نقدی بر فیلمی سینمایی اسفند که ذبح شد
دومین فیلم برتر جشنواره فیلم فجر سال گذشته، پس از موسی کلیم الله، اسفند دانش اقباشاوی بود که در داوری و جوایز نادیده گرفته شد. اقباشاوی در این فیلم به هیهات بازگشته بود و توانایی کارگردانی خود را مجددا به نمایش گذاشت. فیلمی جذاب و نفسگیر که مخاطب را همراه میکند و میتواند بر آن اثر بگذارد.
اسفند برشی است از زندگی شهید علی هاشمی که قرارگاه فوق سری نصرت را پایهریزی و فرماندهی کرده است. انتخاب سوژهای که ارزش روایت دارد یکی از نقاط مثبت فیلم است. زندگی علی هاشمی به معنای واقعی کلمه ارزش روایت کردن دارد و شنیدنی است. داستان فرماندهای سری که شهادتش تا سالها اعلام نشد و زحمات او رسانهای نشد و باری بر دوش دانش اقباشاوی بود که بتواند دین ایران را به او ادا کند. اسفند اما فراتر از سوژه است و موقعیت داستان درست و دراماتیک است و میداند دقیقا چه میخواهد.
داستان از شکست ایران آغاز میشود و شرایطی را روایت میکند که جبهه به بنبست رسیده و امکان پیشروی ندارد. سربازان رژیم بعث بر پیکر شهدای ایرانی یزله میرقصند و علی هاشمی شاهد این صحنه است و با همین اتفاق شاید خط اصلی و هدف داستان در همان دقایق اولیه مشخص میشود و انگیزهای برای علی هاشمی میسازد که شرایط را تغییر دهد و این بنبست را بشکند. داستان برای همین است که دیدنی و جذاب میشود. داستانی که در ابتدا با حال هوای پلیسی و تریلر جاسوسی ساخته شده و در ادامه هوشمندانه به روایت پیشرفتی پرداخته که میتواند بازی را تغییر دهد. تم روایت پیشرفتی که چند سالی است در حوزه کتاب خود را نشان داده است و شاید فیلم سینمایی منصور هم در این طیف قرار بگیرد، دستاوردهای جوانان ایرانی را به نمایش میگذارد. داستان در کشاکش این روایت پیشرفت عکس هور را برای مخاطب به تدریج ظاهر میکند و ورق جنگ را برمیگرداند و با رقص عربهای ایرانی با پیروزی ایران به پایان میرسد. یکی نقاط مثبت اسفند نیز همان پایان خوش است که به جای پایان داستان با شهادت شخصیت اصلی، با پیروزی ایران و در امید به پایان میرسد.
شخصیتها در اسفند به خوبی پرداخته شده است. شخصیت علی هاشمی که رضا مسعودی آن را بازی کرده است به خوبی حالت تشویش، اضطراب و تحولی که قرار است رخ دهد را به نمایش گذاشته است و به خوبی با لهجه عربی خود با مخاطب ارتباط برقرار میکند و همان حس و حال عربهای اهوازی را روایت میکند. یکی از شخصیتهای پرداخته شده در اسفند، شخصیت امام خمینی (ره) بود که یکی از ماندگارترین تصاویری بود که از امام خمینی در سینمای ایران نمایش داده شده است. اسفند بدون آن که یک فریم از امام را به تصویر بکشد، چنان امامی را نمایش داده است که سزاوار آن است که عکس مجلل صدام در جزیره مجنون پایین کشیده شود و در مقابل عکس او بر پیراهن خاکی سپاه جایگزین آن گردد. اسفند حتی به خوبی فلسفه فتوای رهبر معظم انقلاب در حرمت بمب هستهای را با نمونهای مشابه با امام نشان میدهد. برای همین است که با گریههای علی هاشمی در مواجهه با انگشتر متبرک امام خمینی (ره) مخاطب هم به گریه میافتد. شخصیت محسن رضایی نیز با آنکه حضور کمی در فیلم داشت به خوبی پرداخته میشود.
یکی از نقاط قوت اسفند جلسهی فرماندهان است. جلسهای که به صورت محدود و بازسازی شده به شیوهی مستندگونه در مجموعه تلویزیونی عاشورا به کارگردانی هادی حجازیفر هم به نمایش گذاشته شده بود. تصویری که این ایده را به ذهن متبادر میکند که چرا همانند ابرقهرمانهای مارول و دیسی که در فیلمهای متعدد از شخصیتهای یکسان استفاده میکند و از حضور شخصیتهای ابرقهرمان در فیلمهای یکدیگر بهره میگیرد میشود برای بازیگران هویت ساخت و از حضور آنان در مجموعهای از فیلمها بهره برد. به عنوان مثال کاش مهدی زمینپرداز، به جای نقش حمید رمضانی در نقش شهید حسن باقری در اسفند دیده میشد.
خردهپیرنگهای اسفند نیز به اندازه بود و نه آنچنان زیاد بود که آزاردهنده باشد و نه آنقدر بیربط که مخاطب را از فیلم دور سازد. روابط علی هاشمی با شخصیت قاچاقچی و ضمانتی که برای نجات او میکند و داستان تصادف محسن رضایی و گم شدن دو مامور رصد که به عراق رفته بودند، داستان تلاش برای مسموم کردن منبع آب تیپ عراقی و… همه و همه به خوبی و در جای مناسبی قرار گرفته بود.
کارگردانی درخشان و قابهای به تصویر کشیده شده از دیگر نقاط مثبت فیلم سینمایی اسفند است. دانش اقباشاوی در این فیلم نشان داد که فیلمساز اثرگذاری میتواند باشد به شرط آنکه در ورطه ایتالیا ایتالیا نیوفتد. سازمان اوج نیز که چند سالی است که خبری از آن نیست و درگیر پسر دلفینی و شروین حاجیپور شده بود، میتواند با اسفند به مسیری که در اوایل تاسیسش شروع کرده بود بازگردد.
اسفند میتوانست برای چندین سیمرغ نامزد شود و به راحتی آنان را به چنگ آورد. اتفاقی که در داوری ضعیف جشنواره پارسال محقق نشد و جای آن را فیلمهای ضعیفی همانند زیبا صدایم کن گرفت. همین اتفاق در اکران این فیلم تکرار شد و با مدیریت غلطی فضا برای اکران مناسب این فیلم گرفته شد و با دادن سانسهای کم بازدید و حتی تعلیق سانسهای در نظر گرفته شده و تقدیم آن به فیلمهای کمدی حق دیده شدن را از اسفند گرفتند و نگذاشتند آنچنان که باید دیده شود. این اتفاق دقیقا در زمانی رخ داد که شائبهی خرید فیک بلیت برای فیلمهای اجتماعی برای رفتن به اسکار به گوش میرسد. امید است که دانش اقباشاوی با آگاهی از هزینهی این راه همین مسیر را ادامه دهد و به زودی فیلم جدید خود را بسازد.