عباس عراقچی، وزیر امور خارجه، در اظهارنظری تازه گفته است: «اگر برجام بد بود، اسنپبک شما را برمیگرداند به قبل از برجام و باید از آن استقبال کنید»! جملهای که در نگاه نخست شاید منطقی به نظر برسد، اما در واقع، مغالطهای آشکار است؛ چون نهتنها بازگشت به قبل از برجام صورت نگرفته، بلکه در این مسیر، خسارتهایی سنگین و جبرانناپذیر بر کشور تحمیل شده است. حالا باید پرسید: آیا واقعاً به ده سال قبل برگشتیم؟
در طول این ده سال، قیمت دلار دهها برابر شد، توان خرید مردم بهشدت افت کرد و زیرساختهای اقتصادی و صنعتی کشور آسیب دید؛ صنعت هستهای کشور (که حاصل میلیاردها دلار سرمایهگذاری و خون دانشمندان شهید بود) عملاً تعطیل شد. در قلب رآکتور اراک بتن ریخته شد، ۱۱ تُن اورانیوم غنیشده از کشور خارج شد، هزاران سانتریفیوژ از مدار خارج گردید و چرخه بومی غنیسازی که با سختی به دست آمده بود، با اختلال جدی رو به رو شد.
برجام در ظاهر توافقی برای رفع تحریم بود، اما در عمل، به ابزاری برای تحریمهای گستردهتر تبدیل شد. پیش از برجام حدود ۵۰۰ تحریم علیه ایران وجود داشت، اما پس از مذاکرات ظریف و عراقچی برای «لغو تحریمها»، این رقم به نزدیک ۲۵۰۰ مورد رسید. این یعنی سازوکار تحریمها نهتنها برچیده نشد، بلکه پیچیدهتر و عمیقتر شد.
شاهبیت فاجعه حقوقی برجام، گنجاندن بند موسوم به «مکانیزم ماشه» (Snapback) بود؛ بندی که به طرف غربی این اختیار را داد تا با یک ادعای واهی، تمام تحریمهای شورای امنیت را بدون امکان وتو از سوی روسیه یا چین، بازگرداند. یعنی تیم مذاکرهکننده عملاً با دستان خود، ماشهای در اختیار دشمن گذاشت تا هر زمان اراده کرد، همه تعهدات ایران را بیاثر کند.
جالبتر آنکه، در همان سالها، وقتی منتقدان واقعبین نسبت به این خطر هشدار میدادند، عراقچی و ظریف با عصبانیت واکنش نشان میدادند. عراقچی حتی از پخش مستند «شطرنج با گرگها» در تلویزیون برآشفته شد که چرا میگویید آنها گرگاند، در حالیکه امروز، با فعال شدن مکانیزم ماشه، همان گرگها نشان دادند هیچگاه دنبال توافق برد–برد نبودهاند.
تیم برجامی سالها وجود مکانیزم ماشه را تکذیب میکرد. تا زمانی که همین بند فعال شد و دیگر هیچ پاسخی باقی نماند. ظریف برای توجیه ماجرا گفت روسها این بند را در متن گذاشتند!؛ در حالی که علیاکبر صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی و از اعضای همان تیم، صریحاً گفته بود روسیه هشدار داد این بند خطرناک است، اما ما پذیرفتیم. این یعنی نهتنها ظریف در بیان واقعیت صداقت نداشت، بلکه تصمیم آگاهانهای برای پذیرش این بند گرفته شد؛ تصمیمی که امروز هزینه آن را ملت ایران میپردازد.
نکته جالب دیگر آن که در روزهای اخیر عراقچی خودش اذعان کرده است که «هزینه مذاکره گاهی از جنگ بیشتر است؛ مذاکرهای که در آن عزت خود را کنار بگذارید.» این جمله اگرچه درست است، اما دیر گفته شده است. چراکه همین تفکرِ تسلیمپذیر بود که در آن سالها، مذاکره را به جای ابزارِ قدرت، به نشانهی ضعف تبدیل کرد. کمتر جنگی میتوانست بهاندازهی «برجام» به چرخ هستهای و چرخ زندگی مردم توامان ضربه بزند.
وقتی عراقچی میگوید اسنپبک ما را به قبل از برجام برگردانده، در واقع میخواهد یک شکست را عادی جلوه دهد. این استدلال، شبیه رانندهای است که خودرو را به دره بیندازد، بعد با جرثقیل لاشهاش را بالا بیاورد و بگوید: نگران نباشید، همانجاست که بود! در حالیکه چیزی که از بین رفته، دههها فرصت و سرمایه دهها میلیون ایرانی است؛ چیزهایی که هیچوقت قابل بازگشت نیستند.
ده سال از برجام گذشت و حالا با فعال شدن مکانیزم ماشه، قطعنامههای شورای امنیت بازگشتهاند، تحریمها سنگینتر از گذشتهاند، و صنعت هستهای هنوز از زخم آن سالها رها نشده است. اما باز همان چهرهها، با همان منطق قدیمی، سعی دارند شکست را توجیه کنند. اگر برجام خوب بود، نباید ایران را به نقطه صفر برمیگرداند؛ و اگر بد بود، چرا با اصرار از آن دفاع کردند؟ پاسخ روشن است: برجام نه توافقی دیپلماتیک، بلکه خطای محاسباتی یک جریان سیاسی بود که واقعیت قدرت را با وعده لبخند اشتباه گرفت.
حالا آیا واقعاً به ده سال قبل برگشتیم یا در اثر برجام دهها سال عقبرفت رخ داده است؟

