فرقی میان سرمایه سالارهای کلان مثل ع.ا ، ب.ز و یا بانک های محفلی و شرکت های رانتی و نفتی وجود ندارد، آن چیزی که برای آنها اهمیت ندارد مردم است و کار است و تولید، چرا که فقط و فقط بازدهی سرمایه است که برای سرمایه سالاری اهمیت دارد و لاغیر.
نمونه مال سازی را در نظر بگیرید. چرا سرمایه سالاری به جای ساخت مال به ساخت کارخانه نمی پردازد؟ یا چرا به جای ساخت مسکن برای اقشار کم درآمد به دنبال خرید و انباشت ملک و شمش طلا و دلار و رمز ارز است؟
پاسخ روشن است: بازدهی سرمایه. سرمایه سالاری نه به رونق تولید که به رونق سرمایه خود می اندیشد. او فکر می کند که ساخت یک مرکز خرید سود بیشتری برای وی دارد. هم روز به روز بر ارزش ساختمان آن افزوده می شود و هم از اجاره مغازه های آن و هم از سینما و کافه و مراکز تفریحی آن سود می برد. تنها چیزی که این مال ها بدان دامن می زند، گسترش و لذت بخش کردن مصرف گرایی است برای سود بیشتر سرمایه سالاری، آن هم نوعی از مصرف که کمترین کمک می کند، چرا که غالبا مرکز فروش برندهای خارجی و لوکس هستند. این حداکثر نقشی است که سرمایه سالاری برای مردم در نظر می گیرد: مصرف زدگی و برجسته سازی خواسته های دست چندم اقلیتی کوچک برای نادیده گرفتن نیازهای اساسی مردم، خواسته هایی کاذب که در خدمت منافع محافل است.
همچنان که برخی از متفکرین بیان داشته اند، مال ها یا مراکز جدید خرید و تفریح، خصوصی سازی فضای عمومی شهر هستند. شهر که یک فضای عمومی است، در حال تبدیل به مراکز متعدد خصوصی است. امری که ریشه در مبانی نئولیبرالیسم دارد.
دو نمونه بسیار گویا از این خصوصی سازی فضای عمومی در ایران، باستی هیلز و شهرک دریا هستند که در مقاطعی، با گذاشتن گیت، امکان ورود مردم عادی را ممنوع می کردند. این یکی از جلوه های ضدیت با مردم است که ریشه در مبانی سرمایه سالاری دارد. یکی دیگر از جلوه های این ضدیت را می توان در رویکردهای اقتصادی ضد مردمی آن مشاهده کرد که سرمایه گذاری خارجی را تنها راه رشد اقتصادی معرفی می کند. مسیری که مهم ترین ایراد آن نادیده گرفتن نقش مردم در اقتصاد است.
یکی از دشمنان اصلی سرمایه سالاری، نظم و انضباط اقتصادی است. وقتی اصل اساسی چنین اقتصادی بدست آوردن حداکثر سود با حداقل کار باشد، رانت خواری و زدوبند به یکی مکانیسم های اساسی آن تبدیل می شود. به جای ایجاد امنیت اقتصادی و فضای مناسب کسب و کار و تولید، بی قانونی و هرج و مرج اقتصادی را گسترش می دهد. از تورم سود می برد، و به آن دامن می زند تا ارزش دارائی هایش بیشتر شود. چوب لای چرخ دولت و مجلس و دستگاه قضا می گذارد تا از بسته شدن راه های رانت خواری و نشت بیت المال، مثل میترینگ جلوگیری کند.
محافل قدرت و ثروت مهمترین مسبب ایجاد یاس اجتماعی و کاهش امید به آینده هستند، به گونه ای که می توان آنان را قاتلان امید اجتماعی دانست.
پارادایم سرمایه سالاری به لحاظ نظری نیز به یاس علمی دامن می زند و به هیچ آلترناتیو رقیبی مجال َظهور نمی دهد، هر رویکرد رقیبی را با برچسب تندروی و غیرعلمی بودن تخریب می کند و اتکای به سرمایه غربی را تنها مسیر ممکن پیشرفت معرفی می کند.
بازتاب این رویکرد در سیاست خارجی بسیار ویرانگر است و به تسلیم در برابر نظم استعماری کهن می انجامد. نظمی نابرابر و سلسله مراتبی که بر اساس زورگویی و ثروت شکل یافته است. سازش با نظام سلطه گر در صحنه بین المللی و وفاق با خواسته های محافل قدرت و ثروت در داخل دو اصل اساسی این پارادایم است.
اگر وضعیت کنونی فاصله زیادی با وضع مطلوب دارد، به دلیل غلبه این پارادایم در اغلب دولت ها بوده است. روشن است که راه حل برون رفت از این وضعیت، مقاومت و ایجاد یک جبهه مقاومت در برابر نظم استعماری در صحنه بین المللی، و ایجاد وحدت ملی بر مبنای عدالت، در عرصه داخلی است، جایگزینی وحدت ملی با وفاقی محفلی که مبنایی جز مصلحت و منفعت سرمایه سالاری ندارد.

«پست قبلی

پست بعدی»

مقالات مرتبط

تاریخ زیاده خواهی؛ نگاهی به تراژدی داکوتا

حدود ۱۷۰ سال پیش، یعنی اواسط قرن نوزدهم، قبیله ای به نام…

بت‌وارگی قیمت

تحلیل‌های اقتصادی به‌ویژه زمانی که از قلمرو توصیف پا را فراتر می‌گذارند…

30 شهریور 1404

یک بزنگاه تاریخی، افول آمریکا و پیشروی شرق

امروز جهان در یک بزنگاه تاریخی قرار گرفته است؛ تحولی که اثرش…

دیدگاهتان را بنویسید