در سنت ایرانی، زمان و تاریخ هرگز بهعنوان نیروهایی شرآفرین فهم نشدهاند؛ زیرا چنین نگاهی ریشه در خرافه دارد، نه در خرد ایرانی. تغییر فصلها، گردش ایام و آمدوشد تاریکی و روشنایی، برای ایرانیان همواره بخشی از نظم الهی و کیهانشناسی معنوی بوده است. جهان همچون رودی جاری است و انسان ایرانی، بهجای تلاش برای تغییر ماهیت هستی، کوشیده است در چارچوب قوانین مسلم زمان و مکان، عدالت، نظم و معنا را در زندگی خود متجلی سازد.
ایرانیان با نگاه وحدتگرایانه به هستی، خود را در هماهنگی با نظام آفرینش میدانستند؛ مردمانی که در هیچ دورهای منفعل، منزوی یا تقدیرگرا نبودهاند. برای آنان، تاریخ صرفاً گذشتهای سپریشده نبود، بلکه افقی آرمانی بود که با اراده و کنش انسانی در بستر زمان واقعی تحقق مییافت.
در اوستا، واژه «دَثوش» از ریشه «دا» به معنای دادن و آفریدن آمده و به دهمین ماه سال اشاره دارد؛ ماهی که تدبیر آن با ایزد «دی» است. این مقطع زمانی، همزمان با انقلاب زمستانی، جایگاهی ویژه در تقویم ایرانی دارد. چهار جشن مهم در این ماه برگزار میشود که بزرگترین آنها یلداست. نخستین روز دیماه، یعنی «اورمزد»، همان شبی است که ما آن را یلدا مینامیم؛ شبی که باور بر این است خورشید پس از دورهای افول، دوباره متولد میشود.
واژه آرامی «یلدا» نیز نشانی از همین تولد دوباره است. کوتاهترین روزها و بلندترین شبها، همواره برای انسان و طبیعت دورهای از تهدید و آسیبپذیری بوده است؛ زمانی که تنها پناه، اراده الهی و امید به رحمت خداوند است. در گذشته، هنگامی که کار کشاورزی و دامداری در این فصل متوقف میشد، بهترین راه برای گذر از شبهای سرد و طولانی، نیایش و توکل بود.
یلدا در فرهنگ ایرانی نماد پیروزی نور بر تاریکی است؛ نشانهای از اینکه پس از هر دوره سختی، روشنایی آغاز میشود. ایرانیان در این شب، با دعا و راز و نیاز، برای سال پیشرو طلب برکت، سلامتی و آرامش میکنند. یاد نیاکان و عزیزان از دسترفته نیز در این شب گرامی داشته میشود؛ پیوندی میان گذشته و حال، میان ریشهها و نسلها.
این آیینها، در حقیقت، تجلی رابطه انسان با خدا، هستی و زماناند. در نگاه عرفانی، انسان نه در برابر جهان، بلکه در امتداد آن قرار دارد؛ و یلدا لحظهای است که این پیوند، در قالب فهمی از تجدید حیات و غلبه نور بر ظلمت، آشکار میشود.
اما این معنا، تنها یک روایت باستانی نیست؛ در نگرش اسلامی نیز هر پایان، آغازی نو است و هر شب تیره، به سپیدهدمی روشنتر میانجامد. قرآن، تاریخ را صحنه آزمون و اراده انسان میداند؛ جایی که تاریکیها، مقدمه ظهور نور و هدایتاند.
امروز نیز ایران، همچون شب یلدا، دورهای از تاریکیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را تجربه میکند؛ اما همانگونه که نیاکان ما باور داشتند، تاریکی نه پایان است و نه تقدیر. یلدا به ما یادآوری میکند که نور، اگرچه دیر برسد، میرسد؛ و روشنایی، محصول انتظار منفعلانه نیست، بلکه نتیجه امید، اراده و پیوند انسان با خدا و با ریشههای فرهنگی خویش است.
در ایران امروز، یلدا تنها یک جشن نیست؛ یک استعاره تاریخی است. یادآوری اینکه ملت ایران، در طول هزاران سال، هرگز در برابر تاریکی تسلیم نشده و هر بار، با اتکا به ایمان، خرد و همبستگی، سپیده تازهای را رقم زده است.

