سانسور روستا

روستا بخشی از ایران است که دیده نمی‌شود. ایران چند ده هزار روستا در سراسر ایران دارد که هر کدام ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارند. از میزان تولیدشان که جور بخش شهری را هم می‌کشند و اخیرا میزان صادرات انجیر استهبان و لیموی خرماکلا رسانه‌ای شده است، تا موقعیت جغرافیای ویژه‌ی آن که نمونه آن ثبت جهانی سه روستای ایران در روزهای اخیر است. جمعیت روستا یک‌چهارم جمعیت ایران است و به همان اندازه باید در تولیدات فرهنگی نمود داشته باشد، اما آمار از سانسور روستا خبر می‌دهند.
این گزاره مرسوم است که برای تجربه و شناخت محیط‌های جدید، آداب و فرهنگ و تاریخ یک کشور می‌توان به سینما و ادبیات آن رجوع کرد؛ به عبارت دیگر فرهنگ و هنر آینه یک کشورند. گزاره‌ای که شاید برای ایران چنین مطابقتی نداشته باشد. طی آماری که از مکان‌های فیلمبرداری بیش از هزار فیلم سینمایی ایرانی ثبت شده در وبسایت IMDB بیش از 80 درصد آن متعلق به تهران است. قاب‌های تکراری در محیط بسته لوکیشن ثابت فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی که گاهی به چند خانه‌ی مفلوک در جنوب تهران محدود می‌شود. گویی ایران با آن گستره‌ی پهناور و بوم متنوع برای کسی که آن را نمی‌شناسد و می‌خواهد از سینما ایران را بشناسد چیزی بیشتر از یکی دو محله در بالا و پایین شهر و مردمی غرب‌زده یا حقیر نیست. اما چرا تنوع اقلیمی به ویژه روستا در سینمای ایران جایی ندارد؟
مخاطب سینمای ایران اگر نگوییم که به داوران جشنواره‌های خارجی هستند، همین تهران است. بیشترین میزان سالن سینما نسبت به جمعیت متعلق به تهران است. در تهران به ازای هر 47 هزار نفر یک سالن سینما وجود دارد، در حالی که این عدد برای 25 استان بالای 100 هزار نفر است و استان سیستان و بلوچستان با 630 هزار نفر به ازای هر سالن سینما در انتهای جدول است. به این موضوع از منظر دیگری نیز می‌شود پرداخت. حدود نیمی از بلیت‌های فروخته شده در سراسر کشور متعلق به تهران است. برای همین است که سازندگان فیلم، یا ایرانی مفلوک نمایش می‌دهند که مورد توجه جشنواره‌های خارجی قرار بگیرند -که امسال در این بخش رقابت چشمگیری صورت گرفته بود- یا برای مخاطبان تهرانی که می‌توانند به سینما بروند می‌سازند که آن‌ها هم دوست دارند زیسته‌ی خود یا فضایی که می‌خواهند در آن زندگی کنند را به تماشا می‌نشینند.
تا سال‌های پیش از این نیز رسانه ملی به جای آن که آیینه ملی باشد، تحت تاثیر سینمای روشنفکری در تهران خودش را حبس کرده بود. اتفاقی که در دوره تحولی در حال تغییر است. این تغییر در همان روزهای اول با بازنمایی راهپیمایی تراکتوری روستاها در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی خودش را نشان داد و بعدتر در سریال‌هایی مانند سوجان و ذهن زیبا که با استقبال مخاطبان روبرو شد، گسترش پیدا کرد. مجموعه‌هایی که قاب‌های متنوع و خیره‌کننده‌ای را به تصویر کشیدند که پیشتر در رسانه ملی نمایش داده نمی‌شد.
سینمای ایران تیغ تیز سانسور خود را بر روستا کشیده است. حتی زمانی که روستایی را نمایش می‌دهد، فردی ساده را نشان می‌دهد که فهمی از مسائل ندارد و حتی به آن بی‌احترامی می‌شود. در نمایش خانگی نیز روستا انگشت‌شمار نمایش گذاشته شده که سریال‌های مرداب و خجالت نکش از جمله آن هستند.
کره جنوبی در شرایطی مشابه که حدود 19 درصد از جمعیتشان در روستا زندگی می‌کنند، اما رویه متفاوتی را نسبت به ایران در پیش گرفته است. فقط در سال 2025 که هنوز هم به پایان نرسیده است تعداد سریال‌هایی که در موقعیت روستا تولید شده‌اند به تعداد انگشتان دو دست می‌رسد و همچنین در اکثر این سریال‌های کی‌دراما ولو در سکانس‌های محدودی روستا را نمایش می‌دهند و فضای روستا را به تصویر می‌کشند. شاید برای بسیاری از مخاطبان کی‌دراما جزیره جیجو به اندازه کیشو قشم و شاید حتی بیشتر از جزار بوموسی و تنب‌های بزرگ و کوچک آشنا باشد. کره جنوبی با نمایش اقلیم خود توانسته سالانه به گردشگران خود بیافزاید. از میان حدود ۸۰ جاذبه گردشگری که سال گذشته ۱.۶ میلیون خارجی از آنها بازدید کردند. حدود 60 درصد محل فیلمبرداری سریال‌های کره‌ای پخش شده از نتفلیکس بوده‌اند.
روستایی که کره جنوبی در سریال‌های خود به نمایش می‌گذارد به شهر بسیار نزدیک است، اما ویژگی‌های منحصر به فرد خود را دارد. توزیع امکانات به صورت متناسب میان روستا و حتی پایتخت توزیع شده است و همچنین تصویر محرومیت از روستا نمی‌دهند. بر خلاف سینمای ایران که روستا را با جاده‌های خاکی و رشک و شپش به تصویر می‌کشد، قاب‌هایی در سریال‌های کره‌ای از روستا به نمایش گذاشته می‌شود که هر کسی آن را ببیند حسرت زندگی روستایی کره‌ای را خواهد خورد، در صورتی که کمی دورتر از تهران روستاهای بسیار جذاب‌تری وجود دارند که شاید خود ساکنان تهران هم از آن بی‌خبر باشند. روستاییان کی‌دراما مورد احترام قرار می‌گیرند و شاید تفاوتی میان روستایی و شهری به جز در ظاهرشان نباشد. روستا در سریال‌های کره‌ای نماد آبادانی است در صورتی که در ایران به عنوان فلاکت و تحقیر از آن یاد می‌شود.
روستا سال‌ها در سینمای ایران تحقیر شده است. روستایی که نماد آبادانی کشور است و مردم آن انقلابی و فهیم هستند و حتی در جنگ تحمیلی شهدای زیادی را تقدیم انقلاب اسلامی کرده‌اند توسط جریان روشنفکری نادیده گرفته شدند تا جمعیت روستاییان روز به روز کمتر شده و بر جمعیت حاشیه‌نشینان مورد علاقه سینمای روشنفکری اضافه گردد. این روند باید تغییر کند و روستا به جایگاه خود بازگردد، به گونه‌ای که شهرنشینان دلشان برای زندگی در روستا پر بکشد.

سیدمحمدعلی قربانی کارشناس ارشد مدیریت رسانه و منتقد سینما و فرهنگ و دبیر تولیدات تصویری عصرایرانیان است
مقالات مرتبط

قاب قهرمان

مستند پرتره یکی از شاخه‌های مهم و تأثیرگذار سینمای مستند است که…

کُوگ تاراز

در قلب زاگرس، جایی که صدای زنگوله‌های گوسفندان با نجوای باد در…

ماهی‌ها به دریا بر می گردند

مرضیه اعتمادی در کتاب «ماهی‌ها به دریا بر می گردند»، روایت همسایگی…

دیدگاهتان را بنویسید