فراتر از تفریح و دانش

خواندن کتاب برخلاف تصور رایج فقط یک سرگرمی یا ابزار یادگیری نیست؛ بلکه شکل خاصی از اندیشیدن است. وقتی انسان کتاب می‌خواند، زمان را کند می‌کند، جزئیات را می‌بیند و ذهنش درگیر ساخت معنا می‌شود. جامعه‌ای که کتاب نمی‌خواند، قدرت تحلیلش افت می‌کند و در برابر سیل اطلاعات و شایعاتی که گویا جزو لاینفک فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی است، آسیب‌پذیر می‌شود.
در مقیاس فردی، خواندن کتاب حافظۀ شناختی و انسجام ذهنی را افزایش می‌دهد. در مقیاس اجتماعی، موجب شکل‌گیری طبقات فرهنگی فعال می‌شود که در سایر عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… اثرگذارند. به بیانی دیگر کتاب خواندن، نوعی واکنش آرام اما مؤثر به شتاب و سطحی‌نگری زمانه ماست.
روان‌شناسان سال‌هاست تأکید می‌کنند که خواندن کتاب فقط انتقال داده یا دانستن اطلاعات جدید نیست؛ خواندن، تمرین ذهنیِ پیچیده‌ای است که ساختار شناختی انسان را دگرگون می‌کند. در فرایند خواندن، هم‌زمان چند سیستم ذهنی فعال می‌شوند: حافظه کاری، درک واژگان، تخیل و انسجام ذهنی. در واقع، مغز هنگام خواندن کتاب رفتار یک موجود زنده یادگیرنده را تقلید می‌کند؛ یعنی بین واقعیت و امکانِ معنادار پل می‌سازد.
دکتر ماریان وولف (Marian Wolf)، عصب‌روان‌شناس آمریکایی در کتاب Proust and the Squid توضیح می‌دهد که خواندن، شبکه‌های عصبی مغز را به‌شکل فیزیولوژیک گسترش می‌دهد: ارتباط میان نواحی بینایی، زبانی و هیجانی تقویت می‌شود و در نتیجه انسان «عمق تفکر» پیدا می‌کند. از نگاه وولف، خواندن کند و متمرکز (در برابر اسکرول سریع فضای مجازی) ساختار مغز را طوری تربیت می‌کند که معنا را بسازد، نه فقط پیام را دریافت کند. جامعه‌ای که مردمش کمتر کتاب می‌خوانند، در عمل، توان تحلیل و تفکر انتقادی خود را از دست می‌دهد.
روان‌شناسان تربیتی هم خواندن را عامل شکل‌گیری هوش هیجانی و هم‌دلی اجتماعی می‌دانند. پژوهش‌های ریچارد گرگوری و کیت اوتلی در دانشگاه تورنتو نشان داده‌اند کسانی که رمان‌های داستانی می‌خوانند، در آزمون‌های هم‌دلی شناختی نمره بالاتری می‌گیرند؛ چون ذهنشان مدام در حال شبیه‌سازی تجربه دیگران است. آن‌ها معتقدند که «هنگام خواندن، انسان از خود بیرون می‌رود و دیگری را تمرین می‌کند» فرایندی که برای سلامت روان و کاهش نگاه قضاوتی در جامعه حیاتی است.
از منظر روان‌شناسی بالینی، خواندن نوعی تنظیم هیجانی نیز به شمار می‌رود. دکتر جیمز پن‌بیکر (James Pennebaker) در مطالعات خود درباره نوشتن و خواندن درمانی، نشان داده است که تعامل با متن ادبی می‌تواند اضطراب و نشخوار ذهنی را کاهش دهد؛ چون مخاطب در ساختار روایی کتاب، احساسات خود را بازشناسی و بازنویسی می‌کند. خواندن کتاب، در چنین سطحی، تبدیل می‌شود به فرایند پالایش درونی: آدمی از دیده شدن دردها و امیدهایش توسط دیگران آرام می‌گیرد.
در روان‌شناسی رشد، اهمیت خواندن در تقویت حافظه و یادگیری مادام‌العمر برجسته است. مطالعه طولانی‌مدت کیت نِیش و آلن بَدِلی درباره حافظه دلالت دارد که خواندنِ متون متنوع موجب حفظ انعطاف شناختی می‌شود؛ یعنی مغز در برابر پیری ذهنی و فراموشی مقاوم‌تر عمل می‌کند. به همین دلیل در برخی کشورها برنامه‌های «خواندن برای سالمندان» نه تفریح، بلکه درمان شناختی محسوب می‌شود.
اما شاید مهم‌ترین بعد روان‌شناختیِ کتاب‌خوانی، هویت‌سازی فردی است. دکتر اریک اریکسون در نظریه رشد روانی‌اجتماعی می‌گوید انسان در مراحل بلوغ نیاز دارد بین «تصویر اجتماعی» و «تصویر درونی» توازن برقرار کند. کتاب ابزار همین توازن است؛ چون انسان در مواجهه با روایت‌های دیگران، معنای خود را می‌آزماید. خواندن، نوعی گفت‌وگوی اصیل است با ذهن‌های غایب اما زنده.
از این منظر، کتاب خواندن نه تفریح است و نه فقط یادگیری؛ فرایند بازسازی ذهن و خلق معناست. هر صفحه کتاب فرصتی است برای بازآرایی شبکه‌های روانی، برای تمرین مهارت هم‌دلی، و برای حفظ سلامت شناختی در برابر هیاهوی سطحی اطلاعات. به بیانی ساده‌تر اگر جامعه‌ای عادت کند فقط فرسته (پُست) کوتاه بخواند، در نهایت توان تفکر طولانی و اخلاقی خود را از دست می‌دهد.
در نتیجه، ترویج کتاب‌خوانی وظیفه‌ای فرهنگی صرف نیست؛ وظیفه‌ای اجتماعی است. انسان کتاب‌خوان، نه فقط آگاه‌تر است، بلکه آرام‌تر، هم‌دل‌تر و مقاوم‌تر در برابر فشار روانی روزگار. و در زمانی‌که اضطراب جمعی از ناآرامی‌های اجتماعی و اقتصادی سر برآورده، بازگشت به کتاب می‌تواند درمان خاموش و آرام ملت‌ها باشد. درمانی که نه دارویی می‌خواهد، نه نسخه‌ای، فقط چند صفحه توجهِ پیوسته نیاز دارد.

مقالات مرتبط

شگرد: روایت جهانی از روستای ایرانی

مستند «شِگرد» به کارگردانی جعفر صادقی یکی از شاخص‌ترین آثار سینمای مستند…

برتا؛ داستان یک شکست

وقتی ژانر می‌سازیم امّا ژانر نمی‌دانیم: اگر از پوست شیر خوشتان آمده،…

مساجد سکولار

نقش مساجد سکولار در رشد سندروم ایونت: وقتی مساجد بسته باشند و…

دیدگاهتان را بنویسید