در روزهایی که ایران با کمبود بیسابقه آب روبهروست و مسئلهای بهظاهر طبیعی به موضوعی تمامعیار در سیاست و رسانه تبدیل شده، بارش یک باران ساده کافی بود تا پرده از تناقضهای جدلساز بخشی از فضای سیاسی کشور بردارد. طی هفتههای اخیر، برخی جریانهای اصلاحطلب و گروههای سلطنتطلب، با اتکا به پیشبینیهای ناقص هواشناسی، با قطعیت اعلام کردند که «تا دو ماه بارانی در کار نیست» و با زبان طعنه به روحانیون گفتند: «اگر باور دارید، بیایید نماز باران بخوانید!» این سخنان، که بیش از آنکه دغدغه آب داشته باشد، تلاشی برای ایجاد دوگانه نادرست میان علم و دین بود، خیلی زود با اولین بارش، فرو ریخت. همانها که تا دیروز از «نبود باران» ابزار سیاسی ساخته بودند، امروز یا سکوت کردهاند یا مدعی شدهاند «علما از قبل میدانستند باران میآید». این چرخش ناگهانی، بیش از پیش نشان میدهد که بحران آب، نه میدان درگیری دین و علم، بلکه میدان سوءاستفاده سیاسی است.
اما اصل ماجرا نه در این کشمکشها، بلکه در واقعیتی بسیار جدیتر نهفته است؛ واقعیتی که هفتههاست سیاست، رسانه، جامعه و حتی دستگاههای امنیتی را نگران کرده: ایران دارد آب از دست میدهد، و این اتفاق از دل آسمان شروع نشده؛ از دل زمین، از دل مدیریت، و از دل انتخابهای غلط ما آغاز شده است.
اگر بخواهیم مسئله را علمی نگاه کنیم، تصویر کاملاً روشن است. طبق آمار رسمی، حدود ۹۰ درصد آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود؛ بخشی که در بسیاری از مناطق هنوز با شیوههای سنتی اداره میشود. بسیاری از کانالهای آبیاری خاکی هستند، آب در مسیر تبخیر میشود، آبیاری غرقابی همچنان رایج است و محصولات آببَر در مناطقی کشت میشوند که حتی برای زندگی روزمره به سختی آب پیدا میکنند. این یعنی اینکه بخش بزرگی از آب کشور، حتی قبل از رسیدن به ریشه یک گیاه، از بین میرود. در شرایطی که جهان با بحران اقلیمی دستوپنجه نرم میکند، ادامه این الگو مساوی است با سقوط در همان مسیری که کشورهایی مثل عربستان در دهه ۱۹۸۰ و مراکش در سال ۲۰۰۷ تجربهاش را پشت سر گذاشتند: سقوط ذخایر آب، کاهش تولید، و در نهایت عقبنشینی اجباری از برنامههای کشاورزی.
در چنین شرایطی، سخنان رهبری درباره لزوم «اصلاح سیستم» نه یک توصیه فرهنگی، بلکه یک هشدار علمی است. وقتی ایشان میگویند «سیستم را درست کنید تا آب هدر نرود»، دقیقاً همین نقطه را نشانه گرفتهاند: اینکه دعا، توکل و ایمان بخشی از فرهنگ ماست، اما تا زمانی که مدیریت منابع آب اصلاح نشود، هیچ نیروی طبیعی یا ماورایی نمیتواند روند فروپاشی منابع آبی را متوقف کند. در نگاه دینی، سنت الهی به معنای هماهنگی دعا با عمل است. باران نعمت است، اما شرایط نگهداری نعمت، مسئولیت انسان است.
این نگاه، اتفاقاً در دیدار اخیر حجتالاسلاموالمسلمین محسنی اژهای با آیتالله جوادی آملی نیز مطرح شد. جایی که آیتالله جوادی آملی تأکید کردند: «نعمت وقتی پایدار است که درست مصرف شود.» در واقع، ایشان با زبان اخلاقی همان حقیقت علمی را بیان کردند: اینکه تخریب منابع طبیعی، خشککردن سفرههای زیرزمینی، کاشت محصولات پرمصرف و اداره ناکارآمد کشاورزی، فقط بحران ایجاد نمیکند؛ در فرهنگ دینی، اینها نوعی «بد مصرف کردن نعمت» تلقی میشود و نتیجه طبیعی آن، کاهش برکت است.
اما بحران آب تنها در کشاورزی خلاصه نمیشود. بخش مهمی از مشکل، در الگوهای شهری و فضای سبز نیز وجود دارد. سالهاست که مدیریت شهری در مناطق مختلف کشور، برای زیباسازی سریع، به کاشت درختان کاج روی آورده است؛ در پارکها، جادهها و فضاهای عمومی. ظاهر سبز و سوزنیبرگ این درخت، بسیاری را فریب داده، اما حقیقت علمی این است که کاج در طولانیمدت یک درخت «پرخطر» است: خاک را اسیدی میکند، گونههای دیگر را حذف میکند، تنوع زیستی را کاهش میدهد، سایه مفید تولید نمیکند، ریشههای سطحی آن باعث فرسایش میشود و در نهایت، هزینههای احیای خاک را چند برابر افزایش میدهد. در کشوری که هر گرم خاک سطحی آن به سختی ساخته میشود و هزاران سال زمان لازم دارد، انتخاب چنین درختانی، یک اشتباه راهبردی است.
این در حالی است که ایران دارای دهها گونه درخت بومی کممصرف و مقاوم به خشکی است که هم ثمردارند، هم سایه مناسب ایجاد میکنند، هم با اقلیم سازگارند و هم برای مردم استفادهپذیرند. درختانی که میتوانند در جادهها و پارکها کاشته شوند و بهجای تحمیل هزینه، ارزش ایجاد کنند.
برای مثال درخت چنار که سایه خوبی دارد و درخت توت که به آب کمی نیاز داشته و میوه دار هم هست . و در حال حاضر نمونه ای فراوان از کاشت درخت توت در پارک ولایت تهران هست.
با این همه، آنچه امروز بیش از هر چیز به چشم میآید، این است که بحران آب در ایران، یک بحران لایهلایه است: از کشاورزی تا مدیریت شهری، از الگوی کشت تا نوع درختکاری، از مصرف خانگی تا برداشت بیرویه از سفرههای زیرزمینی. و همین موضوع نشان میدهد که هر کسی که این بحران را به «نماز باران» یا «پیشبینی بارش» تقلیل میدهد، عملاً یا مسئله را نمیفهمد یا تعمداً از فهم آن فرار میکند.
نکته اینجاست که در فرهنگ ایرانی–اسلامی، دعا و عمل دو رکن جدا نیستند؛ مکمل یکدیگرند. نه دین از انسان میخواهد با دعا، برنامهریزی را کنار بگذارد و نه علم از انسان میخواهد معنویت را حذف کند. اما بخشی از فضای سیاسی ما تلاش دارد این دو را مقابل هم قرار دهد و این تقابل مصنوعی، به جای آنکه کمکی به کشور کند، تنها جامعه را دچار دوگانههای مخرب میکند.
واقعیت این است که آینده آب ایران، نه با طعنه و تمسخر حل میشود، نه با انکار علم، نه با بزرگنمایی دعا و نه با نادیدهگرفتن تجربه جهانی. ایران برای عبور از این شرایط، نیازمند ترکیب عقلانیت مدیریتی، اصلاح سیستمهای فرسوده، بازنگری علمی در کشاورزی، توجه به طبیعت بومی، و البته حفظ نقش معنوی جامعه است. بدون این ترکیب، هیچ مسیری به پایداری ختم نمیشود.
بارش اخیر نشان داد که آسمان گاهی سخاوتمند میشود؛ اما زمین، اگر اصلاح نشود، این سخاوت را در خود نگه نمیدارد. و شاید مهمترین پیام روزهای اخیر همین باشد:
مشکل ما از آسمان نیست؛ از زمین است. از مدیریتی که باید اصلاح شود، از تصمیمهایی که باید علمی شوند، و از مسئولیتی که باید پذیرفته شود .

