تجارت آزاد در چنبره دزدان از ناوگان گنج اسپانیا تا غزه نقاب لیبرالیسم در مدیترانه فرو میافتد
شاید هیچ تناقضی در تاریخ آشکارتر و تلختر از سرنوشت امروز تجارت آزاد نباشد. این اصل از دل انقلاب دریانوردی غرب و با هدف ایجاد بازارهای جهانی زاده شد. امروزه این اصل به ابزاری در دست کسانی تبدیل شده است که آشکارا زیر پوشش ادعاهای لیبرالی آبهای بینالمللی را به صحنه دزدی و جنایت مبدل کردهاند.
تاریخ به ما میگوید غرب با دریا آغاز شد. پس از کشف قارههای جدید نیروی دریایی نه تنها ابزار جنگ بود بلکه نیروی محرک اصلی استعمار و بنیانگذار نظم نوین جهانی به شمار میرفت. آزادی دریانوردی و تجارت آزاد در ظاهر مفاهیمی مترادف با پیشرفت و صلح به نظر میرسیدند. اما در عمل اینها پوششی برای دستاندازی به منابع استثمار ملتها و تحمیل برتری اقتصادی و نظامی قدرتهای غربی بودند. این ادعای لیبرالی که تجارت آزاد رفاه جهانی میآورد و نیاز به جنگ را از بین میبرد بارها در عمل نقض شد. اما هیچگاه به این وضوح نبوده که امروز در دریای مدیترانه میبینیم. لیبرالیسم به عنوان یک دکترین مدعی تضمین حق مالکیت خصوصی و آزادی جابهجایی کالا است. با این حال وقتی در یک جنایت سازمانیافته دریایی ناوگان بشردوستانه صمود که حامل غذا و دارو برای کودکان گرسنه است توسط متحد استراتژیک غرب (صهیونیستها) توقیف شد نقاب هم از چهره این ادعاهای پوچ برداشته شد.
مقایسه میان دزدان دریایی تاریخی و متجاوزان امروزی در سواحل غزه صرفاً یک تشبیه ادبی نیست. این یک عبرت تاریخی-فنی است. دزدان دریایی کلاسیک در قرن هفدهم به رهبری کسانی چون پیت هاین در خلیج ماتانزاس ناوگان گنج اسپانیا را غارت کردند. آنها عملیاتی را ترتیب دادند که بزرگترین غارت دریایی مستند تاریخ است. آنها شانزده کشتی را توقیف کردند و بیش از یازده میلیون سکه نقره را به یغما بردند تا هزینههای جنگ هلند علیه یک امپراتوری را تأمین کنند. این دزدان دریایی حکومتی (Privateer) حداقل صادق بودند و هدفشان مستقیم اقتصادی و نظامی بود. اما دزدان عصر جدید پشت پرده پر زرق و برق آزادی دریانوردی نه برای طلا بلکه برای نسلکشی و محروم کردن کودکان از نان و دارو مرتکب دزدی میشوند. امروز جنایت نه برای غارت نقره بلکه برای ربودن پنجاه کشتی کمکرسانی در زیر پرچم دموکراسی و لیبرالیسم است.
این اقدام دزدی دریایی تنها یک تجاوز ساده نیست. این بخشی از یک استراتژی بزرگتر برای انحصاری کردن تجارت منطقهای و تبدیل یک رژیم آپارتاید به دروازه تجاری جهان است. پروژههای کلانی مانند کریدور اقتصادی هند-خاورمیانه-اروپا (آیمک) قرار بود جایگزینی برای راهبردهای تجاری شرقی باشند. این پروژهها ماهیتی دوگانه دارند. در ظاهر تسهیل تجارت هدف است اما در عمل تقویت نفوذ ژئواکونومیک رژیم اسرائیل و تبدیل آن به یک قطب ترانزیتی کلیدی دنبال میشود. جنایت توقیف ناوگان نشان میدهد که این رژیم نه تنها اصول جنگ را زیر پا میگذارد بلکه مفاهیم بنیادین تجارت جهانی نظیر ایمنی کشتیرانی و انتقال آزاد کالا را نیز نقض میکند تا محاصره و جنایت خود را تکمیل نماید.
امروز آزمون بزرگ برای مدعیان حقوق بشر و آزادی است. آدام اسمیت بنیانگذار نظری تجارت آزاد خود در کتاب چهارم «ثروت ملل» اذعان کرده بود که مزایای عمومی که اروپا با در نظر گرفتن آن به عنوان یک کشور واحد بزرگ از کشف و استعمار آمریکا به دست آورده است اولاً شامل افزایش سطح بهرهمندیهایش و ثانیاً افزایش و توسعه صنعتش است. این در حالی است که وی انحصار تجارت استعماری را برای کشور مادر (بریتانیا) هزینهبر میدانست و میگفت حفظ این انحصار تاکنون تنها هدف و مقصود سلطهای بوده که بریتانیای کبیر بر مستعمرات خود اعمال کرده است. به عبارت دیگر اسمیت و غرب از ابتدا هم ادعای تجارت آزاد نداشت و هدفش توسعه تجارت استعماری خود بود. این دوگانگی ثابت میکند که لیبرالیسم غربی یک اصل جهانی نیست بلکه ابزاری انتخابی است که برای توجیه منافع حامیان خود به کار میرود. آزادی دریانوردی زمانی که پای تجارت اسلحه و نفت متحدانشان در میان باشد مقدس است اما وقتی مسئله غذای کودکان تحت محاصره در غزه است این آزادی ناپدید میشود. این جنایت آخرین میخ بر تابوت اعتبار لیبرالیسم به عنوان یک ایده اخلاقی و جهانی بود. جهان باید بداند که تجارت آزاد واقعی تنها با عدالت و پایان استعمار ممکن است نه با دزدیهای دریایی مدرنی که زیر پرچمهای دموکراسی رخ میدهند. همانطور که قدرت دزدان دریایی گنج اسپانیا در نهایت محدود شد مقاومت جهانی در برابر این «دزدان دریایی صهیونیست» نیز سرانجام به شکست محاصره و طلوع عدالت منجر خواهد شد.