باید روایت اول را بسازیم

گزارش از محمد محبوبی نویسنده کتاب ایستگاه خیابان روزولت:

یکی از واقعیت‌های موجود در عرصه سیاست این است که در علوم سیاسی، مکتب‌ها و نظریه‌های متعددی درباره نسبت میان «قدرت» و «دانش» وجود دارد. این سؤال همواره مطرح بوده است که آیا این دانش است که قدرت را ایجاد می‌کند، یا این قدرت‌های بزرگ هستند که دانش را شکل می‌دهند؟
یکی از مکاتب تأثیرگذار در این حوزه، اندیشه‌های مرحوم ادوارد سعید است. او در آثارش به‌ویژه در کتاب معروف «شرق‌شناسی»، توضیح می‌دهد که این قدرت‌های بزرگ هستند که دانش را در ذهن جوامع شکل می‌دهند. به بیان دیگر، جوامع ضعیف‌تر، به‌ویژه جوامع شرقی، فهم و ادراکی از خود پیدا می‌کنند که در واقع حاصل برداشت و تصویرسازی قدرت‌های غربی است.
ادوارد سعید در شرق‌شناسی به تفصیل بیان می‌کند که دانش شرق‌شناسی، دانشی است که قدرت‌های برتر جهان در قرون گذشته – مانند بریتانیا، روسیه و فرانسه – برای شناخت و در عین حال کنترل جوامع شرقی تولید کردند. یکی از ابزارهای اصلی آن‌ها در این مسیر، نهادهای دانشگاهی و تولید کتاب بود. این نظام دانشی، روایت جوامع شرقی از خودشان را به شکلی شکل داد که با منافع قدرت‌های استعمارگر هماهنگ باشد.
ابزار دیگر، «رسانه‌ها» بودند. سعید در کتاب دیگری با عنوان برخورد تمدن‌ها – که به فارسی توسط عبدالرحیم بابایی ترجمه شده – توضیح می‌دهد که رسانه‌ها همان دانشی را که قدرت‌های بزرگ ساخته‌اند، در ذهن جوامع تزریق می‌کنند. در همین چارچوب، یکی از مطالعات موردی او درباره انقلاب اسلامی ایران است. سعید نشان می‌دهد که ذهنیتی که ایرانیان نسبت به انقلاب خود و همچنین نسبت به آمریکا پیدا کرده‌اند، تا حد زیادی محصول همان روایت رسانه‌ای غربی است.
در جلد سوم مجموعه آثار او درباره فلسطین نیز همین رویکرد تکرار می‌شود. سعید در این کتاب توضیح می‌دهد که مسئله فلسطین در واقع یک مسئله‌ی استعماری است که غربی‌ها ایجاد کردند. به باور او، فلسطین موجودیتی مستقل و تاریخی بوده است، اما غرب با ساختن روایت جدید، آن را به «مسئله» تبدیل کرده و مسیر تحلیل را تغییر داده است. در نتیجه، اگر بخواهیم درباره این منازعه صحبت کنیم، مسئله اصلی، «اسرائیل» است نه «فلسطین». به عبارت دیگر، وجود مشکل از فلسطینی‌ها نیست، بلکه از اسرائیلی‌هاست. در حال حاضر، سه سیاست یا رویکرد عمده در مراکز پژوهشی و اسنادی کشور درباره جنگ روایت‌ها وجود دارد.
نخستین سیاست، سیاست سکوت است. طرفداران این رویکرد معتقدند در برابر تهاجم‌های روایی و روایت‌های مخالف، لازم نیست واکنشی نشان داده شود. آنان استدلال می‌کنند که بسیاری از مسائل، تا وقتی مردم از آن آگاهی نداشته باشند، ضرورتی برای ارائه روایت وجود ندارد. به زعم آنان، اگر نسبت به شبهه‌ای پاسخی داده نشود، آن موضوع به مرور فراموش می‌شود.
اما این برداشت، نوعی سوء‌فهم از روایات دینی و تاریخی است و آسیب‌های جدی به همراه دارد. یکی از نمونه‌های روشن این سیاست، مسئله اعدام‌های سال ۱۳۶۷ است. بسیاری از نهادهای متولی ترجیح داده‌اند در این باره سکوت کنند تا موضوع به فراموشی سپرده شود و کسی پرسشی مطرح نکند. نمونه‌های مشابه در تاریخ معاصر زیاد است؛ مانند پرونده‌ی آقای قطب‌زاده یا آیت‌الله منتظری. در همه‌ی این موارد، سیاست سکوت دنبال شده است.
آسیب اصلی این سیاست آن است که وقتی شما سکوت می‌کنید، روایت رقیب تثبیت می‌شود و به تدریج به روایت غالب بدل می‌گردد. طرف مقابل با تکیه بر همین فضا، پیشروی می‌کند و موضوع را به عرصه‌های دیگر می‌کشاند. برای نمونه، در همین موضوع اعدام‌های سال ۶۷، روایت رقیب تثبیت شده و حتی فراتر رفته است.
سیاست دومی که در مراکز پژوهشی و اسنادی کشور نسبت به «جنگ روایت‌ها» وجود دارد، سیاست مواجهه‌های مناسبتی است؛ مواجهه‌هایی که بیشتر جنبه‌ی انفعالی و اقتضایی دارند. برای مثال، پس از حوادث سال ۱۴۰۱ و اتفاقات مربوط به مسئله آزادی، بسیاری از نهادها به‌صورت شتاب‌زده به دنبال آن افتادند که کاری انجام دهند و روایتی درباره نقش زنان ارائه کنند.
اما این روایت‌ها، اساساً مسائل را حل نمی‌کنند و آسیب جدی آن‌ها این است که جوشیده از دل «مسئله» نیستند. چنین تولیداتی بیشتر حالت «نمایشی» دارند و ماندگاری ندارند؛ مانند یک غذای فست‌فودی که سریع مصرف می‌شود و تمام می‌شود.
نمونه‌ی دیگر، مستندهایی است که در پاسخ به آثار خارجی ساخته می‌شوند. فرض کنید در خارج، مستندی درباره آقای قطب‌زاده یا درباره ثروت جواهرات سلطنتی در دوره رضا شاه ساخته می‌شود؛ بلافاصله همه به دنبال آن می‌افتند که پاسخی سریع و گذرا به آن بدهند. این پاسخ‌ها معمولاً انفعالی، کوتاه‌مدت و بدون تأثیر ماندگار هستند و در نهایت، هیچ مسئله‌ای را حل نمی‌کنند.
سیاست سوم که در این مراکز وجود دارد و از نظر من سیاست صحیح‌تری است – هرچند کمتر به چشم می‌خورد – این است که مراکز نسبت به موضوعات تاریخی، موضع فعالانه اتخاذ کنند. یعنی روایت اول را خودشان تثبیت کنند و به جای پاسخ‌گویی، مسئله را از درون پژوهش حل کنند.
کاری که ما در کتاب «ایستگاه خیابان روزولت» انجام دادیم، تلاشی در همین دسته سوم بود. ما با مسئله‌ای جدی به نام مناقشه ایران و آمریکا روبه‌رو بودیم؛ مناقشه‌ای که از ابتدای انقلاب وجود داشته و تا امروز ادامه دارد. تلاش کردیم نه از کنار آن با سکوت بگذریم، و نه با کار نمایشی و مناسبتی – مثلاً به مناسبت ۱۳ آبان – برخورد کنیم، بلکه واقعاً به دنبال حل مسئله باشیم.
پرسش اصلی ما این بود که آیا آغاز روابط و مناقشه ایران و آمریکا از تسخیر سفارت آمریکا شروع شد یا خیر، و در نهایت مقصر این مسئله چه کسی بود. برای پاسخ به این پرسش، از اسنادی استفاده کردیم که بخشی از آن‌ها ایرانی و بخش عمده‌ای غیرایرانی بود.
در این مسیر، از بایگانی‌های متنوع و متکثری استفاده شد که متمرکز نبودند و در مراکز مختلف پراکنده بودند. تلاش کردیم این مراکز را شناسایی کنیم، به آن‌ها دسترسی پیدا کنیم و از اسنادشان بهره ببریم. اسناد غیرایرانی شامل آرشیو ملی بریتانیا، اسناد وزارت امور خارجه و وزارت دفاع آمریکا، اسناد وزارت خارجه کانادا، اسناد سازمان ملل و حتی اسناد وزارت خارجه استرالیا بود. این کشورها همگی از متحدان ایالات متحده محسوب می‌شوند.
با استفاده از این منابع و با تقاطع‌گیری و راستی‌آزمایی اسناد، سعی کردیم به یک روایت دقیق و غیرقابل خدشه دست پیدا کنیم و در نهایت در این مسیر به موفقیت‌هایی هم رسیدیم. به عنوان جمع‌بندی باید گفت اگر بخواهیم در جنگ روایت‌ها حرفی برای گفتن داشته باشیم و بتوانیم عرض اندام کنیم، این هدف تنها از مسیر سیاست سوم می‌گذرد. نمی‌توانیم نسبت به روایت‌های رقیب که با شدت در حال تولید هستند، سکوت کنیم، و از سوی دیگر، نمی‌توانیم با پاسخ‌های غیر‌دقیق و نمایشی وارد شویم.
امروز مستندهای فراوانی در شبکه‌های ماهواره‌ای تولید می‌شوند، کتاب‌های متعددی منتشر می‌شود، گزارش‌ها و تاریخ‌های شفاهی گوناگونی در حال شکل‌گیری است. در برابر چنین حجم عظیمی از تولید روایت، سکوت به معنای واگذاری میدان است. اما پاسخ‌های نمایشی نیز کارآمد نیستند. به‌طور مثال، در آستانه سالگرد پیروزی انقلاب یا دهه فجر، مستندها و شبهه‌های جدیدی تولید و بازنشر می‌شوند، و ما نمی‌توانیم به‌صورت مقطعی و شتاب‌زده به آن‌ها پاسخ دهیم. این میدان، نیازمند کار جدی، دقیق و مستمر است؛ کاری که از دل پژوهش، اسناد و تحلیل‌های عمیق بجوشد و بتواند روایت اصیل و مستندی از واقعیت ارائه دهد.

طراحان خلاقی و فرهنگ پیشرو در زبان فارسی ایجاد کرد. در این صورت می توان امید داشت که تمام و دشواری موجود در ارائه راهکارها و شرایط سخت تایپ به پایان رسد.

«پست قبلی

پست بعدی»

مقالات مرتبط

احتضار ملل

هشتادمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در روزهایی گذشت که بی‌اعتباری این…

فقط برای مردم پول نداریم!

این روزها، به بهانه نبود اعتبارات کافی، بارها و بارها معیشت مردم…

رژیم صهیونی، پايان یک توهم

جنگ، نبرد، آتش بار، درگیری! مطالب فوق، جملگی کلید واژگانی اند که…

دیدگاهتان را بنویسید