نگاهی به تبعات طرح ترامپ برای فلسطین و منطقه
در روزهای اخیر، جزئیات طرح صلح دونالد ترامپ برای غزه منتشر شده است. این طرح ۲۰ ماده ای که می توان آن را طرحی برای تغییر معادلات غزه خواند، نه تنها به مسئله آتش بس می پردازد، بلکه به طور کامل به بازطراحی سیاسی، امنیتی و اقتصادی این منطقه می پردازد. در ادامه، به بررسی ابعاد مختلف این طرح و پیامدهای منطقه ای و بین المللی آن می پردازیم.
مفاد طرح به صراحت و بارها بر این نکات تأکید دارد: حماس و دیگر جناحها موافقت میکنند که هیچ نقشی در حکومت غزه، به طور مستقیم،غیرمستقیم یا به هر شکلی، نداشته باشند. این به معنای حذف کامل حماس از ساختار قدرت در غزه است. خلع سلاح کامل(غیر نظامی سازی)، تمام زیرساختهای نظامی و تهاجمی، از جمله تونلها… نابود شده و بازسازی نخواهند شد. فرآیندی برای غیرنظامیسازی غزه که قلب “مقاومت مسلحانه” حماس را هدف میگیرد و آن را نابود میکند. عفو فقط برای اعضایی است که “به همزیستی مسالمتآمیز و از رده خارج کردن سلاحهای خود متعهد شوند.
به اعضایی که مایل به ترک غزه هستند، “مسیر امنی” داده میشود. این میتواند به معنای تبعید رهبران و عناصر اصلی حماس باشد. این سه مورد در کنار هم، به معنای مهار کامل، خلع سلاح و انحلال ساختار قدرت حماس است. حکومت جدید توسط یک “کمیته تکنوکرات و غیرسیاسی” و تحت نظارت یک “هیئت صلح” بینالمللی به ریاست ترامپ اداره خواهد شد. این مدل، کاملاً در تضاد با مدل حکومتی مبتنی بر اراده و خواست مردم فلسطین است. طرح، نقش کلیدی به شرکای عربی (مثل مصر و اردن)، نهادهای بینالمللی و یک نیروی امنیتی بین المللی می دهد که امنیت غزه را در کنترل بگیرد. طرح به صراحت اشاره میکند که حکومت موقت تا زمانی ادامه مییابد که تشکیلات خودگردان فلسطین برنامه اصلاحات خود را… تکمیل کند و بتواند به طور ایمن کنترل غزه را پس بگیرد. این به معنای عدم تعیین زمان برای سرنوشت یک ملت است. طرحی که هدف آن نه یک آتش بس موقت،بلکه بازسازی کامل نظام سیاسی – امنیتی در غزه به گونه ای است که حماس هیچ نقشی در آن نداشته باشد.
تبعات و پیامد ها
بعد مردم فلسطین و حماس که بیشترین زیان و خسارت را از این طرح متحمل خواهند شد زیرا که سرنوشت ملت و کشور خود را از دست خواهند داد. ایران به عنوان حامی بیشترین ضربه استراتژیک را از این طرح خواهد خورد. غزه یک جبهه فعال و فشار دائمی بر مرزهای اسرائیل بود. با خلع سلاح حماس و حذف آن از حکومت، ایران یک بازوی مهم نظامی-سیاسی خود را در نزدیکی اسرائیل از دست میدهد. این امر توان بازدارندگی ایران را کاهش میدهد. این طرح با حمایت بازیگران عربی-غربی پیش میرود. اگر موفق شود، به معنای تقویت بلوک رقیب (متحدان عربی آمریکا و اسرائیل) و تضعیف ایران در منطقه است.
حماس و حزبالله رابطه استراتژیک نزدیکی داشتند. حذف حماس، حزبالله را جبهه مقابله با اسرائیل تضعیف می کند و فشار نظامی و امنیتی اسرائیل بر لبنان متمرکزتر میشود. اسرائیل، که دیگر نگران جبهه غزه نیست، میتواند منابع و توجه خود را بیشتر بر مرز شمالی متمرکز کند. این امر موازنه بازدارندگی بین حزبالله و اسرائیل را به نفع اسرائیل تغییر میدهد.
یکی از دلایل اصلی حملات انصار الله یمن به کشتیها در دریای سرخ، “ایجاد فشار برای توقف جنگ غزه” بود. اگر جنگ غزه به طور کامل و با شرایط آمریکا-اسرائیل پایان یابد، دلیل اصلی این حملات از بین میرود. ادامه حملات در این صورت، آنها را در موضع تهاجمی بیدلیل قرار میدهد و فشار بینالمللی برای متوقف کردن آنها افزایش مییابد. مانند دیگر اعضا، گفتمان مقاومت در عراق نیز تضعیف میشود. آمریکا که دیگر درگیر جبهه غزه نیست، میتواند منابع و توجه بیشتری را به عراق معطوف کند و بر “حشد الشعبی” و گروههای مقاومت برای مهار فعالیتشان فشار بیشتری بیاورد. این طرح برای محور مقاومت، یک تهدید استراتژیک وجودی محسوب میشود. محور مقاومت یک شبکه به هم پیوسته است. حذف یا خنثیسازی یک حلقه (حماس)، کارایی کل زنجیر را تضعیف میکند. این طرح به طور کلی موازنه قدرت را به نفع بلوک اسرائیل-آمریکا-متحدان عربی تغییر میدهد و محور مقاومت را در موضع دفاعی قرار میدهد.
این طرح مشروعیت و قدرت ائتلاف آمریکا-اسرائیل-کشورهای عربی را افزایش میدهد. عربستان و امارات خود را در سمت پیروز این تحول بزرگ میبینند و این، موقعیت مذاکرهای آنها با آمریکا و اسرائیل را تقویت میکند. ترکیه، خود را با رقابت استراتژیک با ائتلاف امارات-مصر-اسرائیل میبیند. موفقیت این طرح، آن بلوک را تقویت و ترکیه را به حاشیه میراند. آذربایجان با پیوندهای قومی-فرهنگی با ترکیه و روابط استراتژیک با اسرائیل، از تقویت این بلوک سود میبرد. موفقیت طرح ترامپ، مشروعیت دیپلماتیک و بینالمللی ائتلاف حامی باکو را افزایش میدهد. این تحول، موقعیت ارمنستان را که متحد سنتی روسیه و ایران است، تضعیف میکند. ایروان در مذاکرات مربوط به قرهباغ و تعیین مرزها، با طرفی قویتر و مطمئنتر روبرو خواهد بود. تضعیف ایران به معنای کاهش توانایی آن برای ایجاد مزاحمت یا نفوذ در مناطق مرزی با آذربایجان است. باکو با خیال راحتتری میتواند به همکاری با اسرائیل و ترکیه ادامه دهد. به طور کلی، اثر اصلی این طرح بر رقبای ایران، تقویت بیسابقه بلوک عربی-اسرائیلی تحت حمایت آمریکا است. ثبات در غزه به معنای کاهش احتمال موج جدید پناهندگان به سوی اروپاست. کاهش تنش در منطقه، امنیت انرژی اروپا را که پس از جنگ اوکراین بسیار شکننده شده، تقویت می کند. اروپا از طریق مشارکت در نهادهای بینالمللی نظارتی و کمک به بازسازی، میتواند نقش دیپلماتیک خود را حفظ کند. تضعیف ایران به معنای تضعیف یکی از متحدان استراتژیک مسکو در مقابله با غرب است. چین در سالهای اخیر با بین ایران و عربستان، سعی در افزایش نفوذ خود در غرب آسیا داشت. موفقیت یک طرح آمریکایی، این روند را متوقف یا کند میکند. ثبات تحت رهبری آمریکا در خاورمیانه، میتواند نفوذ اقتصادی چین را دردرازمدت محدود کند، چرا که کشورهای منطقه به سمت بلوک غربی-عربی گرایش بیشتری پیدا میکنند. این طرح تنها یک راهحل برای غزه نیست، بلکه ابزاری برای بازطراحی نقشه ژئوپلیتیک خاورمیانه است به گونهای که
متحدان آمریکا تقویت شده و رقبای آن تضعیف شود. پیامد اصلی این طرح، تقویت هژمونی غرب به رهبری آمریکا در عرب آسیا و تضعیف چشمگیر رقبای جهانی آن (روسیه و چین) است. در یک کلام، این طرح تنها یک راهحل برای غزه نیست، بلکه نبردی برای تعیین معماری نظم آینده غرب آسیا و جهان است.