الگوی مسکن مولد؛ پیوند زندگی، کار و طبیعت در چین و الهامی برای ایران

در دهه‌های اخیر، دولت چین رویکردی تازه را در سیاست‌های توسعه سرزمینی خود تقویت کرده است؛ الگویی که ترکیبی از زندگی توام با اشتغال و فناوری‌های نو است. در این مدل، محل کار و خانه در کنار هم قرار می‌گیرند: «یک خانه، یک مزرعه یا کارگاه». این چینش جدید نه‌تنها ارتباط مردم با طبیعت را تقویت می‌کند، بلکه با هدف اصلی دولت چین یعنی افزایش بهره‌وری تولید صنعتی و کشاورزی، بهبود عملکرد تولید و ارتقای امنیت غذایی طراحی شده است.
تحقیقات میدانی و مطالعات ماهواره‌ای نشان می‌دهد این الگو در پهنه‌ای بسیار وسیع از شرق تا غرب چین گسترش یافته و حدود ۵۵ میلیون هکتار از مساحت کشور چین را به صورت پیوسته و توسعه افقی دربر گرفته است. این ۵۵ میلیون هکتار که عمدتا به صورت افقی توسعه یافته است مساحتی نزدیک به یک سوم پهنه سرزمینی ایران را در برمی‌گیرد و خانه‌ها و مزارع به صورت ممتد در اتصال یکدیگر قرار دارند و عملا در این مناطق، مفاهیم محدوده و حریم و آمایش سرزمین، تعریف نوین یافته اند. به اعتقاد کارشناسان حوزه اشتغال، دلیل موفقیت کشور چین در بهره‌وری حوزه کشاورزی بهره گیری از همین الگوی مسکن مولد است. چرا که چین با تنها ۱۰ درصد از زمین‌های کشاورزی جهان، حدود ۲۰ درصد محصولات کشاورزی دنیا را تولید می‌کند؛و متوسط اندازه این اراضی 3300 مترمربع می‌باشد. آماری که نشان از موفقیت چشمگیر این الگو دارد.
در چین چند نوع الگوی آمایش سرزمینی مشاهده می‌شود:
الگوی «یک خانه، یک مزرعه» که به‌صورت پراکنده در نواحی وسیع شهری و روستایی دیده می‌شود.
الگوی «خطی»، که در آن خانه‌ها در امتداد یک محور و مزرعه‌ها در میان فواصل منظم قرار دارند.
الگوی «لکه‌ای»، که در آن سکونتگاه‌های کوچک در میان زمین‌های کشاورزی پراکنده‌اند.
علاوه بر 55 میلیون هکتار که در مناطق شرقی چین به صورت پیوسته با الگوی مسکن معیشت محور طراحی شده است در مناطقی مانند کاشغر (غرب چین) با میانگین بارندگی حدود ۸۰ میلی‌متر در سال — تقریباً یک‌سوم میانگین بارندگی ایران — نیز با همین الگوی آمایش سرزمین اجرا شده‌اند. حتی در این مناطق خشک، ترکیب هوشمندانه‌ی خانه و مزرعه توانسته پایداری اقتصادی و زیستی را افزایش دهد.
ریشه نظری: از موج سوم تا برنامه ۸۶۳
پشت این سیاست، تنها برنامه‌ریزی فضایی نیست؛ بلکه یک بنیان نظری عمیق قرار دارد که ریشه‌اش در اندیشه‌های آلوین تافلر، نویسنده کتاب «موج سوم»، نهفته است.تافلر در دهه ۱۹۸۰ هشدار داده بود که تمدن صنعتی (موج دوم) با تمرکز، تراکم و همسان‌سازی، انسان را از طبیعت و زندگی خانوادگی جدا کرده است. او پیش‌بینی کرد که تمدن بعدی — موج سوم — با تمرکززدایی، فناوری اطلاعات و بازگشت کار به خانه شکل خواهد گرفت.
جالب آن‌که این ایده‌ها به‌شدت بر اندیشمندان و سیاست‌گذاران چینی، از جمله «ژائو ژیانگ» تأثیر گذاشت و در سال ۱۹۸۶، الهام‌بخش شکل‌گیری برنامه ملی ۸۶۳ شد؛ برنامه‌ای که هدف آن رساندن چین به جایگاه پیشرفته فناوری و اطلاعات بود. برنامه تورچ (مشعل) به عنوان مکمل برنامه 863 توانست فناوری‌ها و دانش پیشرفته تولید شده در برنامه 863 را تا عمق کارگاه‌های کوچک و خانه‌های چین هدایت کند. صنایع خرد و خانگی، دهکده‌های هوشمند و تولیدات متصل به شبکه، جایگزین کارخانه‌های متمرکز شدند؛ مصداقی عینی از تحقق پیش‌بینی تافلر درباره‌ی بازگشت صنعت و زندگی در موج سوم.
خانه؛ مرکز تمدن آینده
تافلر می‌گفت در تمدن آینده، خانه‌محور است. در موج سوم، «خانه» نه فقط محل زندگی، بلکه واحد تولید، آموزش و نوآوری است.کار از کارخانه‌ها و ادارات به خانه بازمی‌گردد، انرژی به‌صورت غیرمتمرکز تولید می‌شود و فضاهای سکونتی با طبیعت و تولید در هم می‌آمیزند.این دقیقاً همان چیزی است که در الگوهای جدید آمایش سرزمین چین می‌بینیم: تلفیق زندگی، کار و تولید در یک بستر واحد.
تجربه موفق الگوی مسکن مولد در ایران
در ایران نیز نمونه‌های کوچکی از این الگوها مشاهده می‌شود. یکی از مثال‌های موفق، روستای قشلاق زنجان است. در بازسازی این روستا، طراحان با بازنگری سیاست‌های گذشته پی برند که یکی از دلایل خارج شدن روستاها از قابلیت تولید، کوچک شدن خانه در طرحهای بنیاد مسکن است. لذا با نگاه آمایشی متفاوت، خانه‌هایی با مساحت 450 مترمربع و با کاربری دوگانه ساختند: یک بخش برای زندگی خانوادگی و بخشی برای نگهداری دام. نتیجه، جامعه‌ای مولد و پویا بود؛ حدود ۱۰ هزار دام در ۲۵۰ خانه، بدون بیکاری یا اعتیاد و حتی تقریباً بدون طلاق.
این تجربه نشان می‌دهد که طراحی فضایی هوشمند، می‌تواند به احیای سبک زندگی مولد و خانواده‌محور بینجامد؛ چیزی که تافلر آن را «جهش از موج اول به موج سوم (بدون گذار کامل از موج دوم)می‌نامید.
جمع‌بندی
چین با بهره‌گیری از نگاه آینده‌پژوهانه و پیوند فناوری با آمایش سرزمین و شهرسازی، توانست الگویی تازه از توسعه پایدار و خانواده محور ارائه دهد؛ الگویی که می‌تواند خانه و خانواده را دوباره به مرکز تمدن بازگرداند. برای کشورهایی مانند ایران، که در پی بازسازی تعادل میان زندگی، تولید و طبیعت‌اند، توجه به این الگو می‌تواند راهی برای عبور از چالش ‌های موج دوم و حرکت به‌سوی تمدن موج سوم باشد.

مقالات مرتبط

از تفریح تا تربیت

بازتعریف گردشگری دانش‌آموزی در آموزش‌وپرورش گردشگری جزئی از فرایند برنامه‌ریزی و اجرایی…

ژئومتالوژی؛ پلی میان زمین‌شناسی و صنعت برای آینده معادن ایران

معدن دیگر تنها محل استخراج سنگ و فلز نیست؛ موفقیت یک معدن…

مکتب علم اقتصاد یا اقتصاد علم‌نما؟

جامعه ما این روزها بار سنگین بحران‌های اقتصادی دهه‌های اخیر را بر…

دیدگاهتان را بنویسید