغییر نگاه مدیریتی؛ از انفعال به اقدام
تجربه چند دهه اخیر نشان داده است که مشکل اصلی گردشگری در ایران، نه کمبود منابع و نه نبود ظرفیت، بلکه ضعف نگاه مدیریتی است. مدیران گردشگری اغلب این حوزه را بهعنوان موضوعی فرعی و حاشیهای تلقی کرده و در تصمیمگیریهای کلان کشور، آن را در اولویت قرار ندادهاند.
این انفعال مدیریتی باید جای خود را به نگاهی فعال و مبتنی بر الگوی پیشرفت اسلامی–ایرانی بدهد. تنها در چنین چارچوبی میتوان گردشگری را از ورطه شتابزدگی و بیبرنامگی نجات داد و آن را به موتور محرک توسعه پایدار، حفظ هویت ملی و ارتقای جایگاه فرهنگی ایران در جهان تبدیل کرد.
گردشگری، فرصتی برای زندهسازی دوباره جامعه
گردشگری پدیدهای چندبعدی است که اثرات آن از اقتصاد و اشتغال گرفته تا فرهنگ، محیطزیست و سبک زندگی را دربرمیگیرد. اگر این صنعت بر مبنای اصول درست و با تکیه بر هویت ملی و دینی برنامهریزی شود، میتواند به ابزاری قدرتمند برای باززندهسازی جامعه و تقویت همبستگی ملی تبدیل گردد.