هایک: ایدئولوگ بمب افکن – از تاچریسم تا بمباران تهران!

فریدریش آگوست هایک، چهره‌ای که در محافل لیبرال ایران به عنوان نماد خردگرایی و دفاع از بازار آزاد تقدیس می‌شود در پشت نقاب علم اقتصاد، معمار پروژه‌ای سیاسی بود که ایدئولوژی را در خدمت نهاد ثروت و قدرت قرار داد و نیز از سوی همان جریان های ثروت و قدرت حمایت شد. هایک نه یک نابغه بی‌طرف، که سربازی فکری برای نظام سرمایه‌داری امپریالیستی بود تا آنجا که امثال دیوید راکفلر که به مدت پانزده سال رئیس شورای روابط خارجی آمریکا (CFR) بود در دامان امثال هایک در مدرسه اقتصاد لندن پرورش یافتند. این واقعیت را می‌توان در مواضع خشن و امپریالیستی او به وضوح دید.
کافی است نگاهی به پیشنهاد او در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران بیندازیم. هایک، این مدافع به اصطلاح “لیبرالیسم”، در اقدامی کاملاً متضاد با اصول حقوق بشر و دیپلماسی، با قساوتی آشکار نوشت: «کارتر باید بلافاصله به ایران اولتیماتوم می‌داد و تهدید می‌کرد که اگر گروگان‌ها آزاد نشوند، تهران به شکل فزاینده ای بمباران خواهد شد.» این سخن نه از زبان یک ژنرال متعصب که از قلم اقتصاددانی بیرون آمد که طرفدارانش در ایران او را خردمند و طرفدار آزادی می‌خوانند! این جمله، خباثت ذاتی و دشمنی عمیق هایک را با حاکمیت ملی و انقلاب مردمی ایران عیان می‌سازد. او که لیبرالیسم دروغینش را پرچم دار شده بود برای سرکوب یک انقلاب رهایی‌بخش – که ملت ایران را از چنگال نظام سلطنتی دست‌نشانده و نظام سلطه جهانی رهانیده بود – پیشنهاد داد که آمریکا کارمندان سفارتش و رهبران انقلابی کاملا مردمی را با هم بمباران کند و این را نه تنها یک ضرورت که امری اخلاقی خواند. لیبرالیسمی که به اعتراف موسی غنی نژاد و حسین مرعشی با انقلاب در تضاد است.
اما هایک چگونه به چنین جایگاهی رسید؟ پاسخ در مثلث شوم “ثروت، قدرت و علم” نهفته است. وقتی هایک در دانشگاه شیکاگو تدریس می‌کرد، حقوقش را نه دانشگاه، که بنیاد “ویلیام ولکر” می‌پرداخت. بنیادی ثروتمند با مأموریتی مشخص: ترویج ایدئولوژی بازار آزاد و مبارزه با هرگونه برنامه‌ریزی دولتی برای رسیدن به عدالت اجتماعی. این بنیاد علاوه بر هایک به فون میزس، میلیتون و رز فریدمن نیز حقوق میداد. همچنین هزینه‌های تشکیل “انجمن مانت پلرین” را نیز تقبل کرد. شبکه‌ای که هایک بنیان گذاشت تا ایده‌های حاشیه‌ای‌اش را به جریان اصلی بدل کند.
این ایده‌ها که در محافل آکادمیک جدی گرفته نمی‌شد و به طور خاص بعد از شکست هایک در مناظراتش با پییرو سرافا و جان مینارد کینز در کمبریج، با حمایت نهادهای ثروتمند و قدرت مانند ولکر و راکفلر به گوش سیاستمدارانی مانند تاچر و ریگان رسید و به ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به کوتاه کردن دست دولت و خصوصی‌سازی‌های افسارگسیخته و درهم کوبیدن اتحادیه‌های کارگری تبدیل شد. هایک حتی در جنگ فالکلند نیز موضعی امپریالیستی گرفت و خواهان حمله بریتانیا به خاک اصلی آرژانتین شد.
امروز میراث فکری هایک در ایران چه معنایی دارد؟ برای طرفدارانش، او نماد “اقتصاد بازار” و “رقابت آزاد” است. اما حقیقت این است: نسخه‌ هایک برای ایران چیزی جز سلطه بی‌قید و شرط شرکت‌های خارجی و سرمایه داران رانتی غارتی داخلی بر اقتصاد ملی نیست. آنان “رقابت” را در شرایطی تعریف می‌کنند که گرگ‌های داخلی و جهانی در میدانی نابرابر با تولیدکنندگان واقعی داخلی روبرو شوند. نتیجه چنین “رقابتی” روشن است: نابودی تولید داخلی و وابستگی مطلق.
هایک هرگز یک اقتصاددان بی‌طرف نبود. او سرباز ایدئولوژیی بود که ثروت را در انحصار عده‌ای خاص قرار داد و قدرت را در خدمت تحکیم این انحصار به کار گرفت. ایدئولوژی او در تقابل کامل با آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران که خواهان استقلال و آزادی از چنگال شرکتها و دولت‌های سلطه‌گر بود قرار داشت. ستایش از هایک در ایران نه نشانه خردمندی، که نشانه قبول سلطه بی‌قید و شرط نظام امپریالیستی بر سرنوشت اقتصادی و سیاسی ملت ایران است.
کاش همان برخوردی که به درستی با تبلیغ و ترویج آثار شیاطین تعلیم دیده اردوگاه شرق در ایران شد، با هایک و لیبرال های پرچم دار طرفدار نظام سلطه هم صورت می گرفت. این کار نقض آزادی بیان نیست زیرا که اینگونه افراد با متفکرین مستقلی که حقیقتا اندیشمندان آزاده ای هستند که ممکن است نظرات متفاوت و حتی مخالفی داشته باشند تفاوت دارند.

مقالات مرتبط

13 آبان؛ حادثه‌ای انقلابی نه کمونیستی

۱۳ آبان ۵۸ از روزهای تاریخ سازی است که مسیر ملت ایران…

از ترور تا کودتا؛ شهادت مستقیم چند صد ایرانی توسط آمریکا

گذشته از تحریم‌های ثانویه کشورمان توسط آمریکا که اوج آن در مساله…

50 سال استقلال در برابر 500 سال استعمار

چرا ایران و آمریکا اختلافی ذاتی دارند؟ 500 سال پیش و هنگامی…

دیدگاهتان را بنویسید