یوز؛ از آمریکا تا ایران

انیمیشن یوز این روزها در حال اکران است و از دوم مهر ماه که مدارس باز شده و شروع سال سینمایی انیمیشن‌ها به حساب می‌آید با فروش قریب به 20 میلیارد، دومین فیلم پر فروش این روزهای سینمای ایران است. انیمیشنی که دومین اثر مرکز انیمیشن سوره است که امسال، پس از رویاشهر، منتشر می‌شود و در واقع سومین انیمیشنی است که امسال روی پرده می‌رود. انیمیشن ایران در سال‌های گذشته به جایگاهی رسیده که می‌تواند در سال چند انیمیشن تولید کند و همچنان به راحتی بتوانند هر کدام فروش چند میلیاردی داشته باشند. روز گذشته که برای تماشای یوز به سینمای آزادی رفته بودم، تمامی صندلی‌های سینما پر بود و در نمایی بازتر یکی در میان کودکان حضور داشتند.
اولین نقطه مزیت یوز آن است که انیمیشن است. در روزگاری نه چندان دور یا انیمیشن سینمایی در ایران ساخته نمی‌شد یا صرفا برای تکمیل رزومه افرادی بود که قصد همکاری با کمپانی‌های بزرگ انیمیشن را داشتند به تولید می‌رسید. در روزگار نه چندان دور انیمیشن‌ها در جشنواره فجر به دلیل نبود فضای رقابتی، از بخش اصلی کنار گذاشته می‌شدند و در امسال فقط سه انیمیشن در جشنواره فیلم فجر اکران شدند. این روندی که آغاز شده می‌تواند جایگاهی برای ایران برای ارتباط با نسل جدید جامعه جهانی ایجاد کند. انیمیشن راه اثرگذاری بر اذهان آلوده نشده به رسانه‌های جریان اصلی کودکان است.
مزیت دوم یوز ایده محوری آن است. ایده‌ای که مشابه آن را در انیمیشن ریو به خوبی پرداخت شده بود. بازگشت به وطن برای بازگشت به خویشتن. ایده‌ای که به تنهایی می‌تواند به قدری کشش داشته باشد که مخاطب را با خود همراه کند. اما یوز نتوانست این ایده محوری را به فیلمنامه تبدیل کند. یوز داستان یوزپلنگی ایرانی است که می‌خواهد از دست قاچاقچی حیوان که او را به خاطر پوستش به آمریکا قاچاق کرده بود به زادگاهش که به صورت اتفاقی در تلویزیون می‌فهمد ایران است، سفر کند. سفری که می‌تواند از کهن‌الگوی سفر قهرمان بهره بگیرد و یوز را در این سفر به یوزپلنگ ایرانی بدل کند. اما سفر در یوز به سرعت پایان می‌یابد و عملا کارکرد آن از بین می‌رود.
فیلمنامه یوز شاید بزرگترین نقطه ضعف آن است. فیلمنامه‌ای پیرنگ اصلی آن زود رنگ می‌بازد و سعی می‌کند با داستان‌های فرعی همانند نوه‌ی پیرمرد شکارچی جبران کند که اساسا شکل نمی‌گیرد و به داستان کمکی نمی‌کند. حتی داستان گربه دزد که می‌خواهد گربه اصیل ایرانی شود هم به داستان کمکمی نمی‌کند. حتی روابط داستان نیز نمی‌تواند شکل بگیرد. رابطه عاطفی دلبر و یوز به غیر چند دیالوگ عملا در داستان شکل نمی‌گیرد و در نمای بعدی بچه‌های آن دو به دنیا می‌آیند. اتفاقی که می‌توانست در صورت طی کردن روند طبیعی همانند انیمیشن ریو به قسمت دوم منتقل شود. دیالوگ‌های یوز هم بر همین اساس کمکی به فیلم نمی‌کند، به قدری که اگر شاید دوباره مجددا توسط موسسه‌های دوبله مجددا بازنویسی و بازگویی شود شاید وضعیتش حتی بهتر شود. داستان اساسا مجالی برای شکل‌گیری شخصیت‌ها نمی‌دهد. از نقاط منفی دیگر یوز آن است که سعی دارد به جای نشان دادن، از دیالوگ بهره بگیرد.
مشکل فیلمنامه شاید مشکل اصلی انیمیشن‌های ایرانی است و آن هم به خاطر عدم استفاده از فیلمنامه‌نویسان است و شاید فیلمنامه‌نویس تخصصی انیمیشن در ایران وجود ندارد که بتواند برای کودکان بنویسد و قوه تخیل آن بر اساس شرایط منطقی داستان و ساخت فضا و جهان متناسب با داستان به فیلمنامه‌ای منجر شود که کودکان آن را دوست داشته باشند. شاید به قدری که ایران در ابعاد فنی انیمیشن‌سازی پیش رفته است نتوانسته در این بعد رشد کند که چنین انیمیشن‌های ناقصی را می‌سازد. نویسنده یوز همان کارگردان آن است که احتمالا نقطه مزیت او بعد فنی انیمیشن‌سازی است.
نقطه مزیت دیگر یوز این است که برخلاف برخی انیمیشن‌هایی که برای بزرگسالان نوشته می‌شود، مخاطب آن کودک است. شاید نقطه مزیت اصلی یوز طراحی کاراکتر اصلی انیمیشن است. کاراکتر اصلی ذاتا کودک پسند است. کاراکترهای گرد و تپل در تصویرسازی برای شخصیت‌های دوست داشتنی به کار گرفته می‌شود و همچنین زوایا برای شخصیت‌های منفی مورد استفاده قرار می‌گیرند که یوز از این قاعده بهره برده است. استفاده از صدای کاراکتر پاندای کونگ‌فوکار به همین دلیل استفاده شده که برای مخاطب تداعی چنین شخصیتی را داشته باشد. همچنین خود شخصیت اصلی به نظر می‌رسد از کارکترهای انیمیشن کوتاه حیوانات بادکنکی الهام گرفته است. برخلاف کاراکتر یوز، باقی کاراکترها به خوبی پرداخت نشده‌اند. تعداد محدود کاراکتر در این انیمیشن که اغلب جذاب هم نیستند از جمله ضعف‌های یوز به شمار می‌رود. حتی نماهایی برای داستان انتخاب شده که خالی از جمعیت باشند و حتی صحنه‌های فرار در شب طراحی شده که خیابان خالی از عابر باشد.
فضاسازی محیط هم به خوبی پرداخت نشده و از محیط‌های ساده بهره گرفته شده است. نماهای کویری به صورت کاملا ساده پرداخت شده و حتی نماهای شهری ساده برای پس‌زمینه و محیط برگزیده شده‌اند که احتمالا با آن فرآیند تولید و هزینه‌های آن را کاهش دهند. حتی در بعد فنی انیمیت‌کردن کاراکترها به خوبی صورت نگرفته و تاخیر زمانی نسبت به حالت عادی توی ذوق می‌زند. حتی این ضعف انیمیت‌سازی در صحنه‌ای مانند جا ماندن گربه از یدک‌کش حمل بار هواپیما به وضوح قابل دیدن است.
یوز اما یک نقطه آزاردهنده دارد که همان چیزی را نشان می‌دهد که غربی‌ها از ایران ساخته‌اند. انیمیشن از آمریکا شروع می‌شود، جایی که نماهای پررنگ و لعاب به کار گرفته می‌شود و یوز در برج زندگی می‌کند. اوضاع زندگی یوز به قدری خوب است که از فرط خوردن پیتزا و فست‌فود چاق شده است که البته با این هدف است که پوست بیشتری داشته باشد و کت بزرگتری از آن بسازند. یوز ساعت هوشمندی دارد که او را هدایت می‌کند. یوز اما زمانی که به ایران می‌رسد در بیابان فرود می‌آید. معرفی یوزهای ایرانی با آن است که چیزی برای خوردن ندارند و مجبورند به جای گوشت بادمجان و کدو بخورند. تنها ساختمانی که از ایران نمایش داده می‌شود یک مغازه‌ی بین راهی در بیابان است که صاحب آن مرده است. نماها عموما خاکی است و فاقد نور است. پلیس بر موتور سوار است و قاچاقچی حیوان پراید سوار شده است. حتی در نمایی پراید به وانت نمی‌رسد که یوز مجبور می‌شود برای نجات دلبر خودش بدود. نماهای ایران یوز به فیلم علت مرگ نامعلوم که نماینده ایران در اسکار شده شبیه است. چنین فیلمی در بازار بین‌المللی چه تصویری قرار است ایران نشان دهد؟ خلاء بزرگی که سعی شده در انتهای انیمیشن و در تیتراژ آن با انیمیشن دوبعدی کمی ایرانگردی کند.
موسیقی‌ها در یوز بلاتکلیف است. آهنگ‌های تامینی که سریع قطع می‌شوند و به قدری قدیمی هستند که با مخاطب کودک ارتباط برقرار نمی‌کند و آهنگ‌های تولیدی آن هم در جای درستی تعبیه نشده و اصلا کمکی به فیلم نمی‌کند. شاید صدای گرشا رضایی به عنوان خواننده اثر برای مخاطب کودک مناسب نباشد و ترانه‌های انتخابی در داستان جایی ندارند. حتی به نظر می‌رسد پس از ساخت فیلم تصمیم گرفته شده موسیقی‌هایی برای یوز تولید شود و به آن خورانده شود. دوبله نیز در یوز پیش‌برنده نیست. به غیر از صدای یوز که همان کپی پاندای کونگ‌فوکار است، باقی صداها به خصوص صدای دلبر مناسب شخصیت‌ها نیست. حتی صدایی که دوبلر شخصیت یوز برای دایی آن به کار گرفته خوب ساخته و پرداخته نشده است.
یکی از نقاط طلایی یوز چیزی است که به خود انیمیشن آن مربوط نمی‌شود. یوز پیش از آنکه اکران شود با حضور کاراکتر آن در نمایشگاه ایران‌نوشت کار خود را آغاز کرد. کاری که با توجه به اقتصاد دامنه می‌تواند هم برای اثر سودآوری مالی بیشتری داشته باشد و هم ارتباط کودکان با شخصیت را مانا کند. اتفاقی که دیزنی به خوبی انجام می‌دهد و از تولید عروسک تا تم پارک دیزنی لند برای آثار خود برنامه‌ریزی می‌کند و برای همین هم هست که مهمترین تولیدکننده انیمیشن دنیاست. در مسیر خروج از سینما که در یکی از طبقات آن کتاب‌فروشی سوره مهر بود دفتر طراحی یوز برای کودکان دردسترس بود.

سیدمحمدعلی قربانی کارشناس ارشد مدیریت رسانه و منتقد سینما و فرهنگ و دبیر تولیدات تصویری عصرایرانیان است
مقالات مرتبط

داستان جنگ؛ کودکان بیشتر از آنکه بخوانند با آن روبرو می‌شوند

«آیا کودکان باید درباره‌ی جنگ بدانند؟» این سوالی است که در ایام…

19 مهر 1404

دهه هشتادی‌ها در قاب رسانه ملی

مجموعه مستند «زنگ امید» که به‌تازگی با آغاز سال تحصیلی جدید از…

ایران فردا از نوجوان امروز چه می‌خواهد؟

همه از ایران قوی و سربلند حرف می‌زنند. اما آیا تا به…

دیدگاهتان را بنویسید