جهادِ سرمایهمدارانه برای کالاییسازی هستی
این جنونِ تقلیلگرایی به همینجا ختم نمیشود. در این تراژدی قیمت، «توزیع رایگان» به «قیمت صفر» و «یارانه» به «قیمت منفی» فروکاسته میشود.
اما چرا این اصرار بیمارگونه بر چسب زدن قیمت بر پیشانی تمام پدیدههای اجتماعی وجود دارد؟
پاسخ در اعماق تاریخ تحجرآمیز اقتصادی نهفته است که بهویژه از «لئون والراس» به این سو، «قیمت» را به بت جدید تمدن بورژوازی بدل کرده است. در این کیش، بازار، یگانه معبد و قیمت یگانه معبودی است که ارزش را نمایندگی میکند. هر آنچه که در بازار رنگ قیمت نگیرد، «بیارزش» است. تنها زمانی یک چیز «ارزش» مییابد که مشتریای برای آن پولی بپردازد. انگیزهها، عواطف، اخلاق و آرمانهای جمعی هیچ جایگاهی در این کابوس ریاضیوار ندارند. تمام هستی انسان باید به یک عدد فروکاسته شود تا «علمی» قلمداد گردد. این همان نقطهای است که ایدئولوژی، لباس علم بر تن میکند و خود را حقیقت محض جا میزند.
اما فاجعه به همینجا پایان نمییابد. در یک قرن اخیر، این پروژه به یک جهاد سرمایهدارانه تمامعیار تبدیل شده است؛ جهادی که در آن، مقدسترین و ناملموسترین عرصههای زندگی بشر نیز به تاراج منطق بازار رفتهاند. چه کسی باور میکرد که «توجه» انسانها به یک کالا تبدیل شود و در بازار آگهی به فروش برسد و در دانشگاه اقتصاد توجه تدریس شود؟ چه کسی باور میکرد که «آرامش» و «سکوت» به صورت بستههای اعتباری «تور مسافرتی بدون هیاهو» قیمتگذاری شود؟ یا «آب و هوا»، این میراث مشترک تمام موجودات زنده، در قالب «حقوق نشر آلایندگی» بین آلودهکنندگان صاحب سرمایه معامله گردد؟ حتی «عواطف» و «همراهی» نیز از یوغ این سرمایهداری نوین در امان نماندهاند و «پلتفرمهای فروش خدمات عاطفی» به بازاری برای معامله عشق! بدل گشتهاند. و علم و هنر و روابط انسانی و نیازها و حقوق ابتدایی انسانها نیز از این قبیلاند. البته پا را فراتر گذاشتهاند و “مرگ بیدرد” نیز میفروشند! فقط ۲۰ دلار!
اینها بازارهایی هستند که هزاران سال نه تنها وجود خارجی نداشتند، بلکه حتی در وهم و خیال بشر نیز خطور نمیکردند.
این همان «بنیادگرایی بازار» است: مکتبی که برای هر درد بشری، تنها یک نسخه میپیچد: «بازارش کن!» و در این راه، هیچ حرمتی را برای امر غیرقیمتی، غیرقابل خرید و فروش و انسانی و الهی قائل نیست. نتیجه این نگاه، ایجاد یک «چکش قیمتی» است که هر مسئله اجتماعی از آموزش و سلامت تا کرامت انسانی را میخی میبیند که باید با پتک بازار خرد شود.
این، نه پیشرفت که نوعی «بربریت نوین» است. بربریتی که با لباسی فاخر و به زبان ریاضی کادوپیچ شده است. نقد این نگاه، نقد علم اقتصاد است. افشای آن ایدئولوژی شیطانی است که میخواهد تمام گنجینههای زندگی انسانی را به انبار کالاهای قابل معامله تبدیل کند با نقابی به نام علم اقتصاد. این نبرد، نبردی است برای بازپسگیری انسانیت از چنگال کعبه بازار و بتِ قیمت.