پروژه مشترک احدیان، روحانی، اینترنشنال و اسرائیل؛
هدف تخریب اینبار: رسانه ملی!
کمی قبلتر، درباره رفتار دوگانه برخی مدعیان وفاق ملی، مفصل گفتیم و نوشتیم، اما ماجرا در تمام آنچه گفته شد، خلاصه نمیشود. در جدیدترین حملات این قشر و افرادی افزون بر اینها، که غالباً دشمنان این اتحاد، و دشمنان ایران و ایرانی هستند، رسانه ملی مورد هدفشان قرار میگیرد. اما چرا و چگونه؟
از اظهارات اخیر حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین که بهتازگی حضور رسانهای خود را افزایش هم داده، آغاز میکنیم. روحانی در اظهاراتی بیمحابا، صداوسیما را مورد حملات شدید قرارداد و گفت: «این چه رسانه ملی است که همیشه به دنبال یک جناح خاص و اقلیت است؟… صداوسیما در چهارچوب اسلام کار نمیکند و قبول ندارد اسلام را، صداوسیما را یک سال از دست گروهک خارج کنیم و ملی کنیم – تا این مدت که همهاش جناحی بود – اگر بد بود، مجدداً جناحی میکنیم!»
گذشتهازآنکه اسلام مدنظر روحانی چیست، اما چرا او اینچنین از صداوسیما برآشفته و شدیدترین حملات ممکن را نثارش میکند؟ پاسخ احتمالاً روشن است، اشارات حسن روحانی در سخنرانیهای اخیرش، بهدرستی نشاندهنده آن است که رسانه ملی، بهخصوص در دوره مدیریت اخیر، در تبیین خیلی از موارد خصوصاً مذاکرات برجامی، ارتباط با آمریکا و… – که طبیعتاً با مذاق روحانی سازگار نیست – کم نگذاشته و همین رویکرد صحیح بوده که روحانی را اینچنین برآشفته کرده.
دقیقاً به همین دلیل هم هست که تخریبها، فقط به شخص روحانی ختم نمیشود، بلکه رسانههای اصلاحطلب هم، اعم از انتخاب و دیگران، در حملات خود از چیزی فروگذار نکرده و دائماً در صدد هستند با بهکاربردن الفاظ خاص و نشاندن آن بر ذهن مردم – به سبک BBC فارسی و رسانههای اپوزیسیون – رسانه ملی را از مرجعیت انداخته و به آن برچسب گروهی – جناحی بزنند. به همین جهت هم هست که اگر مخالفین خارجنشین، وقیحانه صداوسیما را رسانه میلی مینامند، اینها آن را صداوسیمای جلیلی (یا جبلی – جلیلی) قلمداد میکنند تا باهدف قراردادن پایهای آن، تمام آثار بعدی آن بر ذهن مردم را بیاثر و صرفاً جناحی – گروهی جلوه دهند.
متأسفانه ریاست محترم جمهور هم، با آنکه رسانه ملی همواره سعی در همراهی و کمک به ایشان را داشته و بارها این را هم در گفتار و هم در عمل، نشانداده، شاید تحتتأثیر برخی اطرافیان، گفتاری کنایهآمیز به صداوسیما داشتند که اگر ایشان جلودار وفاق ملی هستند، چنین بیانی از ایشان بهدوراز انتظار است.
اما در پازل بیاعتبارسازی رسانه ملی، درست در زمان رشد آن، فقط رسانهها و اشخاص اصلاحطلب یا رسانههای مخالف، بازی نمیکنند. جالب است بدانید که رسانههایی ظاهراً اصولگرا همچون خراسان و فرهیختگان نیز، به دلایل خاص جناحی، خواسته یا ناخواسته این پازل را تکمیل کرده و تقریباً برههای نیست که صداوسیما از حملات بیامان اینها بینصیب بماند. به بیان دیگر، ازآنجاکه چنین رسانههایی همچنان در انتخابات ۱۴۰۳ و در دوگانه قالیباف – جلیلی جاماندهاند، گمان میکنند هر حملهای به هرکس یا نهادی که به نحوی به سعید جلیلی مربوط میشود، امتیازی برایشان تلقی میگردد. فلذا در این امر شتابان در حرکتاند، بدیهی است که با چنین رویکرد مبتذل و به دور از انصافی، دیگر هیچ جایی برای فکرکردن به اتحاد ملی، تبیین صحیح و بهموقع و مسائلی همانند آن برایشان نمیماند؛ بلکه همه اینها، تبدیل به واژگانی ابزاری میشود برای استفاده در هدف دیگرشان. به همین دلیل هم هست که همیشه آنچه که گمان میکنند تبیین است، اغلب نوشدارو بعد از مرگ سهراب است، چراکه، آن موقع که باید جلودار باشند، با حمله به همین عناصر مخلص انقلابی، سعی در بیاثر کردن تبیینشان دارند و زمانی که کار از کار گذشت، تازه احساس مسئولیتشان گل کرده و در صدد تبیین همان که آنها گفته بودند، بر میآیند.
گاهاً این بیلطفیها را با آنچه در دوران شهید رئیسی شد مقایسه کنیم، خدا نکند روزی برسد که با همین تخریبها و با از دستدادن چنین تیم خوشفکری، حسرت چنین روزهایی را بخوریم!
روی سخن نگارنده با همه آنهایی است که دل در گرو انقلاب اسلامی و ایران عزیز دارند، اگر حقیقتاً دلتان در این راه میتپد، و اگر بهراستی خواهان حفظ و اعتلای «اتحاد مقدس حول اصول و بر علیه دشمن» هستید، نکات مثبت بسیار تیم خوشفکر، جوان و پرکار فعلی که حقیقتاً بسیار هم هست را بازگو و به بازنمایی مرجعیت رسانه ملی کمک کنید، و نقایص را اصلاح نمایید، نه آنکه به دلایل جناحی، زیر پایش را خالی کنید و مدام به آن حمله و از آن مرجعیتزدایی کنید، حالی آنکه ادعای وفاقتان، گوش فلک را کر کرده است!