از شعر تا خون؛ سراب آزادی در سودان

از آوریل ۲۰۲۳، سودان شاهد یکی از خونبارترین و پیچیده‌ترین جنگ‌های داخلی در آفریقاست؛ نبردی میان ارتش این کشور به رهبری عبدالفتاح البرهان و نیروهای پشتیبانی سریع به فرماندهی محمد حمدان دقلو (حمیدتی) که در ابتدا با شعار «انتقال قدرت به غیرنظامیان» آغاز شد، اما به سرعت به جنگی برای بقا و سلطه بر پایتخت و منابع کشور تبدیل گشت. این درگیری‌ها نه تنها هزاران کشته و میلیون‌ها آواره بر جای گذاشته، بلکه نشانه‌ای آشکار از شکست نظم بین‌المللی در حفظ صلح و عدالت در قاره آفریقاست. پس از سقوط عمرالبشیر در سال ۲۰۱۹، مردم سودان به وعده های آینده‌ای آزاد و دموکراتیک امید بستند.
شعارهای آزادی‌خواهانه در خیابان‌های خارطوم طنین‌انداز شد؛ زنانی که با ادعای شجاعت شعر می‌خواندند و نماد انقلاب معرفی می‌شدند، وعده «زندگی بهتر» می‌دادند. اما امروز همان چهره‌ها در خارج از کشور و در رفاه رسانه‌ای زندگی می‌کنند، در حالی که مردم‌شان در خاک و خون و آوارگی به سر می‌برند. این صحنه، حقیقت تلخ وعده‌های فریبنده‌ای است که از بیرون طراحی می‌شود؛ وعده‌هایی که آزادی و عدالت را نوید می‌دهند اما در عمل کشور را به میدان رقابت بیگانگان بدل می‌کنند.
این تجربه، یادآور همان پروژه‌ای است که در سال ۱۴۰۱ علیه ایران طراحی شد؛ جریانی با شعار «زن، زندگی، آزادی» که هدفش نه دفاع از حقوق زنان، بلکه ضربه به هویت زن، استقلال و ثبات ملی بود. آنچه در سودان رخ داد نشان داد که شعارهای زیبا اگر ریشه در واقعیت مردم و ارزش‌های بومی نداشته باشند، به‌سرعت به ابزار دست بیگانگان تبدیل می‌شوند. همان‌طور که سودان با شعار آزادی، به ورطه فروپاشی کشیده شد، می‌توان دید چگونه جنگ نرم رسانه‌ای در دیگر کشورها نیز همین مسیر را دنبال می‌کند. امروز سودان نمونه‌ای روشن از نتیجه‌ی اعتماد به «وعده‌های پوچ غربی» است.
در این میان، نقش امارات متحده عربی به‌عنوان یکی از بازیگران فعال در پشت صحنه جنگ، اهمیت ویژه‌ای دارد. ابوظبی در سال‌های اخیر سیاستی تهاجمی برای گسترش نفوذ خود در شاخ آفریقا و دریای سرخ اتخاذ کرده است. از نگاه امارات، سودان نه‌تنها دروازه‌ای به بازارهای آفریقایی و منابع طلاست، بلکه نقطه‌ای راهبردی در مسیر تجارت جهانی و امنیت انرژی محسوب می‌شود. گزارش‌های متعدد بین‌المللی نشان می‌دهد که شبکه‌های اقتصادی مرتبط با امارات در تأمین مالی و لجستیکی نیروهای پشتیبانی سریع نقش داشته‌اند. هدف از این حمایت‌ها، تثبیت نفوذ ابوظبی از طریق گروه‌های شبه‌نظامی و حفظ دسترسی به منابع طبیعی سودان است.
در سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا که پس از سقوط عمرالبشیر تلاش داشت نقش میانجی و حامی دموکراسی را ایفا کند، در عمل سیاستی متناقض و منفعلانه در پیش گرفته است. واشنگتن درگیر پرونده‌های بزرگ‌تری مانند اوکراین، تایوان و رقابت با چین است و به همین دلیل، سودان در اولویت دوم سیاست خارجی‌اش قرار گرفته. هرچند وزارت خارجه آمریکا بارها بر ضرورت گفت‌وگو و آتش‌بس تأکید کرده، اما در واقعیت هیچ اقدام مؤثری برای فشار بر طرف‌های درگیر انجام نشده است. حتی تحریم‌های اعلام‌شده علیه برخی فرماندهان سودانی، بیشتر جنبه نمادین داشته و تأثیری واقعی بر روند جنگ نگذاشته است.
بی‌عملی آمریکا را باید در چارچوب رویکرد کلی غرب نسبت به آفریقا فهمید. از نگاه بسیاری از ناظران، قدرت‌های غربی از جمله کشورهای اروپایی نیز در قبال بحران سودان سیاستی دوگانه دارند. آنان در سخن از حقوق بشر و کمک‌های انسان‌دوستانه می‌گویند، اما در عمل از ورود جدی به بحران خودداری می‌کنند. دلیل این رفتار، ترکیبی از بی‌میلی برای درگیری در پرونده‌ای پیچیده، و نیز محاسبه سرد منافع ژئوپلیتیکی است. برخی تحلیلگران معتقدند که غرب از «بی‌ثباتی کنترل‌شده» در مناطق پیرامونی استقبال می‌کند؛ بی‌ثباتی‌ای که مانع شکل‌گیری قدرت‌های مستقل و ضدغربی می‌شود، اما هزینه‌ای مستقیم بر دوش اروپا یا آمریکا نمی‌گذارد. در این میان، سازمان ملل متحد و نهادهای وابسته نیز عملاً در حاشیه قرار گرفته‌اند.
تلاش‌های چندین‌باره برای میانجی‌گری در جده و آدیس‌آبابا بی‌نتیجه مانده و درگیری‌ها به شهرهای دارفور و خارطوم گسترش یافته‌اند. مردم سودان در حالی با قحطی و آوارگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند که رسانه‌های جهانی توجه بسیار اندکی به این فاجعه نشان می‌دهند. این وضعیت نشان می‌دهد که در جهان چندقطبی کنونی، اولویت کشورها نه دفاع از صلح، بلکه حفظ منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی خود است. ادامه جنگ در سودان پیامدهای فراتر از مرزهای این کشور دارد.
بی‌ثباتی در این منطقه می‌تواند مسیر تجارت از دریای سرخ تا شاخ آفریقا را تهدید کند، و موج جدیدی از مهاجرت و بحران انسانی را به‌سوی اروپا روانه سازد. از سوی دیگر، هرچه جنگ طولانی‌تر شود، فرصت برای شکل‌گیری دولت مدنی در سودان کمتر می‌شود و فضای جدیدی برای گروه‌های افراطی و قاچاقچیان سلاح ایجاد خواهد شد. سودان امروز در آینه عبرت ایستاده است؛ کشوری که به نام آزادی، استقلال خود را از دست داد و به میدان رقابت قدرت‌ها بدل شد.
برای ما در ایران، این تجربه نشان می‌دهد که هر شعاری اگر از دل مردم و بر پایه عقلانیت و استقلال برنخیزد، می‌تواند به ابزاری برای تجزیه و تحقیر ملت بدل شود. این دقیقاً همان سرابی است که دشمنان می‌خواستند برای ایران نیز رقم بزنند. در نهایت، بحران سودان فقط نزاعی داخلی نیست؛ بلکه نشانه‌ای از بحران عمیق در نظم جهانی است. قدرت‌هایی که مدعی دفاع از صلح و دموکراسی‌اند، در برابر رنج میلیون‌ها انسان در خارطوم و دارفور سکوت کرده‌اند، زیرا منافع‌شان در حفظ وضع موجود نهفته است. سودان به نمادی از بی‌اعتباری نظام بین‌الملل و شکست اخلاقی غرب در قرن بیست‌ویکم است.

مقالات مرتبط

احتضار ملل

هشتادمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در روزهایی گذشت که بی‌اعتباری این…

فقط برای مردم پول نداریم!

این روزها، به بهانه نبود اعتبارات کافی، بارها و بارها معیشت مردم…

رژیم صهیونی، پايان یک توهم

جنگ، نبرد، آتش بار، درگیری! مطالب فوق، جملگی کلید واژگانی اند که…

دیدگاهتان را بنویسید