علم بدون تمدن، هرگز

هیچ جامعه‌ای بدون شکوفایی علمی و عمق معرفتی به مرحله تمدن نمی‌رسد. علم، ستون فقرات هر تمدن و نیروی سامان‌دهندۀ فرهنگ، اقتصاد و سیاست است. در تاریخ اسلام، دوره صفویه نقطه اوج این پیوند میان علم، ایمان و قدرت تمدنی بود؛ عصری که بر مبنای عقلانیت شیعی و تعالیم ائمه، الگویی راستین از تمدن اسلامی شکل گرفت که می‌توانست الگوی جهانی علم و معنویت برای بشریت باشد. این تناقض‌ها نه تنها نشان‌دهنده اختلاف دیدگاه‌ها میان معاونان وزارتخانه است، بلکه آشکار می‌کند که حتی وزیر خارجه نیز در مواضعش یکپارچگی ندارد. یک روز از آمادگی کامل برای مذاکره مسلح حرف زده می‌شود، روز دیگر مشکلات اقتصادی را غیرقابل حل از طریق راهکار سیاسی معرفی می‌کنند و همزمان، به صراحت اعلام می‌شود که مسائل بازرگانان داخلی است و تحریم‌ها دخالتی در آنها ندارد. نتیجه این سردرگمی، تعلیق تمامی ماموریت‌های واقعی وزارت خارجه است؛ دیپلماسی همسایگی، بازارسازی برای صادرات، مذاکرات کریدوری و هماهنگی برای اجرای قراردادهای استراتژیک با روسیه، چین و سایر قدرت‌های دوست، همه معطل یک ایده بی‌فایده و پرضرر به نام «مذاکره با آمریکا» شده‌اند.
در آن دوران، مکتب شیعی با ساختار اجتهادی و نگاه عقل‌گرای خود، علم را از سطح تقلید به سطح تولید رساند. عالمان و اندیشمندان بزرگی در این چارچوب پرورش یافتند که هر یک تلفیقی از دانش نظری، تجربه عینی و روح معنوی بودند. شیخ بهایی از درخشان‌ترین چهره‌های این دوره بود؛ عالمی که فقه، ریاضیات، مهندسی و نجوم را در خدمت سامان جامعه به کار گرفت. آثار او در طراحی سازه‌ها، مهندسی آب و معماری، نشانه‌ای از پیوند دین و علم در رویکرد تمدنی شیعی است.
در کنار او، میرداماد با احیای حکمت الهی و تبیین مبانی فلسفه اسلامی، دستگاهی معرفتی ساخت که راه را برای اندیشه‌ورزی نو باز کرد. ملاصدرا نیز با طرح فلسفه حکمت متعالیه، میان وحی، عقل و شهود آشتی برقرار کرد و تحولی بنیادین در تفکر اسلامی پدید آورد. در حوزه پزشکی و علوم تجربی نیز دانشمندانی چون حکیم مؤمن تنکابنی با گردآوری دانش داروشناسی و تدوین متون طبی منسجم، سطح روش‌مندی علم را بالا بردند.
مجموعۀ این تلاش‌ها، تمدنی آفرید که علم در آن نه فقط ابزار قدرت، بلکه راهی برای تعالی معنوی و خدمت به انسان بود. تمدنی که در آن عصر شکل گرفت، مرز جغرافیایی نمی‌شناخت و چهره‌ای فراگیر از تمدن اسلامی عرضه می‌کرد. اگر استمرار می‌یافت، بی‌تردید مسیر تاریخ متفاوت می‌شد و تمدن مادی و ابزاری غرب هرگز به جایگاه فعلی نمی‌رسید. زیرا ساختار معرفتی آن تمدن بر مبنای هماهنگی عقل، معنویت و تجربه بنا شده بود.
انقطاع این مسیر علمی بود که جهان اسلام را به رکود و غرب را به برتری مادی کشاند. امروز احیای آن بنیان فکری در قالب تمدن نوین اسلامی، ضرورت تاریخی ایران است. از همین رو، رهبر انقلاب اسلامی با نگاهی تمدنی، پیشرفت علمی را محور استقلال و اقتدار تعریف کرده‌اند. تأکید ایشان بر توسعه دانش‌های راهبردی چون فناوری هسته‌ای، علوم فضایی، نانوتکنولوژی، زیست‌فناوری و علوم سلامت، معنایی فراتر از رشد فناورانه دارد؛ این یک راهبرد تمدنی برای بازسازی هویت علمی امت اسلامی است. در همین مسیر، اندیشه اقتصاد مقاومتی نیز بخشی از همین منطق علمی است.
رهبری بارها تأکید کرده‌اند ملتی که در اقتصاد به دیگران وابسته است، در علم و فرهنگ نیز آزاد نخواهد بود. تولید علم در عرصه اقتصاد، یعنی بنا نهادن زیربنای استقلال پایدار. اقتصاد مقاومتی نه صرفاً سیاستی اقتصادی، بلکه بیان فکری همان جهان‌بینی علمی اسلام است که بر خوداتکایی، خلاقیت و عدالت اجتماعی تکیه دارد. ایران امروز، همانند صفویان دیروز، در آستانه لحظه‌ای تمدنی قرار دارد. مسیر آینده نه از تقلید، بلکه از نوآوری علمی و ایمان الهی می‌گذرد. راه رهایی از وابستگی، تولید علم و تبدیل آن به نیروی محرکِ جامعه است.
این همان تداوم تاریخی است که از علوم ائمه تا عقلانیت صفوی و اکنون در راهبرد رهبری امتداد یافته است. تمدن اسلامی آینده، تنها با علم معنا می‌یابد؛ علمی که بومی، اخلاقی و متصل به ایمان باشد. در این چشم‌انداز، علم و تمدن دو چهرۀ یک حقیقت‌اند: هرگاه یکی تضعیف شود، دیگری نیز فرو می‌پاشد. و درست از همین زاویه است که می‌توان گفت علم بدون تمدن هرگز معنا نمی‌یابد، و تمدنی که علم را در خود بالنده سازد، در مسیر جاودانگی گام برمی‌دارد.

مقالات مرتبط

شام هزار میلیاردی

چگونه بن سلمان حاصر به باج یک تریلیون دلاری در ازای تقریبا…

سرگیجه دیپلماسی

سخنان متناقض عراقچی و معاونانش؛ از سخنان درست تا نگاه فانتزی: وزارت…

عامل «خطای محاسباتی» نباشید

از سخنان دو پهلوی مسئولان دیپلماسی، تا توهم رسانه‌ای درباره یک پیام…

دیدگاهتان را بنویسید