دانشگاه؛ خانه‌ی آزادی یا سکوتِ اجباری؟

آیا «وفاق ملی» به قیمت حذف صدای مخالفان تمام می‌شود؟
چندی‌ست برخی جریان‌های سیاسی که در گذشته از دانشگاه به‌عنوان پایگاه تأثیرگذاری خود یاد می‌کردند، امروز پرچم‌دار سیاست‌زدایی از همین نهاد شده‌اند. جالب‌تر آنکه همین‌ها، روزی مطالبه‌گر آزادی بیان و کرسی‌های آزاداندیشی بودند، اما امروز به‌نام «وفاق ملی» و «پرونده‌سازی نکردن برای دانشجو»، عملاً سیاست را از دانشگاه تبعید کرده‌اند. آیا قرار است دانشگاهی که در بزنگاه‌های حساس تاریخ معاصر، صدای مردم بود و آگاه‌ترین لایه‌ی اجتماعی را تربیت می‌کرد، به محیطی خنثی، بی‌اثر و صرفاً مصرف‌کننده‌ی دانش تقلیل یابد؟
رهبر انقلاب سال‌ها پیش هشدار دادند که دانشگاه غیرسیاسی، یعنی دانشگاهی که از سرنوشت کشور بی‌خبر است. دانشگاهی که دشمن را نشناسد و صرفاً در مرزهای آزمایشگاهی و جزوه‌های درسی بماند، نهادی علمی نیست؛ بلکه نهادی بی‌خاصیت است.
امروز اما برخی از جریان‌های اصلاح‌طلب – که خود زمانی علم مطالبه‌گری در دانشگاه را بلند کرده بودند – با بزک‌کردن واژه‌هایی چون «آرامش دانشگاه»، «جلوگیری از دوقطبی‌سازی» و «نهادینه‌کردن فرهنگ گفت‌وگو»، عملاً دنبال خاموش‌کردن هر صدای متفاوت‌اند.
اینکه دانشگاه را به سکوت دعوت کنیم تا مبادا مسئولان برآشفته شوند، نه‌تنها خیانت به هویت دانشجو، که خیانت به آینده‌ی کشور است. چراکه دانشگاه، اگر سیاسی نباشد، سیاست‌زده خواهد شد؛ و سیاست‌زدگی، محصول خاموشی نیروهای اصیل و فعال دانشگاهی است. امروز وقتی برنامه‌های مطالبه‌محور دانشجویی یکی‌یکی لغو می‌شود، وقتی تریبون‌ها فقط برای طیف خاصی از مهمانان سیاسی باز است و وقتی دانشجو صرفاً باید شنونده باشد، نه پرسشگر، نام این وضعیت را هر چه بگذارید، «آزادی دانشگاهی» نیست.
نکته‌ی تلخ‌تر آنکه همه‌ی این اقدامات با ژستی از عقلانیت سیاسی و وحدت‌طلبی انجام می‌گیرد؛ گویی نقد به سیاست‌های دولت، مساوی با برهم‌زدن آرامش دانشگاه است. اما مگر وحدت، به معنای تک‌صدایی است؟ مگر می‌شود دانشجو را به انفعال کشاند و انتظار داشت در برابر فساد، ناکارآمدی، دروغ و تحریف بی‌تفاوت باشد؟
این‌روزها دانشجو نه با فشار حراست، که با فیلتر ائتلافی از مدیران میانه‌رو و اصلاح‌طلب روبه‌روست؛ کسانی که به‌نام میانه‌روی، رادیکال‌ترین شیوه‌های سانسور را اجرا می‌کنند. برگزاری گزینشی برنامه‌های دانشجویی، لغو دقیقه‌نودی نشست‌ها، عدم صدور مجوز برای تشکل‌های مستقل، و رواج «تبعیض تریبونی» – همه و همه – نتیجه‌ی تفکری‌ست که از دانشگاه، صرفاً محلی برای عبور بی‌دردسر از دولت‌داری می‌خواهد، نه پایگاهی برای پرورش منتقد و فعال سیاسی. دانشجو را از فضای سیاسی کشور دور می‌کنند تا مبادا در اجرای کارشان مداخله‌ای ایجاد کنند، از دانشگاه با عنوان سیرک یاد شود و با یکسری برنامه‌های فرهنگی ذهن دانشجویان را از مطالبه‌گری دور کنند.
دانشجو باید آزاد باشد تا نقد کند، بپرسد، مطالبه کند و گاهی حتی اشتباه تحلیل کند؛ این مسیر بلوغ سیاسی است. حذف این امکان، فقط منجر به تربیت نسلی خاموش و بی‌هویت خواهد شد.
یادمان نرود که اولین ضربه‌های نجات‌بخش بر پیکر استبداد در این سرزمین، از دل دانشگاه برخاسته است.
دانشگاه باید سیاسی باشد، چون جامعه سیاسی است.
دانشگاه باید منتقد باشد، چون آینده‌ساز است.
و دانشگاه باید صدادار باشد، چون قرار است فریاد فردای این ملت باشد.
از مسئولان دانشگاهی انتظار می‌رود به جای بازی با واژه‌ها و توجیه‌گری برای سانسور، به رسالت تاریخی این نهاد فکر کنند.
آزادی بیان در دانشگاه، نه امتیاز که حق است؛
و این حق، نه در بخش‌نامه، بلکه در میدان عمل باید اثبات شود. انتظار این است که دانشگاه در شرایط کنونی، که جامعه به‌شدت نیازمند آگاهی و تفکر انتقادی است، بیش از پیش نقش خود را در آگاهی‌بخشی و نقد ایفا کند. دانشگاه باید از سیاست‌های روز دنیا و وضعیت سیاسی داخلی آگاه باشد و در قبال آن‌ها واکنش نشان دهد. وقتی این فضا در دانشگاه‌ها از بین می‌رود، نه‌تنها دانشجویان از بهره‌گیری از این فضا محروم می‌شوند، بلکه کشور نیز از تفکر انتقادی و اندیشه‌های نوین محروم خواهد ماند.

مقالات مرتبط

خانه‌ی آزادی با در های بسته؛ وقتی آزادی بیان، تابع منافع است!

در روزگاری که شعار «وفاق ملی» بر زبان بسیاری از مسئولان جاری…

فوتبال بی‌برنامه؛ سیاست بی‌قطب‌نما، اقتصاد بی‌پناه

تیم ملی فوتبال ایران در ماه‌های اخیر، نه تاکتیک داشت، نه هماهنگی،…

چرخش های ایدئولوژیک؛ تا کجا؟

انقلاب اسلامی ایران با مجموعه ایدئولوژیک خود به وقوع پیوست و حال…

دیدگاهتان را بنویسید