مناقشهای که پس از انتشار تصویر شهیده نیلوفر قلعه وند شکل گرفت، فارغ از نقد این اقدام، حاوی نکات زیربنایی تر هست.
چرا چالش های زیادی که در بازنمایی تصویر زن رخ می دهد، دامنه دار می شود و ناگهان رها می گردد اما در خصوص مسایل عمیق هویتی که در حیطه زنان به آسیب های عمیقی من جمله کاهش جمعیت منجر می گردد، همچنان سکوت رسانه ها و فرهیختگان و مردم و متدینین را شاهدیم؟ این در شرایطی است که رهبر عزیز انقلاب مکرر بر مسأله مهمهویت زن ایرانی، تاکید نموده اند و حل بسیاری از مسایل کلان اجتماعی و فرهنگی امروز نیازمند فهم راهبردی نقش آفرینی زن در افق کلان است و خلأهای جدی اینجا منجر به اسیب های عمیق تری گردیده و همچنان سکوت ادامه دارد.
نکته قابل توجه اینکه اختلاف بر سر حجاب، در جامعه از قبیل اختلاف در انعکاس این شهید صرفا اختلاف ابتدایی بر سر یک حکم شرعی نیست؛ بلکه این اختلاف نشانه خلأ عمیقتری در صورتبندی هویت زن در فضای فکری و فرهنگی جریان مذهبی است. این رخداد بار دیگر آشکار کرد که در نبود الگوی جامع و پذیرفتهشده، کوچکترین جزئیات تصویری میتواند تبدیل به منازعهای هویتی شود که برای آن تدبیر جامعی نشده است.
مسئله اصلی این چالش ها مثل ماجراهای قبلی، نه صرفا عملکرد رسانه، بلکه ضعف نظری و فقدان «صورتبندی هویتی» برای زنان است.
تا زمانی که الگوی سوم به یک الگوی تصویری و معنایی قابل اجرا تبدیل نشود، هر بازنمایی درباره زن شهید بالقوه محل مناقشه خواهد بود.
دوگانگی در فهم دینی بازنمایی زن
در غیاب چارچوب واحد، بازنمایی زن شهید میان دو برداشت ناهمگون قرار گرفته است:
1 برداشت مبتنی بر حیثیت شرعی فردی که ضابطه پوشش را معیار اصلی میداند.
2 برداشت مبتنی بر حیثیت هویت انقلابی که کنش، نقش اجتماعی و شخصیت شهید را مقدم میشمارد و مولفه های زیادتری را برای بازنمایی دینی به عهده می گیرد.
فقدان سازوکار جمع میان این دو ساحت، منشأ اصلی اختلافهای کنونی است.
با افزایش حساسیت هویتی پس از اغتشاشات، مسئله زن و پوشش از یک حکم فقهی به یک نشانه هویتی تبدیل شد. در چنین فضایی، تصویر زن شهید حامل معنای مضاعف است و حتی جزئیاتی مانند دیده شدن بخشی از مو در عکس، به مثابه نشانه هویتی خوانده میشود و طیفی از نگاه ها را شکل میدهد. این وضعیت ریشه در نبود الگوی واحد دارد نه صرف خطای رسانه.
خلأ الگوی سوم و فقدان ترجمه تصویری هویت زن ایرانی
با وجود تاکیدهای فراوان بر الگوی سوم، این الگو هنوز به زبانی تصویری، هویتی و قابل اجرا تبدیل نشده است.
به همین دلیل تصمیمگیری درباره بازنمایی زنان الگو بر اساس سلیقه فردی یا ذوق اجرایی انجام میشود و همین امر منشأ تعارضهاست.
فهم مسئولیت شرعی و مسئولیت هویتی در طول هم
در بازنمایی زن دو مسئولیت وجود دارد:
• حفظ حرمت و شأن دینی
• انتقال نقش اجتماعی، شخصیت و حقیقت زیسته الگویی مثل زن شهید
نبود دستورالعملی که این دو را جمع کند، عامل اصلی اختلافهاست. این موضوع، مسئله رسانه نیست؛ مسئله فقدان الگوی امتداد دار متناسب با طیف های گسترده امروز اجتماع است.
نبود چارچوب شفاف در بازنمایی زنان ایرانی
هیچ مرجع رسمی برای تعیین ضوابط پوشش، نشانههای هویتی، میزان صیانت تصویری، روایت و چارچوب بازنمایی وجود ندارد. این خلأ موجب اتکای کامل دستگاهها به سلیقه فردی شده است.
ضعف نظریهپردازی درباره زن در منظومه انقلاب
ادبیات مربوط به زن در منظومه انقلاب، هنوز به نظریه هویتی و تصویری تبدیل نشده است. در نتیجه فهمهای شخصی جایگزین تصویر مناسب الگوی سوم شدهاند و چارچوب مناسبی برای بازنمایی زن شهید تولید نکردهاند.
خلط حوزه فرهنگی و حوزه قانونی
بازنمایی زن، مسئلهای دارای ابعاد فرهنگی و قانونی است.
هرگونه داوری قانونمحور، منجر به سوءفهم و اختلافهای تحلیلی میشود.
غلبه واکنشگرایی
به دلیل نبود چارچوب پیشینی، هر حادثه رسانهها را در موضع دفاعی و واکنشی قرار میدهد. ریشه این وضعیت، نبود نظریه و فقدان الگوی معاصر است.
پیشنهادهای سیاستی:
تدوین سند ملی بازنمایی زن در رسانه
این سند باید بهروشنی تعیین کند:
• ضوابط پوشش
• حدود صیانت
• نشانههای هویتی زن در نقاط متنوع
• قاب، زاویه، روایت و عناصر تصویری
تقویت نظریهپردازی با محوریت الگوی سوم
الگوی سوم باید به الگوی تصویری و هویتی قابل اجرا تبدیل شود؛ نه یک شعار، بلکه مدلی برای شخصیتپردازی زن شهید در فرهنگ عمومی.
ایجاد سازوکار گفتوگوی منظم
ایجاد میزهای گفتوگوی درونجبههای، کارگروه مشترک و نشستهای تخصصی برای کاهش سوءفهمها ضروری است.
بنابراین مسئله اختلاف نظرهای اخیر در زمینه بازنمایی زن شهید، مسئله رسانه نیست؛ مسئله عمیق تر، فقدان الگوی سوم و فقدان صورتبندی هویتی است. تا زمانی که این الگو به چارچوب تصویری و معنایی روشن تبدیل نشود، بازنمایی امثال این زن شهید به میدان اختلاف تبدیل خواهد شد.

