قسمت اول
نگاهی به شکست سریالی برنامههای نمایش خانگی:
امروز و پس از 16 قسمت گذشت از برنامه کارناوال، اثر پر هزینه و بیگ پروداکشن رامبد جوان، با صراحت می توان گفت کاملا شکست خورده است و آنچه مورد انتظار سازندگان هم بوده محقق نشده است.
کارناوال از گران ترین سریال های حال حاضر نمایش خانگی هم بیشتر هزینه برداشت و برای هر قسمت به گفته رامبد جوان حدود 15 میلیارد تومان پرداخت شد اما نتیجه چه شد؟ این برنامه هرگز نتوانست انتظارات فیلم نت را برآورده سازد و با وجود تبلیغات فراوان هرگز نتوانست اثری حتی به مراتب کم تر از دوران حضور جوان درخندوانه را رقم بزند!
این برنامه نهتنها در جذب مخاطب و کسب بازدید مورد انتظار ناکام مانده، بلکه از نظر فرم و محتوا نیز ضعفهای قابلتوجهی داشته است. از همان قسمت نخست که یک معرفینامه ۱۰ دقیقهای به یک قسمت کامل تبدیل شد، نشانههای ضعف در ساختار و محتوای برنامه مشهود بود. کارناوال بیش از آنکه محتوایی غنی ارائه دهد، به تولید قسمتهایی با ضبطهای طولانی و کمجذابیت پرداخته و نقطه تلخ ماجرا آن است که احتمالا جذاب ترین قسمت کارناوال همان قسمت معرفی و پیش برنامه بوده است!
اگر چه که جوان و فیلم نت تمامی تلاش خود را کرده اند تا هر آنچه که می توانند از پیکر بی جان کارناوال بیرون بکشند و شاهد آنیم که هر قسمت آن به سه برنامه در سه روز تقسیم شده است- یک برنامه مسابقه، یک برنامه نتایج و یک برنامه پشت صحنه- تا شاید درآمد را برگرداند اما احتمالا در کسب درآمد های حداقلی هم ناموفق بوده است مگر آنکه اسپانسر های بیچاره ای مانند بانک شهر بدهکار یا اسنپی را به حساب بیاوریم که امیدوارم به موفقیت رامبد جوان بودند و امروز اثری از آن نمی بینند.
برای پوشش بخشی از هزینهها، برنامهای جانبی به نام «کارناوالتر» راهاندازی شد تا شاید ساعاتی از مخاطب را بگیرد و احتمالا بخشی از قرارداد مالی جوان با فیلم نت باشد که به دلیل شکست برنامه اصلی این برنامه هم شکست خورد. هرچند در طول پخشش سعی کرد با جنجالهای فراوان و انتشار ویدیوهایی در شبکههای اجتماعی، حاشیهسازی را در اولویت قرار داد تا شاید حاشیه ها جان نیمه جان کارناوال را نجات دهند. این حاشیهها، از جمله اخراج مجری کارناوالتر به بهانه ضبط ویدیوهایی از اتاق شخصی رامبد جوان، و بازگشت او پس از مدتی کوتاه چه پرده از واقعیت می داشت و چه سناریو انحرافی بود سند دیگری از تقلا برای نجات این برنامه در این ایام بوده است.
با شکست کارناوال و کارناوال تر تنها بخش نسبتاً جذاب برنامه، حضور عروسکی به نام «افتو» بوده که شاید بتوان آن را امتیازی برای کارناوال دانست که بیش از باقی بخش ها هم دیده شد اما عروسک افتو که در هر قسمت تنها سه تا چهار دقیقه حضور دارد، نمیتواند معیاری برای موفقیت برنامهای با این حجم از هزینه و ادعا باشد.
بااینحال، برای برنامهای با بودجه ۱۵ میلیارد تومان برای هر قسمت، که ادعای تولید بزرگترین برنامه بیگپروداکشن را دارد، چنین امتیازی ناچیز و غیر قابل قبول است است. چرا که چنین برنامه ای نیاز به بودجه ای شاید در قواره یک صدم داشت؛ یک برنامه عروسکی ساده کجا و کارناوال ای که به بیان رامبد جوان تا امروز تنها 42 هزار پرس غذا توزیع کرده و 15 میلیارد هزینه بر داشته کجا!
کارناوال نه برنامه استعدادیابی است، نه برنامه سرگرمکننده و نه برنامهای با ساختار منسجم. این برنامه با حضور چهرههای تکراری که پیشتر در برنامههای مشابه یا پلتفرمهای دیگر دیده شدهاند، فاقد نخ تسبیح یا حلقه محوری است. از نمایشهای هندی و موسیقی رپ گرفته تا اجراهای بندری، هیچکدام از بخشهای برنامه قوام و انسجام لازم را ندارند و فراتز از این عدم قوام و انسجام ارتباط چندانی هم با هم پیدا نمی کنند و درگیر یک پراکندگی هستند. این پراکندگی و سردرگمی در محتوا، همراه با استفاده از بازیگران و چهرههای تکراری که در تماما رئالتی شو ها می بینیم نشان از فقدان نوآوری و جذابیت در کارناوالی است که گویا زمان زیادی برای طراحی آن به کار برده شده و برنامه ای بود که مردم انتظار زیادی از آن داشتند اما نهایتا شکست سنگینی خورد.
این دومین حضور جوان در شبکه نمایش خانگی است در حالی که اولین اثر آن یعنی مردم معمولی هم به شکست بزرگ دیگرش منجر شد؛ شکستی که نهایتا رامبد جوان را مجبور کرد برخی قسمت ها را مجددا بگیرد تا دل مخاطب را کمتر بزند تا شاید قابل تحمل شود و به انتها برسد هر چند تلاشی مذبوحانه بود که به جایی نرسید!
رامبد جوان، که پیشترو در صدا و سیما با سریال و برنامههای موفقی شناخته میشد، در کارناوال و مردم معمول نتوانست مخاطب را جذب کند و امروز می توان ادعا کرد این برنامه بزرگترین شکست او پس از سالها فعالیت محسوب میشود. پس از تبلیغات گسترده و ادعاهای بزرگ در مورد تولید عظیم این برنامه، ناکامی آن آشکار شده است. حتی خود جوان نیز، شاید پیش از پخش برنامه، به این شکست پی برده بود، چراکه اکنون خبر از تولید برنامههای جدید برای پلتفرمهای دیگر با اجرای افراد دیگر میدهد و ظاهراً تمایلی به ادامه حضور مستقیم در این برنامه ندارد.
فیلمنت، بهعنوان پلتفرم تولیدکننده کارناوال، نیز از دوران اوج خود فاصله گرفته است. این پلتفرم که زمانی توانایی جذب مخاطب فراوان را داشت، اکنون با شکستهای پیاپی مواجه شده است. برنامه کارناوال، با وجود اسپانسرهای متعدد از جمله بانک شهر، اسنپ و دیگر حامیان مالی، نتوانسته به اندازه هزینههایش بازده داشته باشد. رد پای بانکهای زیانده مانند بانک شهر در این پروژه دیده میشود و به نظر میرسد اسپانسرها نیز از نتیجه این برنامه رضایت ندارند. حتی پر مخاطب ترین اپیزودهای کارناوال، مانند حضور سینا ساعی بهعنوان رپر، نتوانستهاند این برنامه را از شکست نجات دهند.
علاوه بر کارناوال، دیگر برنامههای فیلمنت مانند «انجمن اشباح» نیز در جذب مخاطب ناکام ماندهاند. این برنامهها با همان بازیگران تکراری و رویکردهای کلیشهای، نتوانستهاند مخاطب را به خود جلب کنند. سریالهای دیگر فیلمنت، مانند «اذیت» و پروژههای جدید، نیز موفقیت چشمگیری نداشتهاند و این پلتفرم در حال از دست دادن جایگاه پیشین خود است. در این میان، همکاری فیلمنت با یک پلتفرم نوظهور در پروژه «اجل معلق» شاید توانسته باشد تا حدی این پلتفرم را سرپا نگه دارد، اما این تنها یک راهحل موقت است.
در مقایسه با دیگر پلتفرمها، مانند استارنت که پخش سریالهایی مانند «جزر و مد» را به دلیل کمبود بودجه متوقف کرده، فیلمنت نیز در مسیر افول قرار دارد. این پلتفرمها یکی پس از دیگری با زیاندهی مواجه شدهاند و کارناوال بهعنوان پرهزینهترین برنامه فیلمنت، زنگ خطری برای بازنگری در رویکردهای این پلتفرم است. شاید برنامههای بعدی مانند «برتا» یا ادامه «انجمن اشباح» بتوانند این روند را تغییر دهند، اما در حال حاضر، کارناوال و دیگر تولیدات فیلمنت پر از کلیشه، تکرار و شکست هستند. این یادداشت بهعنوان هشداری برای فیلمنت نوشته شده تا با بازنگری در استراتژیها و رویکردهای خود، از منجلاب کنونی نجات یابد و بار دیگر توانایی جذب مخاطب را به دست آورد.

