چرا سازش عربی امنیت نیاورد؟

نظم جهانی پس از جنگ سرد، بویژه با قدرت ‌گیری یک جانبه ایالات متحده، کشورهای خاورمیانه را در برابر یک انتخاب راهبردی قرار داد: مقاومت در برابر سلطه خارجی یا سازش و وابستگی به نظم تک قطبی به رهبری آمریکا. برخی کشورها همچون ایران و گروه‌های مقاومت در جای جای کشورهای اسلامی در لبنان،عراق، یمن وفلسطین و ..، مسیر پرهزینه اما استقلال‌آور مقاومت را برگزیدند. در مقابل، قطر، امارات، بحرین و عربستان سعودی و …. راهبرد سازش با غرب و حتی عادی ‌سازی با اسرائیل را انتخاب کردند. اما تجربه چهار دهه اخیر نشان داده که امنیت اجاره‌ای و سازش‌کارانه نه ‌تنها ایمنی نمی‌آورد، بلکه آسیب ‌پذیری کشورها را افزایش می‌دهد. این تناقض، امروز در آستانه اجلاس سران کشورهای عربی و اسلامی در قطر، به بهانه تجاوز نظامی اخیر رژیم صهیونی به دوحه اهمیت دوچندانی یافته است پرسش اساسی این است : آیا رویکرد سازش با غرب بویژه آمریکا امنیت واقعی می‌آورد یا تنها وابستگی بیشتر و خطر تجاوز بییشتر از سوی متحد دست نشانده خود یعنی رژیم صهیونی را به ارمغان آورده است ؟ تجربه نشان می‌دهد که اعتماد و سازش با آمریکا و غربگرایی ، هرچند با وعده‌ها و قراردادها ( قرارداد های تسلیحاتی کشور های عربی با آمریکا ، انگلیس ، قرارداد برجام و … ) همراه باشد، غالباً به نا امنی، تهدید و تجاوز منجر شده است.
الگوی سازش و ناکامی امنیتی: کشورهای عربی خلیج فارس طی دهه‌های گذشته میلیاردها دلار برای خرید تسلیحات پیشرفته غربی هزینه کرده‌اند..اما در حمله پهپادی انصارالله یمن به تاسیسات آرامکو (سپتامبر ۲۰۱۹) ، عربستان حتی نتوانست از زیرساخت حیاتی انرژی خود دفاع کند.متعاقب آن بر اساس گزارش مؤسسه SIPRI، عربستان تنها در سال ۲۰۲۲ بیش از ۷۵ میلیارد دلار برای خرید تسلیحات از آمریکا و بریتانیا هزینه کرده است، این حادثه نشان داد که قدرت خریداری‌شده، بدون اراده مستقل و فناوری بومی، عملاً کارآمد نیست.این روند درسال 2025 برای عربستان و سایر کشور های عربی با امضای قرارداد های نظامی با آمریکا ادامه یافته است. قطر نیز با میزبانی بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه (العدید)، عملاً امنیت خود را به واشنگتن واگذار کرده است. اما همین کشور در بحران خلیج فارس (۲۰۱۷) وقتی با محاصره عربستان، امارات و بحرین روبرو شد، دریافت که حضور آمریکا نیز تضمین‌کننده امنیت و وحدت عربی نیست؛ چرا که واشنگتن ترجیح داد نقش «میانجی از بالا» را بازی کند و هیچگاه مانع اقدامات خصمانه هم ‌پیمانانش علیه قطر نشد. همین الگو در امارات و بحرین پس از پیمان ابراهیم (۲۰۲۰) نیز تکرار شد. باوجود عادی ‌سازی رسمی روابط با اسرائیل، حملات رسانه‌ای، سایبری و حتی تهدیدهای امنیتی علیه این کشورها از سوی رژیم اسرائیل ادامه یافت. بدین معنا که رژیم صهیونی حتی متحدان عرب سازشکار را شریک برابر نمی‌بیند، بلکه آنها را ابزار برای مشروعیت ‌بخشی به سیاست‌های توسعه ‌طلبانه خود می‌داند . اندیشمند سوری، برهان غلیون، در تحلیلی نوشت: «عادی‌سازی برای امارات به معنای پیوستن به اردوگاه ضعیفان بود، نه قدرتمندان». با استناد به اظهارات مقامات رژیم اسرائیل از جمله:
•نخست‌وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، پس از حمله به دوحه، در بیانیه‌ای گفته است که اگر قطر «مقامات حماس را اخراج نکند یا به عدالت نسپاردشان»، اسرائیل اقدامات بیشتری انجام خواهد داد. همچنین نتانیاهو در اظهارات قبلی‌اش مفهوم «Greater Israel» را به صراحت پذیرفته و گفته است که این چشم‌انداز تمام مناطق عربی اطراف فلسطین را در بر می‌گیرد، شامل کرانه باختری، غزه و بخش‌هایی از سرزمین‌های دیگر عربی است. این دیدگاه توسط جوامع عرب و اسلامی به‌عنوان تهدید مستقلی برای امنیت ملی آنها محکوم شده است.
• نیروی مقاومت یمن را باید یک نمونه برجسته وعالی از محور مقاومت دانست. علیرغم حملات برخی از کشور های عربی از سال 1394 به یمن و در ادامه تجاوز آمریکا و اسرائیل به این کشور برای خاموش کردن ندای حق طلبی تا کنون توانسته است مقاومت نموده و حتی با حملات خود به رژیم اشغالگر بنفع مردم مظلوم غزه اقدامات موثری انجام دهد. مقامات رژیم اسرائیلی بارها اعلام کرده‌اند که حملات به یمن و به ویژه رهبران و زیرساخت‌های هوایی و دریایی الحوثی را تنها «شروعی» برای یک کمپین بزرگ‌ تر می‌دانند. برای مثال، وزیر دفاع اسرائیل گفته است «برای ما هیچ مکان امنی نیست» و «ما رهبران ( به اصطلاح) ترور را دنبال خواهیم کرد».
اقدامات رژیم صهیونی در خاورمیانه و با حمایت انگلیس و آمریکا از دیر باز نشان می‌دهد که سازش، به‌جای امنیت، وابستگی و تهدید بیشتر می‌آفریند. مصر نخستین کشور عربی بود که با اسرائیل سازش کرد و قرارداد کمپ ‌دیوید را امضا نمود. تصور انور سادات و سپس حسنی مبارک این بود که صلح با اسرائیل موجب شکوفایی اقتصادی و امنیت خواهد شد. اما در عمل، مصر به یکی از وابسته ‌ترین کشورهای عربی به کمک‌های آمریکا تبدیل شد و با بحران‌های داخلی و فقر ساختاری روبرو ماند. همانطور که ادوارد سعید (1980) اشاره می‌کند: «کمپ‌ دیوید برای مصر نه استقلال، بلکه تبدیل ‌شدن به حیاط ‌خلوت سیاست‌های آمریکا را به ارمغان آورد» . نتیجه مشترک این الگوها روشن است: سازش با اسرائیل و غرب، امنیت نمی‌خرد، بلکه وابستگی و آسیب‌پذیری ایجاد می‌کند. این همان مدلی است که جریان‌های غربگرا در ایران بانگ سازش و مذاکره را فریاد و تبلیغ می‌کنند. این اظهارات و اقدامات روشن می‌کنند که تجاوزگری آمریکا و اسرائیل تنها به درگیری با گروه‌های نظامی محدود نمی‌ماند، بلکه شامل تهدید و فشار مستقیم بر کشورها است . در مقابل این خوی تجاوزگری، ایران و گروه‌های مقاومت اسلامی نشان داده‌اند که حتی در شرایط تحریم، محاصره و فشار بین‌المللی، تنها راه مقاومت می‌تواند امنیت و تأثیرگذاری بازدارنده ای داشته باشد. ایران با سرمایه‌گذاری جدی در صنعت دفاعی، موشکی و پهپادی، توانسته است علاوه بر توان بازدارندگی، در معادلات ژئوپلتیکی منطقه تأثیرگذار باشد، در جنگ 12 روزه اتفاقی بزرگ به وقوع پیوست و پس ازاصابت موشک های نقطه زن ایران، به عمق سرزمین های اشغالی ، این آمریکا و رژیم صهیونی بودند که از ایران درخواست آتش بس نمودند. به گونه‌ای که حتی برخی متحدان عرب دچار تردید شده‌اند که آیا امنیت آنها صرفا می بایست وابسته به حمایت غرب باشد؟. فلسطینیان در جنگ‌های اخیر غزه توانسته‌اند رژیم اسرائیل را وادار کنند هزینه‌های سنگینی بدهد؛ پرتاب موشک‌ها به سمت تل‌آویو و مناطق اطراف استان‌های مرزی نشان‌دهنده قدرت نمادین و واقعی مقاومت است . از طرف دیگر اگر خط سازش داخلی در ایران را نگاه کنیم درست منطبق برهمان الگو های کشو های عربی است و تنها تفاوت آ]نها در ژست روشنفکرمعابانه آنان است. خط سازش در داخل ایران را نیز همان جریان‌های غرب‌ گرا دنبال کرده‌اند برجام (۲۰۱۵–۲۰۱۸): حسن روحانی و محمدجواد ظریف بر این ادعا بودند که امضای توافق هسته‌ای منجر به رفع تحریم‌ها، کاهش خطر نظامی و اقتصادی خواهد شد. روحانی گفته بود برجام باعث «برداشته شدن سایه جنگ» خواهد شد. اما خروج آمریکا از این توافق، محدودیت‌های اقتصادی تشدید شده و تهدیدات نظامی و سیاسی نه فقط کاهش نیافت، بلکه پیچیده‌تر شد. ظریف بارها تأکید کرده است که «تعامل با غرب، مخصوصاً با آمریکا، تنها راه برون ‌رفت از مشکلات اقتصادی و سیاسی است.» این طرز نگاه کما بیش شبیه آن چیزی است که کشورهای عربی سازش‌کار داشتند؛ اینکه پروژه سازش با غرب را راهکار اول بدانند در نظام فکری و اندیشه آنها ؛ وابستگی به غرب نهادینه شده است. در بیانیه اخیر جبهه اصلاحات 1404 گفته شد که حل مشکلات داخلی اقتصاد بدون بازگشت به مذاکرات با آمریکا (یا رفع تحریم‌ها از طریق گفتگو) ممکن نیست. این مواضع نشان دهنده این است که جریان غرب‌ گرا معتقد است امنیت اقتصادی و سیاسی ایران وابسته به رضایت و همکاری با غرب است در نقطه مقابل، واقعیت این است که، مقاومت هوشمندانه و استقلال دفاعی و سیاسی، امنیت واقتدار و شرافت ملی را حفظ خواهد کرد نه کج راههه های که امنیت در تمام ابعاد را به خطرمی اندازد. برای کشورهای عربی و جریان‌های سازشگرداخلی، تجاوزهای اخیر اسرائیل باید زنگ خطری باشد و هشدار به اینکه امنیت اجاره‌ای نیست، و اینکه سازش نه پایان درگیری، بلکه گاه آغازی بر فشار بیشتر است.

مقالات مرتبط

جنگ جدید تروریستی آمریکا علیه ونزوئلا

دولت ترامپ، همراه با تندروترین اعضای جمهوریخواه و با تاسی به سیاستهای…

26 شهریور 1404

ماشه اروپایی

در حالی که ایران در میانهٔ مذاکرهٔ غیرمستقیم با آمریکا به سر…

26 شهریور 1404

ایران در برابر یک چرخش سرنوشت‌ساز

گزارش | العربی الجدید   در بحبوحه جنگی که هنوز فروکش نکرده،…

26 شهریور 1404

دیدگاهتان را بنویسید