وقتی دولت به جای تدبیر، به آسمان چشم دوخته است:
روز گذشته، رئیسجمهور در سخنانی اعلام کرد: «اگر تا آذرماه در تهران باران نبارد، آب جیرهبندی میشود و اگر باز هم نبارد، باید تهران را تخلیه کنیم.» همین یک جمله، چکیدهای از وضع کنونی مدیریت کشور است؛ مدیریتی که نه بر پایهی تلاش، برنامهریزی و تحلیل واقعبینانه، بلکه بر امید به رخدادهای بیرونی حرکت میکند.
دولت نهتنها در مسئلهی آب، بلکه در سایر حوزهها نیز بهجای یافتن راهحل، به الگوی «مدیریت بارانی» روی آورده است؛ الگویی که در انتظار بارش میماند، نه در پی تدبیر. در چنین مدیریتی، مشکلات صرفاً بیان میشوند و هشدارها تنها تکرار میگردند، اما هیچ گرهی گشوده نمیشود. دولت به جای نگاه علمی و تصمیمسازی مبتنی بر داده، با حیرت به مسائل مینگرد و اگر بخواهد دست به اقدامی هم بزند خود به بخشی از مشکل بدل میشود؛ نمونهاش آشفتگی در بازار نهادههای دامی است.
این وضعیت و این مدیریت بارانی صدای هم قطاران دولت را هم در آورده و شاهد آنیم که رئیس شورای اطلاع رسانی دولت «دولت بیدست» را مطرح می کند؛ دولتی که «میشنود»، اما «عمل نمیکند».
ویژگی دیگر این نظام مدیریتی، واکنشهای تند و تهدیدآمیز آن در برابر هر بحران است؛ گاهی خطاب به منتقدان داخلی، گاهی مقامات دیگر و حتی گاهی به مردم. در حالی که مردم نه نقشی در بارش دارند و نه ابزار اجرایی برای حل مسئله، خطاب میشنوند: «اگر باران نبارد، جیرهبندی میکنیم و اگر باز هم نبارد، تهران را تخلیه میکنیم!» ادبیاتی که پیش تر هم با جملاتی مانند: «میخواهید بجنگید؟ خب آمد و زد؛ دوباره درست کنیم باز هم میآید میزند» شنیده بودیم.
مشکل اساسی بیان این تهدیدات نیست مشکل پذیرفتن آن هاست، دولت خود بیش از همه این تهدید ها را باور کرده است و همین مساله او را به نظاره گری تبدیل کرده است که یا مانند «برنامه هفتم توسعه» که نقشهی راه خود معرفی میکرد عقب نشینی می کند تا بهجای رشد ۸ درصدی در سال نخست، با نشانههای رشد منفی روبه شود و امروز با همان دست فرمان مدیریت بارانی به دنبال پاک کردن صورت مساله یعنی برنامه هفتم باشد و با لفظ «اصلاح» در حقیقت «کشتن» آن را پی بگیرد.
به بیان سادهتر، دولتی که باید برای جبران کمبودها برنامهریزی میکرد، اکنون صورتمسئله ها را پاک کرده است. بحران فقط در آب نیست؛ بازار ارز، نهادههای دامی و حتی برنامههای اشتغال نیز گرفتار همین الگوی مدیریتیاند ؛ الگوی «مدیریت بارانی» وقتی اتفاق می افتد که دولت از مسئولیت مستقیم خود کنار میکشد و با کنار کشیدنش میدان را برای «محافل ولبازار» باز میکند؛ محافلی که دولت را به بازی های سطحی و فریبنده مشغول ساخته اند تا سیستم دولت تبدیل به جایی برای تبدیل مسائل به مشکلات و مشکلات به بحران ها شود!
همین می شود که مساله آب به جای حل شد پس از یکسال و در شرایطی که اسناد بالادستی، دولت را مکلف کرده بود تا الگوی مصرف را اصلاح و بهرهوری منابع آب را افزایش دهد، به ابزار تهدید تبدیل شود و در حالی که دولت وعده داده بود برنامه هفتم را به منشور بازسازی اقتصادی بدل کند، امروز بهجای تحقق اهداف، در پی حذف آنها از متن قانون باشد. رشد ۸ درصدی، اشتغال پایدار، کنترل تورم و مردمیسازی اقتصاد، همگی به تیترهای فراموش تبدیل شوند.
و سیاسی بازی باعث شود حتی پس از این سخنان رئیس جمهور رسانه های حامی دولت راه حل، حل مشکل آب تهران را کاهش بودجه سازمان های فرهنگی معرفی کنند! یعنی مشکل آب کشور 200 میلیون دلار آن سازمان هاست آن هم درحالی که میلیارد ها دلار در ول بازار ارز و نهاده ها و… در حال از بین رفتن هستند؟
همین نگاه کودکانه است که باعث می شود جهان فراموش شود و فرصت های جهانی برای یک سال گذشته معطل مذاکره ای گردد که سرانجامش به جنگ ختم شد! اگرچه پسا جنگ هم عبرتی حاصل نشد و شاهد آنیم در همین ایام همچنان نه از ده سال معطلی برجام توبه می کنند و نه از مسیر غلط دست می کشند
واقعیت این است که بحران امروز کشور، بحران منابع نیست؛ بحران مدیریت است. دولتی که برای آب، ارز و معیشت چشم به آسمان دوخته، نهتنها به بارش امید دارد، بلکه از «تدبیر» فاصله گرفته است و به جای همه مسائل کشور هنوز درگیر ایده شکست خورده چند دهه اخیر خود است.
این وضعیت، حاصل شکست یک رویکرد کلی است. دولتی که پیش از استقرار، حل مسائل کشور را در گرو مذاکره آن هم صرفا با غرب معرفی میکرد، امروز به نقطهای رسیده که نه میتواند به مذاکره امید ببندد و نه برنامهی دیگری در دست دارد و به خوبی مشخص شده آنچه به بهعنوان «آلترناتیو» از آن یاد میکرد، بیشتر یک شعار بود تا راهبرد.

