جهش ارز و طلا به نفع محافل خاص
پس از بیانات رهبری در تبیین و نفی مذاکره با آمریکا، نرخ ارز و طلا به شکل غیرمنطقی و مشکوکی شیب تند صعودی به خود گرفتند؛ اتفاقی که حتی با تجاوز همهجانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی به خاک کشور نیز در این ابعاد رخ نداد؛ نگاهی به سابقه این رخداد اقتصادی و تامل در ارتباط آن با تکانههای سیاسی مرتبط با موضوع مذاکره، پرده از یک الگوی تکرار شونده بر میدارد که کاسبان تحریم/مذاکره و ذینفعان بیانضباطی اقتصادی در کشور با دست پنهان خود همواره آن را راهبری کردهاند.
نکته قابل تامل اما یک سری تکانههای اقتصادی است که در اثنای این کشمکشهای عرصه سیاست خارجی از قضا همیشه به نفع محافل خاص قدرت و ثروت و در جهت جاده صاف کنی برای مذاکره رخ میدهد؛ تکانههایی که با غفلت از اصلاح ساختارهای معیوب داخلی (که به باور قاطبه کارشناسان علت بنیادی شرایط بد اقتصادی کشور است)، نشان از شرطی شدن اقتصاد ما و فراتر از آن وجود دست های پشت پرده دلالی دارند؛ دلالانی که بیشتر در زمین آمریکا بازی می کنند و هیچ بعید نیست ردپای نفوذ در آن دیده شود.
وجه اشتراک این چند نوبت جهش دلار در این یک سال و اندی دولت چهاردم، وابستگی مستقیم آن (به عنوان نماگر سطح رفاه و قدرت خرید مردم) به اخم و لبخند طرفهای غربی و موضوع مذاکره است. ماههای پایانی سال 1403، دلار با شیب افزایشی عجیبی که یادآور سالهای سوخته دهه نود بود، از 57 هزار تومان ابتدای دولت، به بالای صدهزار تومان رسید.اتفاقی که مجلس را مجاب کرد از ابزار استیضاح علیه وزیر اقتصاد استفاده کند. آن هم بعد از آن که ذیل پروژه وفاق و علیرغم علم به سابقه سیاه همتی در چاپ پول و نابودگری ریال در بانک مرکزی روحانی، به تمام وزرای پیشنهادی پزشکیان اعتماد کرده و رای داده بود.
جهشی که منتج به مذاکرات غیرمستقیم با طرف آمریکایی شد. در شرایطی که سکان آمریکا در دست همان کسی بود که یک طرفه از توافق قبلی خارج شد. توافقی که آژانس 15 بار اعلام کرد ایران تمام تعهداتش را انجام داده، اما به اعتراف سیف، رئیس بانک مرکزی روحانی، دستاوردش برای ما تقریبا هیچ بود.
دیدیم که بدون آن که پیشرفت خاصی در مذاکرات با طرف آمریکایی رخ بدهد و حتی با ترک جلسه مذاکره توسط ویتکاف که خبرش در زنجیره رسانههای غربگرای حامی دولت سانسور میشد، دلار اما آرام گرفت و با کاهشی حدودا بیست درصدی، به تدریج وارد کانال 80 هزار تومانی شد تا این فرضیه را به ذهن متبادر سازد که یک سری محافل خاص و ذینفع که احتمالا ارتباطات خوبی هم با برخی مسئولین دولتی دارند، در حال اعمال سیاست “فشار از پایین و چانهزنی از بالا” بودند؛ سیاستی که توسط استراتژیستهای جریان غربگرا مطرح میشد تا با فشار بر مردم و معیشت آنها، حاکمیت را وادار به حرکت در ریلی کند که مطلوب سیاستهایش است.
اما نهایتا در میانه همان مذاکرات، نقشه آمریکایی-اسرائیلی که به اعتراف رسانههای غربی از هشت ماه پیش از آن و پس از سقوط بشار اسد برای حمله به ایران در حال پرورش بود، به مرحله اجرا رسید و جلسات با ویتکاف (به اعتراف مستند شبکه 13 اسرائیل از جنگ با ایران) تنها بدل به ابزاری شد برای حداکثر کردن غافلگیری ایران در تجاوز بامداد بیست و سوم خرداد ماه.
حتی در این شرایط جنگی هم قیمت دلار به اندازهای که در این چند روز جهش کرده، بالا نرفت و در شوک ابتدایی جنگ با حرکت از کانال ۸۰هزارتومانی وارد کانال ۹۰هزارتومان شد اما نتوانست از ۱۰۰هزارتومان عبور کند و بعد از آن که نیروهای مسلح دست بالا را در جنگ گرفتند، مجددا به کانال ۸۰ هزار تومان بازگشت.
حالا اما بار دیگر اقتصاد کشور و معیشت مردم به خاطر شرطی شدن به مذاکرات و نتایج آن، در حال نشان دادن واکنشهای غیرعلمی، غیر منطقی و هیجانی است؛ غیر منطقی به این خاطر که بدون وقوع جنگی که حتی توان عبور دادن دلار از صد هزارتومان را نیز نداشت، مجددا از این سد عبور کرده است.
محافل قدرت و ثروت نیز خلاف آن چه در رسانههایشان ادعا میشود، مطلوبشان همین شرطی ماندن اقتصاد کشور و جهشهای هر از چندگاه طلا و دلار است تا بدون کوچکترین زحمتی سرمایههای خود را چندین برابر کنند؛ شاهد مدعا هم آن که در چندین روزنامه شاخص این جریان غربگرا نه تنها صحبتهای رهبری جایی در تیتر یک نداشتند، بلکه قسمت نفی مذاکره با آمریکا که بخش عمده بیانات رهبری را شکل میداد، به طور کلی سانسور شد.
در این شرایط وظیفه مسئولان باید تلاش چند برابر و مقابله با این محافل باشد نه همراهی و یا بی عملی و راه حل، قوی شدن، همچنین همان گونه که رهبر انقلاب فرمودند مسئولان باید راوی قدرت باشند و نه روایت کننده سخنان متناقض که اثرات منفی در جامعه بگذارد