رقابت استراتژیک میان آمریکا و چین از حوزههای تجاری و فناوری فراتر رفته و به عرصههای زیرساختی و حیاتی اقتصاد بهویژه صنعت دریایی سرایت کرده است. فرمان اجرایی ترامپ برای احیای کشتیسازی و وضع تعرفههای بندرگاهی در فروردین ماه، به مثابه اعلام جنگ صنعتی علیه پکن بود که با واکنش تلافیجویانه و قاطع چین، این تنش به سطح یک درگیری تجاری و ژئوپلیتیکی برای کنترل ابزارها و زیرساختهای اصلی تجارت جهانی در قرن بیست و یکم افزایش یافت.
فرمان اجرایی ترامپ در فروردین ۱۴۰۴، یک اعتراف رسمی و تلخ از سوی آمریکا بود: سلطه دریایی این کشور، که دههها محور قدرت جهانی آن بود، در حال زوال است. آمار ارائه شده در این فرمان، عمق آسیبپذیری آمریکا را نشان میداد. سهم آمریکا از صنعت کشتیسازی جهانی تنها ۲ درصد است، در حالی که بیش از ۷۴ درصد کشتیهای جهان توسط چین ساخته شده است. این وابستگی سختافزاری به ساخت کشتیها محدود نمیشود؛ ۹۶ درصد کانتینرهای مورد استفاده برای جابجایی کالاها و ۸۰ درصد جرثقیلهای کشتی به ساحل در سراسر جهان نیز ساخت چین هستند و آمریکا هیچ ظرفیتی در تولید آنها ندارد. این ارقام گویای این واقعیت است که آمریکا برای جابهجایی کالاها، حتی در بنادر خود، به زیرساختهای ساخت چین وابسته است. فراتر از سختافزار، تهدید نرمافزاری نیز وجود دارد، زیرا نرمافزارهای چینی برای مدیریت عملیات بندری در سراسر آمریکا نصب میشوند و این کشور جایگزینی برای آنها در اختیار ندارد.
دستور ترامپ به دنبال یک رویکرد جامع برای بازسازی پایگاه صنعتی داخلی و تقویت زنجیرههای تامین دفاعی و تجاری آمریکا و مهمتر از همه مهار سلطه دریایی چین صادر شد.
اعمال فشار تجاری: تعرفهها و واکنش تلافیجویانه
در راستای این استراتژی، دفتر تجاری آمریکا (USTR) اقدامات تهاجمی را علیه چین آغاز کرد. این اقدامات شامل اعمال هزینههای بندری زیاد بر کشتیهای باری (شامل کشتیهای ساخت چین، تحت مالکیت یا بهرهبرداری چین و یا کشتیهایی که برای شرکتهای دریایی چین کار میکنند) است که به بنادر آمریکایی وارد میشوند. تحلیلگران پیشبینی میکنند شرکتهای دولتی چینی مانند COSCO سالانه بیش از ۱.۵ میلیارد دلار از این بابت متحمل هزینه شوند.
همچنین، تعرفههای ۱۰۰ درصدی بر تجهیزات کلیدی مانند جرثقیلهای کشتی به ساحل و شاسیهای اینترمدال ساخت چین اعمال شد. این اقدام که مستقیماً به قلب عملیات لجستیکی در بنادر آمریکا ضربه میزند، قرار است هزینههای رقابت چین را بالا ببرد و وابستگی حیاتی را کاهش دهد. تهدید تعرفههای ۱۵۰ درصدی آتی بر تجهیزات مشابه، عزم آمریکا برای افزایش فشار را نشان میدهد.
واکنش چین: اقدام متقابل بر اساس قانون داخلی
چین در چند ماه اخیر تلاش کرده بود تا در مذاکرات متعددی که میان دو کشور جریان داشت، آمریکا را از انجام این اقدامات تنبیهی باز دارد که به در جریان مذاکرات به نتیجه مطلوبی نرسیده بود. لذا همزمان با اجرایی شدن هزینههای تنبیهی آمریکا بر صنعت دریایی چین، واکنش متقابلی نشان داد و این درگیری را به یک درگیری حقوقی و ژئوپلیتیکی تبدیل کرد.
وزارت حملونقل چین با اعمال عوارض بندرگاهی متقابل برای کشتیهای مرتبط با آمریکا (از نظر تملک، بهرهبرداری، ساخت یا پرچم) تلافی کرد. هوشمندانه، چین دایره شمول را به شرکتهایی گسترش داد که ۲۵ درصد یا بیشتر از سهام یا هیئت مدیره آنها در اختیار صندوقهای سرمایهگذاری آمریکایی است. این تعریف، بسیاری از شرکتهای حملونقل عمومی را که در بورسهای آمریکا لیست شدهاند، درگیر میکند و تأثیر مالی و روانی گستردهای ایجاد میکند.
کره جنوبی اولین قربانی همراهی با آمریکا
شدیدترین و استراتژیکترین پاسخ چین، تحریم پنج شرکت تابعه آمریکایی شرکت کشتیسازی کرهای هانوا اوشن (Hanwha Ocean) بود. چین با استناد به «قانون ضد تحریمهای خارجی» خود، این شرکتها را به دلیل همکاری با تحقیقات «بخش ۳۰۱» آمریکا هدف قرار داد. این تحریم مستقیماً پروژه کلیدی هانوا در Philly Shipyard را که قرار بود مرکز سرمایهگذاری ۵ میلیارد دلاری و نقطه احیای کشتیسازی آمریکا باشد، هدف قرار داد.
چین با تحریم یک متحد کلیدی آمریکا، پیامی قاطع فرستاد: شرکتهای کشورهای ثالث که در پروژههای مقابله با سلطه دریایی چین همکاری کنند، هزینه سنگینی خواهند پرداخت. این اقدام ریسک سرمایهگذاری خارجی در برنامههای استراتژیک آمریکا را به شدت افزایش داده و تضعیفکننده تلاشهای واشنگتن برای ایجاد یک ائتلاف صنعتی جایگزین است.
پیامدهای ژئوپلیتیکی: از تجارت تا قدرت نظامی
این جنگ تجاری-دریایی، تنها یک نبرد اقتصادی نیست، بلکه ابعاد گستردهتری در رقابت قدرتها دارد.
1 تضعیف بازدارندگی در اقیانوس آرام: احیای کشتیسازی آمریکا برای توانایی نظامی و لجستیکی این کشور در اقیانوس آرام حیاتی است. تحریم هانوا اوشن، که قراردادهایی با نیروی دریایی آمریکا برای نگهداری و تعمیر شناورها دارد، مستقیماً توانایی واشنگتن برای حفظ و پشتیبانی از ناوگان خود در منطقهای مانند تنگه تایوان را هدف قرار میدهد و یک مانع جدی در مسیر تقویت بازدارندگی است.
2 شکاف در جبهه متحدین: اقدام چین در هدف قرار دادن یک شرکت کرهای، تلاشی هوشمندانه برای ایجاد شکاف در جبهه متحدین آمریکا در آسیاست. این تاکتیک، چالشهای آمریکا برای «دوستان-ساختن» زنجیرههای تأمین و کاهش وابستگی به چین را دوچندان میکند.
3 صعود به سلاح: تنشها نشان میدهند که چین، برخلاف آمریکا که بر جنبه نظامی صنعت دریایی تمرکز دارد، بر لجستیک تجاری و زیرساختهای جهانی تمرکز کرده و اکنون این زیرساختها را به یک سلاح استراتژیک تبدیل کرده است. کنترل بر جرثقیلها، کانتینرها و نرمافزار بندری، به پکن اهرم فشار اقتصادی و امنیتی بیسابقهای در برابر آمریکا میدهد. تسلط چین بر تملک و یا مدیریت بخش زیادی از بنادر جهانی (بیش از ۱۲۰ بندر) بر اهمیت این راهبرد میافزاید.
نتیجهگیری
رقابت بین آمریکا و چین وارد سطح جدیدی شده است که در آن، خطوط تمایز بین تجارت، امنیت ملی و جنگ صنعتی محو شده است. همین چند روز گذشته بود که تنش جدی درباره دسترسی به خاکهای کمیاب میان چین و آمریکا شکل گرفت. میزان عصبانیت ترامپ از اقدام چین نشان دهنده عمق درگیری میان دو قدرت بود. آمریکا تلاش میکند تا با تعرفهها و سرمایهگذاریهای داخلی، بر سلطه چین در زنجیره تأمین دریایی فائق آید؛ در مقابل، چین بی مهابا با استفاده از قدرت اقتصادی و قانون ضد تحریمهای خارجی خود، هرگونه تلاش برای ایجاد یک جایگزین صنعتی را به سرعت سرکوب میکند. پیروزی در این «جنگ بزرگ صنعتی-دریایی» تعیین خواهد کرد که کدام کشور نهتنها بر آبهای جهان، بلکه بر جریان حیاتی تجارت جهانی در دهههای آینده تسلط خواهد یافت.
کاملا روشن است که چین در مواجهه با آمریکا به آینده نگاه میکند و تغییراتی که در نظم جهانی در حال وقوع هست را مدنظر دارد و تلاش دارد در ساخت نظم جدید جایگاه مناسبی برای خود شکلدهد و به همین دلیل از ایجاد و افزایش تنش هراسی نداشته و با هر اقدام آمریکا به اقدام متقابل روی میآورد. اقدامات چین نشان میدهد که چین با چشم باز به مواجهه با آمریکا رفته است. این تنشها برای کشورهایی مانند ایران فرصتهای مهمی ایجاد میکند که باید مورد توجه تصمیمگیران قرار گیرد.