معمای بازگشت به میز قمار

آیا حافظه تاریخی این جماعت پاک شده است؟
چرا غرب‌گرایان از میدان «جنگ ۱۲ روزه» آدرس «مذاکره» می‌دهند؟
هنوز غبار میدان «جنگ ۱۲ روزه» فرو ننشسته و خون پاک فرزندان شهید این مرز و بوم در دفاع از اسلام و کیان کشور خشک نشده، جریانی سیاسی که کارنامه و هویت‌اش در اعتماد به دشمن، خسارت محض آفریده، بار دیگر سر برآورده و همان نسخه قدیمی و شکست‌خورده «مذاکره و سازش» را برای ملتی مقاوم تجویز می‌کند. گویی در بزنگاهی که دشمن، پس از چشیدن طعم سیلی سخت مقاومت، به فکر برنامه‌ای جدید افتاده، عده‌ای در داخل مأموریت دارند تا با بزک کردن چهره کریه خصم، راه را برای نفوذ دوباره و تحمیل اراده او هموار سازند. سخنان اخیر آقایان حسن روحانی و محمدجواد ظریف، مصداق بارز همین خط انحرافی است؛ تکرار ملال‌آور همان سرابی که هشت سال کشور را معطل خود کرد و امروز نیز به دنبال آن است تا حماسه مقاومت ملت را به پای میز مذاکره‌ای بکشاند که انتهایش، تسلیم است نه کامیابی.
اما در نگاه آقایان روحانی و ظریف، قدرت یک متغیر «بیرونی» است که باید از طریق دیپلماسی التماسی با غرب و کسب رضایت آن‌ها به دست آید. چه کسی جز روحانی بود که به صراحت می‌گفت معیشت مردم، آب خوردن مردم نیز به مذاکرات و تحریم‌ها متکی است. چه کسی جز ظریف بود که وقیحانه می‌گفت «آمریکا می‌تواند با یک بمب تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیاندازد»؟!.
این جملات فریبنده و پوشالی، توسط افرادی بیان می‌شود که روزگاری از کارگزاران اصلی نظام جمهوری اسلامی بودند و دوباره درست در زمانی اظهارات وقیحانه خود را طرح می‌کنند که ملت ایران طعم قدرت حقیقی، یعنی بازدارندگی مبتنی بر توان نظامی و وحدت ملی را چشیده است. سؤال اساسی اینجاست: این جماعت از کدام «قدرت» سخن می‌گویند؟ قدرتی که در میدان نبرد با رژیم نامشروع صهیونیستی و حامیان آمریکایی و ناتویی آن به دست آمده، یا قدرتی موهوم که قرار است پشت میز مذاکره و با لبخند دیپلماتیک حاصل شود؟ رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده‌اند که دشمن تنها زبان قدرت را می‌فهمد و مذاکره با آمریکا نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه راه را برای نفوذ و تحمیل خواسته‌های آنان باز می‌کند. ایشان صراحتاً فرمودند: «بعضی‌ها خیال می‌کنند که ما با آمریکا بنشینیم صحبت کنیم، مشکلات حل خواهد شد؛ نه، این‌جور نیست. مذاکره با آمریکا بی‌فایده است». این کجا و آن نسخه «برد-برد» که آقای روحانی همچنان از آن دم می‌زند کجا؟
آزموده را آزمودن خطاست.
نقطه کانونی انحراف در تفکر این جریان، تعریف وارونه و فاجعه‌بار آن‌ها از «قدرت ملی» و «راه حل» است. در منظومه فکری انقلاب، که بارها در بیانات امامین انقلاب و تحلیل‌های شخصیت‌هایی چون شهید سلیمانی و سایر علمداران و شهدای مقاومت تبیین شده، قدرت از «درون» می‌جوشد؛ از اتکا به توان داخلی، تقویت بنیه دفاعی، اقتصاد مقاومتی و مهم‌تر از همه، پیوند عمیق امام و امّت. تعامل هوشمندانه با جهان نیز خود بخشی از همین قدرت ملی است، اما زمانی که از موضع عزت و برای پیشبرد اهداف ملی باشد، نه از سر استیصال و ضعف و یأس.
اما در نگاه آقایان روحانی و ظریف، قدرت یک متغیر «بیرونی» و وابسته به رضایت غرب است. این تفکر خطرناک، خود را در بزنگاه‌های تاریخی عریان می‌کند؛ آنجا که روحانی و ظریف در خلال دوران مسئولیت‌شان تا امروز، سراسر اظهارات کذب و شک‌آلودی را بیان می‌کنند دیگر چه تحلیلی و گمان خوشی می‌توان داشت؟ این همان آدرس غلطی است که هشت سال اقتصاد و عزت کشور را به گروگان گرفت. وقتی راه حل را در خارج از مرزها جستجو کنی و توان داخلی را نبینی، نتیجه‌اش شرطی‌سازی اقتصاد و التماس برای رفع تحریمی می‌شود که قرار بود لغو شود. حال آنکه راه حل واقعی، آن‌چنان که رهبر حکیم انقلاب بارها فرمودند، «خنثی‌سازی تحریم‌ها» از طریق جهش تولید و تکیه بر ظرفیت‌های بی‌بدیل داخلی است، نه معطل گذاشتن کشور پشت دروازه‌های وین و ژنو و نیویورک.
خطرناک‌تر از تجویز نسخه‌های شکست‌خورده، تلاش این جریان برای تضعیف جبهه داخلی است. آقای روحانی در اقدامی عجیب، به جای آنکه اولا خودش پاسخگوی ضربات جبران ناپذیر به نظام و کشور در محکمه باشد و ثانیا نوک پیکان سایر انتقادات را به سمت دشمنی بگیرد که ۲۲ سال برای حمله به تأسیسات ما تمرین کرده بود، به ارکان داخلی نظام می‌تازد؛ از صدا و سیما و قانون انتخابات گرفته تا برخی نهادهای عمومی. این دقیقاً همان کاری است که دشمن می‌خواهد؛ ایجاد دوقطبی و شکاف در داخل تا انسجام ملی که بزرگترین عامل شکست دشمن در جنگ ۱۲ روزه بود، از بین برود. وقتی ایشان می‌گوید: «هرچه بار هست بر گُرده اکثریت مردم باشد و هرچه امتیاز هست برای اقلیت کوچک باشد؟!»، آیا جز دمیدن در آتش اختلاف و ناامید کردن مردمی است که با تمام وجود پای کشورشان ایستادند؟ این همان خط نفاق است که سعدی شیرازی قرن‌ها پیش وصفش کرد:
یکی بر سر شاخ، بن می‌برید / خداوند بستان نگه کرد و دید
بگفت ای فرومایه این کار چیست؟ / نه بر من، که بر خویشتن می‌کنی است
جریان غرب‌گرا، بر شاخه قدرت و وحدت ملی نشسته و تلاش مذبوحانه دارد تا آن بن را ببرد. راهبرد آن‌ها روشن است: القای بن‌بست در داخل و معرفی مذاکره با شیطان بزرگ به عنوان تنها راه نجات. اما ملت ایران هوشیارتر از آن است که فریب این بازی‌های سیاسی را بخورد. تجربه تلخ برجام و بدعهدی‌های مکرر آمریکا، یک بار برای همیشه ثابت کرد که تنها راه عزت و پیشرفت، مقاومت فعال و تکیه بر قدرت لایزال الهی و توان داخلی است. امروز، بیش از هر زمان دیگری، باید در برابر این نجواهای مسموم که از حنجره فریفتگان و دلدادگان به غرب بیرون می‌آید، ایستاد و راهبرد دقیق رهبر حکیم انقلاب را چراغ راه آینده کشور قرار داد.

مقالات مرتبط

ایران و توافقنامه شرم‌الشیخ

به گزارش العربی الجدید در 12 اکتبر 2025 «20 مهر 1404» :…

چرا حوثی‌ها سقوط نخواهند کرد ؟

به گزارش اندیشکده امریکن اینترپرایز در 6 اکتبر 2025 «14 مهر 1404»…

آیا تهران آخرین برگ برنده خود را در صحنه بین‌الملل به کار خواهد برد؟

به گزارش ایندیپندنت در 12 اکتبر 2025 «20 مهر 1404» اعلام غافلگیر…

دیدگاهتان را بنویسید