در روابط بینالملل، تمامی اقدامات بازیگران ـ چه دولتها و چه نهادهای درونی حاکمیت مانند مجلس و سایر ارکان تصمیمگیری ـ زیر ذرهبین سایر بازیگران بینالمللی قرار دارد. از تصویب قوانین تا اظهارنظرها، همه بهدقت تحلیل و ارزیابی میشوند.
در همین راستا، دورین هورشیگ در ۲۶ اکتبر پیرامون حملات آمریکا و رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای ایران مطالبی بیان کرده که توجه به آن حائز اهمیت است. او معتقد است رژیم منع گسترش سلاحهای هستهای همچنان قدرتمند باقی مانده است؛ حتی شاید قویتر از گذشته .هورشیگ استدلال میکند که حملات آمریکا ـ بهعنوان رهبر نظم موجود جهانی و حافظ نظام عدم اشاعه ـ به تأسیسات هستهای ایران، موجب تقویت بازدارندگی در برابر کشورهایی شده که خواهان دستیابی به سلاح هستهای هستند؛ زیرا این کشورها شاهد واکنش ایران پس از حملات بودهاند و دیدهاند که جمهوری اسلامی ایران مجدداً به سمت مذاکره و گفتوگو تمایل یافته است.
او میافزاید: اگر ایران از پیمان NPT خارج میشد، نظامهای مبتنی بر منع گسترش تسلیحات هستهای تضعیف و حتی فرو میپاشیدند، اما خودداری ایران از این اقدام مانع چنین فروپاشیای شد. از نگاه او، رفتار و تصمیمات ایران نقش تعیینکنندهای در آینده این رژیمها دارد.
هورشیگ تصریح میکند که بسیاری از تحولات آینده به نحوه عملکرد جمهوری اسلامی ایران و جامعه بینالملل بستگی دارد. اگر تهران در واکنش به حملات، از معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای خارج شود، روند غنیسازی اورانیوم را تسریع کند یا بهصورت قاطعانه بهسمت تسلیحاتی شدن حرکت نماید، نگرانیها درباره تضعیف این معاهده افزایش خواهد یافت. در مقابل، اگر تعاملات دیپلماتیک از سر گرفته شود و ایران در چارچوب NPT باقی بماند، ممکن است این حملات بهعنوان یک بحران کوتاهمدت ـ نه یک گسست ساختاری ـ در حافظه جهانی باقی بماند.
با توجه به این تحلیلها میتوان درک کرد که چرا حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب اسلامی، تأکید کردند که مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی بنبست محض است و خسارتهای جبرانناپذیری برای کشور در پی دارد. مذاکره در شرایطی که به کشور حمله شده است، به معنای ارسال پیام ضعف و تسلیم است و درماندگی یک ملت را در برابر دیدگان جهانیان آشکار میکند. چنین رفتاری دشمن را به این نتیجه میرساند که با فشار و حمله میتواند به اهداف خود دست یابد؛ در نتیجه، زمینهساز حملات بعدی و حتی جنگی تمامعیار خواهد شد.
این منطق در موضوع ماندن یا خروج از پیمان NPT نیز بازتاب دارد. در چنین مقاطع تاریخی، میتوان رژیمهای ناعادلانهای را که ناکارآمدی آنها اثبات شده، کنار گذاشت یا دستکم بر مبنای پارادایم نظم گذشته عمل نکرد. بلکه باید با رویکردی فعال و رو به جلو، هم منافع ملی را تأمین کرد و هم محاسبات سایر بازیگران بینالمللی را نسبت به ایران تغییر داد؛ بهگونهای که بازدارندگی مؤثر و نظمی جدید مبتنی بر عدالت و چندجانبهگرایی شکل گیرد.
اما اگر تصمیمات راهبردی کشور در چارچوب همان نظم پیشین و در قالب همان پارادایم آمریکایی اتخاذ شود، همانگونه که هورشیگ اشاره میکند، ماندن ایران در NPT و تکیه بر ابزار دیپلماتیک، حملات به ایران را در چارچوب «اقدام مشروع برای جلوگیری از اشاعه» تفسیر خواهد کرد و به تقویت جایگاه آمریکا بهعنوان رهبر نظم موجود منجر میشود. در نتیجه، به سایر بازیگران نیز این پیام منتقل میگردد که هرگونه اقدام علیه نظم آمریکایی با شکست روبهرو خواهد شد و ایران بهعنوان نماد ناکامی در تغییر نظم موجود معرفی میشود.
بنابراین، تصمیمات در بزنگاههای تاریخی همچون تصمیمات معمولی نیستند؛ چراکه هر تصمیم میتواند مسیر یک کشور، تاریخ و ملت را برای دههها تعیین کند. یک تصمیم درست ممکن است ملتی را صد سال به پیش ببرد، و یک تصمیم اشتباه میتواند خسارتی به بار آورد که قرنها جبرانناپذیر باشد.
در شرایط کنونی، ادامه تصمیمگیری بر پایه نظم آمریکایی، خطایی راهبردی در بزنگاه تاریخی فعلی است. برعکس، اقدام آگاهانه و مقتدرانه برای مشارکت در شکلدهی به نظمی جدید، ضرورتی انکارناپذیر برای حفظ استقلال، اقتدار و آینده روشن کشور بهشمار میرود.
بر همین اساس، تصمیمگیری درباره ماندن یا تعلیق و خروج از NPT و سایر تصمیمات سیاست خارجی باید با نگاهی جامع، واقعبینانه و عبرتآموز از تجربههای گذشته ـ از برجام تا دفاع مقدس دوازدهروزه ـ صورت گیرد تا ضمن حفظ امنیت و منافع ملی، جایگاه ایران ارتقا یابد و محاسبات دشمنان دگرگون شود.

