اعتراف به پایان یک توهم راهبردی

شنبه شب، دکتر عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان، در گفت‌وگوی ویژه خبری حاضر شد و مواضع صریحی را در خصوص مهم‌ترین مسائل سیاست خارجی بیان کردند. یکی از کلیدی‌ترین بخش‌های این گفت‌وگو، پاسخ ایشان به پرسشی درباره نقش کنونی اروپا در تعامل با ایران بود. سخنانی که نه تنها بیانگر وضعیت موجود است، بلکه تاییدی بر تجربه‌ای تاریخی و پرهزینه بود.
وزیر امور خارجه با صراحت اعلام کرد:دیگر زمینه‌ای برای همکاری با تروئیکا نیست و وجود ندارد.این جمله را می‌توان نقطه پایانی بر یک فصل طولانی از توهمات راهبردی دانست.اروپا با فعال‌سازی «مکانیسم ماشه» در برجام، آخرین اهرم فشار خود را نیز به کار بست و آن را تمام کرد. حالا که خود را تهی از اهرم مؤثر می‌بیند، دوباره زبان به دعوت از ایران برای مذاکره گشوده است.
تکرار تجربه‌ای تلخ از سعدآباد تا برجام
نکته عمیقاً تأمل‌برانگیز اینجاست که این شناخت، امری جدید نیست.این تجربه از گذشته‌ای دور، از زمان «توافق سعدآباد» وجود داشت؛در آن مقطع، آقای دکتر روحانی خود به عنوان مذاکره‌کننده ارشد، تمام خواسته‌های اروپایی‌ها را برآورده کرد، اما در نهایت، آنان به تعهدات خود عمل ننمودند. این موضوع که چرا باید به جای رجوع به نهادهای بین‌المللی، سراغ بازیگری غیر مستقل مانند تروئیکای اروپا رفت که باز هم «بدعهدی» کردند.پس از آن و در آستانه مذاکرات منجر به برجام، خود آقای دکتر روحانی در سال ۱۳۹۲ با شفافیت اعتراف کرد که «اروپایی‌ها کدخدایی به نام آمریکا دارند و باید رفت با او صحبت کرد.این سخن، شناختی صحیح از ماهیت دنباله‌روی اروپا از سیاست‌های واشنگتن بود. متأسفانه، عدم پایبندی عملی به این شناخت، منجر به اتلاف وقت، انرژی و هزینه‌های کلان برای کشور شد.با این وجود، زمانی که دولت آمریکا به ریاست ترامپ از برجام خارج شد، به جای اتخاذ یک راهبرد جدید، دوباره همان مسیر اشتباه پیموده شد و امیدها به تروئیکای اروپا معطوف گردید. وعده ایجاد کانال مالی «اینستکس» داده شد، اما هرگز عملیاتی نشد. اروپایی‌ها حتی به وعده‌های حداقلی خود نیز پایبند نماندند و در موعد مقرر، رسماً اعلام کردند که به تعهدات برجامی خود عمل نمی‌کنند.
فاجعه زمانی تکمیل شد که پس از دفاع مقدس 12 روزه، دوباره پای میز مذاکره با همان تروئیکا نشسته شد و نتیجه، چیزی جز فعال‌سازی مجدد «مکانیسم ماشه» توسط اروپاییان نبود.این چرخه معیوب و پرهزینه، در حالی تکرار می‌شد که گواهی تاریخی از «توافق سعدآباد» در پرونده بود که اثبات می‌کرد اروپا مستقل نیست.
هشدار نسبت به تکرار یک اشتباه راهبردی دیگر
با این حال، در میان این تحلیل واقع‌بینانه از نقش اروپا، نکته‌ای دیگر از سخنان وزیر امور خارجه جای تأمل و حتی نگرانی دارد. ایشان بار دیگر اعلام کردند که ایران «آماده مذاکره با آمریکا» است. اینجا این پرسش بنیادین مطرح می‌شود : با چه مبنایی و با چه تصوری از آمریکا، فضای مذاکره مجدداً قابل تصور است؟
آمریکای امروز، نه تنها تغییری نکرده، که با وضع شروط یک‌طرفه و غیرقابل قبول، خود مفهوم «مذاکره» را مخدوش کرده است. وقتی طرف مقابل پذیرش پیش‌شرط‌های خود را «مذاکره» می‌نامد، این دیگر هیچ سنخیتی با دیپلماسی متعارف ندارد و چیزی جز تحمیل تسلیم محض بر ملتی بزرگ و مستقل نیست.به همین دلیل است که مقام معظم رهبری با درایت و دوراندیشی تمام، به صراحت فرمودند: «مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی، بن بست محض است.این کلام، تنها یک تحلیل سیاسی نیست، بلکه یک راهبرد کلان و هشداری برای جلوگیری از تکرار فاجعه است.
متأسفانه، اعلام آمادگی برای مذاکره با آمریکا در شرایطی که هیچ نشانه‌ای از تغییر رویکرد تهاجمی و یک‌جانبه‌گرایی آن کشور دیده نمی‌شود، این خطر را دارد که همان مسیر پرهزینه‌ای را طی کند که با تروئیکای اروپا پیموده شد. سال‌ها زمان برد تا به این باور برسند که اروپا استقلال عمل ندارد. آیا باید بار دیگر سرمایه ملی و زمانی ارزشمند را صرف آزمودن این تجربه شکست‌خورده با آمریکا کنیم، آن هم در شرایطی که نتیجه از پیش مشخص است؟
تغییر نگاه راهبردی: عبور از محوریت غرب
توصیه جدی این است که وزارت امور خارجه، همت و انرژی دیپلماتیک خود را معطوف به عرصه‌های نو و پرظرفیت کند.جهان، فقط به آمریکا و چند کشور اروپایی محدود نیستاین واقعیت را می‌توان در آمار مبادلات اقتصادی نیز به وضوح مشاهده کرد. طبق گزارش معاونت دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه، در سه ماهه اول سال ۲۰۲۵، صادرات کالاهای ایران به اتحادیه اروپا (۲۷ کشور) تنها 212.20 میلیون یورو، و واردات از آن به 821.25 میلیون یورو رسیده که روندی کاهشی را نیز نشان می‌دهد. این حجم ناچیز از مبادلات با یکی از بزرگ‌ترین بلوک‌های اقتصادی جهان، به روشنی ثابت می‌کند که غرب حتی به عنوان یک «شریک اقتصادی» قابل اتکا نیز برای ایران عمل نکرده است.
امروزه نقش‌آفرینی در نظم در حال ظهور جهانی، مستلزم شناخت و بهره‌گیری از فرصت‌های جدید است.
تمرکز بر قدرت‌های نوظهور و بلوک‌های مستقل جهانی مانند چین، روسیه، هند و همچنین قاره پرپتانسیل آفریقا، باید در صدر اولویت‌های دیپلماسی اقتصادی و سیاسی ایران قرار گیرد. فعال‌سازی ظرفیت‌های بلوک‌های مؤثری مانند بریکس و سازمان همکاری های شانگهای می‌تواند زمینه‌ساز ایجاد شراکت‌های استراتژیک، انتقال فناوری و توسعه اقتصادی پایدار باشد. این بلوک‌ها، نه تنها از نظر اقتصادی پویا هستند، بلکه در چارچوبی چندقطبی، خواهان تحقق نظمی عادلانه‌تر در نظام بین‌الملل هستند که با منافع و اصول جمهوری اسلامی ایران همسوتر است.
سخن پایانی: تجربه را فراموش نکنیم
درس بزرگ تجربه اروپا، «عدم تکرار اشتباه» است. حال که به برکت مجاهدت‌های ملت و درایت رهبر معظم انقلاب اسلامی، به این شناخت دردآلود اما ارزشمند از ماهیت غرب دست یافته‌ایم، نباید اجازه دهیم این دستاورد با تکرار همان الگو با بازیگری دیگر، از دست برود. دیپلماسی هوشمند ایرانی باید بر اساس منافع ملی و با عبور از توهمات گذشته، نقشه راهی جدید برای تعامل با جهان ترسیم کند؛ نقشه‌ریزی که در آن، شرکای واقعی و فرصت‌های نوین، کانون توجه قرار گیرند.

مقالات مرتبط

حل مسائل و مشکلات؛ ایده‌محور یا مسئله‌محور

سالهاست که ما در کشور با مشکلات اقتصادی زیادی دست و پنجه…

به علوم انسانی اسلامی نوین نیاز داریم!

خط نظام سازی و تشکیل حکومت اسلامی به تمدن سازی اسلامی ختم…

پاس گل مجمع تشخیص مصلحت به تحریم‌کنندگان ایران!

از یک سال امتیاز دادن چه چیزی نصیب کشور شده است؟ اتفاقات…

دیدگاهتان را بنویسید