🔹دیپلماسی ابزاری برای تامین منافع ملی کشورها هستند. هرچند دیپلماسی لزوما مذاکره و خوشبش کردن نیست اما در ایران تقریبا از دیپلماسی مذاکره به ذهن متبادر میشود. در ایران عموم مردم از دیپلماسی و مذاکره طرفداری میکنند. مردم ایران دیپلماسی را نوعی مترقی بودن و همراهی با جهان میدانند. از آن طرف نبود دیپلماسی را انزوا و تنهایی میدانند و برای همین آن را رد میکنند.
🔸به همین دلیل است که جریان غربگرا در ایران با سوار شدن روی این موضوع خود را مدافع دیپلماسی و مذاکره و طرف مقابل خود را ضد دیپلماسی و مذاکره تصویر کرده است. مثلا در سال ۹۲ جریان غربگرا مدعی بلد بودن دیپلماسی و زبان دنیا بود و ادعا میکرد که دیگران این را بلد نیستند. به این حد هم اکتفا نکرد و حضور خود را مساوی با امنیت و صلح و حضور جریان مقابل را برابر با جنگ تصویر میکرد. در انتخابات سال گذشته نیز این رفتار مشاهده شد. بعد از انتخابات ظریف که معاون رئیس جمهور بود در نشست داووس این را به زبان آورد که اگر دیگری رئیس جمهور شده بود الان منطقه در یک جنگ فراگیر قرار داشت.
جریان غربگرا با همین تصویرسازی حمایت اجتماعی را کسب کرد و مذاکره را به امری اجتماعی مبدل ساخت. این کار سبب شد تا نگاهها به دیپلماسی از سطح دقیق و کارشناسی به سطح غیردقیق و سیاسی تغییر کند.
🔹با اجتماعی شدن مذاکره و دیپلماسی اجازه داده نشد که درباره جهتگیری و کارکرد دیپلماسی صحبت شود. همینکه تصویر خندان از مذاکرات مخابره میشد کافی بود و یا با روایت یک پرت کردن خودکار رضایت اجتماعی ایجاد میشد.
🔸 مردم نیز با اعتماد به جریان غربگرا تصور میکردند که ادعای آنها در بلد بودن زبان دنیا و بلد بودن مذاکره به معنای آن است که آنها منافع ملی و امنیت ملی را تامین میکنند. آنها تصور میکردند دیپلماسی یعنی همین کارهایی که این افراد انجام میدهند و منتظر بودند تا گلابیهای حاصل از این دیپلماسی به بار بشیند.
🔹اما واقعیت با تصویری که جریان غربگرا برای مردم برساخته بود، تطابق نداشت و این واقعیت بود که در گذر زمان خودش را بر جامعه تحمیل کرد. واقعیت آن بود که جریان غربگرا دیپلماسی و مذاکره واقعی چیزی بلد نبود و تنها بلد بود که از سرمایه ملت خرج کند. یعنی تنها کاری که بلد بود ارایه امتیازهای سخاوتمندانه به غرب و گرفتن امتیازهای شکلی و موقت از آنها بود. این کار هرچند در ظاهر اسمش دیپلماسی بود اما کارکرد واقعی دیپلماسی به عنوان یک ابزار تامین منافع ملی را نداشت. میشود اینگونه بیان کرد که «دیپلماسی سرمایهسوز» بود. یعنی از جیب ملت و سرمایه ملت برداشتن و خرج کردن و امتیازهای کمارزشتر و موقت را خریداری کردن. این خیلی هنر نمیخواهد و هرکسی میتواند انجام دهد.
🔹جریان غربگرا با دیپلماسی سرمایهسوز نه تنها تهدیدها را از ملت ایران دور نکرد بلکه آنها را نزدیک کرد. آنها میگفتند با دیپلماسی تحریم را از دوش ملت ایران برمیدارند. با سخاوتمندی به طرف غربی امتیازهای تاریخی دادند. اما تحریمها تشدید شد و فشار علیه مردم ایران اعمال شد. یک مورد مهم بازرسیها و دسترسیهای بینظیر تاریخی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود تا پرونده ایران عادی شود و پرونده ادعایی درباره ابعاد احتمالی نظامی برنامه هستهای ایران بسته شود. اما نشد و بلکه تهدیدات علیه دانشمندان و مراکز هستهای ایران بیشتر شد و در نهایت به ترور دانشمندان و حمله نظامی به تاسیسات رسید.
🔸ادعای دیگر دیپلماسی سرمایهسوز غربگرایان دور کردن سایه جنگ از کشور بود نتیجه آن حمله نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران اسلامی بود. آنها که ادعا میکردند با قطعنامه ۲۲۳۱ سایه جنگ را از ایران دور کردهاند، در زمان همان قطعنامه جنگ علیه ایران رقم خورد.
🔹دیپلماسی سرمایهسوز یک فریب است که مبتنی بر نگاه رمانتیکی به صحنه بینالملل است و به مرور یک ملت را میتواند به پرتگاه نزدیک کند. ملتی که سرمایههایش تضعیف و کاهش یابد، در برابر دشمن موضعش ضعیف میشود و آنگاه تهدیدات دشمن به واقعیت تبدیل میشود.
هنر دیپلماسی این است که با حرفهای گری نه تنها از سرمایه مردم خرج نکند بلکه بر آن بیفزاید. به عبارت دیگر دیپلماسی باید سرمایهساز باشد. دیپلماسی یک ابزار است و وقتی معنا و ارزش پیدا میکند که بتواند این سرمایهسازی کند.
🔸 دیپلماسی فعالانه که بتواند زمینبازی را خودش تعیین کند و اسیر زمینبازی دشمن نشود میتواند سرمایهسازی کند. واقعگرایی لازمه مهم دیپلماسی سرمایهساز است. دیپلماسی که همه جهان را در کنار هم و به صورت واقعی ببیند. کشورهای زیادی هستند که دارای ظرفیت واقعی بوده و دیپلماسی فعال میتواند آن ظرفیتها را فعال کرده و منافع ملی را تامین کند. دیپلماسی سرمایهساز است که خودش را محدود به چند کشور غربی و مسایل مطرح شده از سوی آنها نداند.
🔹اینطور نباشد که حتی در دیدارهای دیپلماتیک با کشورهایی مانند چین و روسیه تنها مساله محوری مذاکرات هستهای با غرب باشد و فرصتهای زیاد دیگر دیده نشود.
در شرایط کنونی که تغییرات بنیادی در نظم بینالملل را شاهد هستیم، دیپلماسی نقش بسیار مهمی دارد و باید نگاههای غلط به دیپلماسی را کنار گذاشت و یک دیپلماسی سرمایهساز و واقعگرا را دنبال کرد.