عراقچی وزیر امور خارجه با گروسی دبیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصر به توافق رسیدند. اینکه جزییات این توافق چیست، هنوز شفاف نشده است. روایت آقای عراقچی مبنی بر رعایت قانون مجلس و عدم دسترسی بازرسان آژانس به تاسیسات مورد حمله آمریکا و رژیم صهیونیستی است. از طرف دیگر گروسی در کنفرانس خبری خود روایتی متفاوت با عراقچی بیان کرده و ادعا کرده که دسترسی به تمام تاسیسات هستهای ایران مورد توافق قرار گرفته است. او گفته ایران متعهد شده اطلاعات مربوط به مواد غنیشده نیز در اختیار آژانس قرار دهد.
اینکه روایت چه کسی درست است یک موضوع مهم است و مردم ایران تجربه تلخی در این زمینه دارد. اما نکته مهمتر این است که توافق با آژانس و به طور کل مسیر امتیازدهی و اعتمادسازی یکطرفه همچون باتلاقی است که ایران را به درون خود میکشد و آثار و تبعات زیانباری برای کشور خواهد داشت.
دولت تصورش این است که با امتیازدهی به آژانس میتواند رضایت اروپاییها را جلب کرده و مانع بازگشت قطعنامههای قبلی علیه کشور شود. اروپاییها برای تمدید مکانیسم ماشه سه شرط مطرح کردند. دو سطح همکاری با آژانس و شروع مذاکرات جامع ایران و آمریکا، سه شرط اروپا بوده است. اگر روایت گروسی درست باشد، دو سطح همکاری با آژانس تحقق یافته است. سومین شرط باقی میماند که شروع مذاکرات جامع با آمریکا است. یعنی مذاکرات فراتر از هستهای که شامل مسایل نظامی، موشکی و منطقهای میشود.
دو نگرانی دولت ایران را به این توافق سوق داده است. یکی نگرانی از بازگشت قطعنامهها و دیگری حمله مجدد رژیم صهیونیستی است. امتیاز دادن به آژانس و عقبنشینی از مواضع درست بعد از جنگ تحمیلی در تعلیق همکاریها با آژانس، نشان دهنده ضعف ایران و ترس از بازگشت قطعنامهها و جنگ نظامی است. این توافق موضع ایران را در برابر غرب تضعیف میکند و آنها را برای اقدامات خصمانه جریتر میکند. چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه نظامی این را باید توجه داشت.
تمدید مکانیسم ماشه عملا حفظ اهرم فشار اروپا علیه ایران است و با توجه به پذیرش خواستههای اروپا توسط ایران در این مرحله، استفاده مستمر از این اهرم توسط اروپا را میتوان انتظار داشت. یعنی عقبنشینی در این مرحله به معنای وارد شدن در یک دور بدون انتها و امتیازدهی مستمر است. برای همین است که اروپاییها دوره تمدید را شش ماه بیان کردند. یعنی در دورههای ششماهه ما شاهد باجخواهی اروپاییها از ایران خواهیم بود.
همچنین تهدید نظامی ایران افزایش خواهد یافت چرا که غربیها میدانند که تحریمهای ناشی از بازگشت قطعنامهها خیلی اثر جدی ندارد و تنها دلیل ایران برای تن دادن به توافق با آژانس ترس از جنگ مجدد است و لذا تهدید نظامی در پیش چشم آنها معتبرتر میشود و استفاده از آن نیز افزایش مییابد.
در سطح فنی نیز هرچه اطلاعات آژانس از برنامه هستهای ایران و زنجیره فعالیتهای مرتبط با آن بیشتر و دقیقتر باشد، به معنای اشراف بیشتر رژیم صهیونیستی و آمریکا بر برنامه هستهای ایران و در نتیجه افزایش توان عملیاتی برای اقدام نظامی علیه آن است. این حقیقتی است که هرچند غربگراها در ایران تمایلی به باورش ندارند اما غربیها هم باور دارند و هم آن را اقرار کردهاند.
اتفاق بد دیگری که بر اساس تجربه گذشته میتوان پیشبینی کرد که رخ خواهد داد، حالت معطلی و انتظاری است که در داخل کشور و خصوصا در حوزه اقتصادی رخ میدهد. تعلیقهای شش ماهه سبب خواهد شد وضعیت داخلی ایران دچار یک عدم قطعیت شده و این وضعیت هرگونه اقدام موثر و بلند مدت را مانع میشود. این چرخه سبب ضعف مستمر ایران در برابر تهدیدات خواهد شد. در مجموع آنچه که رقم خورده است تامین کننده منافع ملی نیست بلکه ضد آن عمل خواهد کرد.
البته این وضعیت برای جریان غربگرا مطلوب است و او را به مقصود خود که ضعیف کردن جایگاه ایران و حفظ ارتباط با غرب است، میرساند.
20 ساله که ایران سرگرم مذاکره و به دنبال توافق با آمریکا و برخی کشورهای اروپایی هست
کشورهایی متخاسم و دشمن خونی ایران