دیوار کج لیبرالیسم

از آمریکای قرن ۱۷ تا رژیم صهیونیستی قرن ۲۰:

جان لاک، معمار فکری لیبرالیسم، در قرن هفدهم پارادوکسی ساخت که هنوز در رگ‌های سیاست‌های قدرت‌طلب جریان دارد؛ او آزادی و حقوق طبیعی را برای «خودی‌ها» درون مرزها تبلیغ کرد، و استعمار، بردگی و نابودی را برای «دیگران» توجیه‌پذیر دانست. این دو چهره‌ – لیبرالیسم داخلی برای انسجام ملی و ناسیونالیسم استعماری برای سلطه و غارت – الگویی شد برای افرادی چون بنیامین نتانیاهو، که دموکراسی صهیونیستی را برای شهروندانش پاس میدارد، اما غزه را به زمینی سوخته و کانون تهدید دائمی بدل کرده؛ جایی که حقوق انسانی فلسطینی‌ها زیر چرخ محاصره، گرسنگی عمدی و ویرانی سیستماتیک له می‌شود. ریشه این تناقض در «وضع طبیعی» لاک است: حالتی که همه انسان‌ها آزاد و برابرند، اما تنها عقلانیت تجاری-پروتستانی (یا در نسخه نتانیاهو، عقلانیت صهیونیستی) آن را تضمین می‌کند؛ دیگران، «وحشی» یا «تروریست» هستند و از دایره حقوق انسانی بیرون رانده میشوند.
لاک در کتاب «دو رساله حکومت» وضع طبیعی را مقدم بر دولت میبیند: انسان‌ها آزاد، برابر و برخوردار از حقوق طبیعی – جان، مالکیت، آزادی – بر پایه قانون الهی و عقل هستد. مالکیت اما از «کار» برمی‌خیزد؛ بنابراین طبق نظر او زمین‌های هدررفته (همچون سرزمین بومیان آمریکا) مشروع تصرف‌اند. در انگلیس، این امر به تساهل مذهبی و حکومت مشروطه انجامید؛ پروتستان‌ها حقوق برابر یافتند و آتش جنگ‌های مذهبی خاموش شد. در مستعمرات اما، بومیان و آفریقایی‌ها «غیرعقلانی» خوانده شدند و بردگی و غارت توجیه‌پذیر گردید. لاک، دبیر شورای تجارت، قوانین کارولینا را نوشت که برده را «مالکیت دائمی» صاحب معرفی میکرد و خود نیز در شرکت‌های برده‌داری سرمایه‌گذاری کرد. با این تعابیر، وضع طبیعی ابزاری برای قدرت داخلی شد، نه عدالت جهانی.
نتانیاهو وضع طبیعی را برای صهیونیست‌ها به دموکراسی و اعتراض آزاد تبدیل کرده؛ یعنی همان لیبرالیسم داخلی برای حفظ انسجام. برای فلسطینی‌ها اما محاصره کامل، بمباران و گرسنگی عمدی را به امغان داشته است. او همانند لاک، وضع طبیعی را برای سلطه نظامی-اقتصادی تحریف کرده است. لاک غارت آمریکا را با کار بر زمین‌های هدررفته توجیه کرد و نتانیاهو نابودی غزه را با حذف حماس. بر همین اساس تناقض لیبرالیسم آشکار شد: لاک تساهل داخلی نوشت، اما برده‌داری را قانونی کرد؛ نتانیاهو خود را طرفدار دموکراسی خواند، اما غزه را غیرقابل سکونت ساخته است. این درحالیست که سازمان‌های حقوق بشری او را به نژادپرستی قومی متهم می‌کنند. او دارای دوچهره ژانوس‌وار است: درون، انسجام با اعتراض؛ بیرون، سلطه با بمباران.
در نهایت میتوان گفت نتانیاهو مجرمی است که پارادوکس لاک را به عصر مدرن آورده: وضع طبیعی، ابزاری برای نسل کشی شده، نه عدالت. لاک انگلیس را نجات داد، اما به قیمت بردگی؛ نتانیاهو اسرائیل را امن نگه میدارد، اما به قیمت نابودی غزه؛ این چرخه استعماری همچنان ادامه خواهد یافت و پایان آن بی‌شک بر عهده جهانیان است.

مقالات مرتبط

فقر تدبیر، نه کمبود ارز

بازار ارز ایران دوباره در مرکز توجه قرار گرفته است؛ این‌بار نه…

18 آبان 1404

شهرداری نیویورک: «نهِ» مردم به دیکتاتوری بازار آزاد

پیروزی دموکرات‌ها یا شکست دموکراسی؟ پیروزی اخیر یک نامزد سوسیالیست دموکرات در…

18 آبان 1404

گوساله‌پرستی، بدون توقف

حتی صدای انفجار بمب‌های آمریکایی هم خواب سنگین جریان غربگرا را نیاشفته.…

دیدگاهتان را بنویسید