عباس عراقچی در گفتگوی اخیر خود با خبرآنلاین نکاتی را مطرح کرده است که نشاندهنده یک مسئله تکراری است و ثابت میکند که «در» در دستگاه دیپلماسی همچنان بر همان پاشنه میچرخد؛ این مصاحبه اگرچه با عنوان دیپلماسی استانی شروع شد، اما خیلی زود به وادی مذاکرات کشیده شد و سخن افراد حاضر در گفتگو بیش از آنکه در خصوص فرصتهای جهان باشد، تقریباً به تمامه در خصوص مذاکرات با آمریکا طی شد. این مسئله اما آنچنان دردآور نیست؛ درد آن است که عباس عراقچی همچنان همان نگاه فانتزی گذشته خود را به عالم سیاست دارد و افراد دور میز که از او سوال میپرسند نیز به این درد مبتلا هستند. عراقچی هنوز از برجام دفاع میکند در حالی که هیچ دستاوردی نداشت و به جز خسران ده سال گذشته حاصلی به بار نیاورد و نکته تلخ ماجرا آنجاست که او در کمال تعجب عنوان میدارد که «ده سال زیاد نیست و فاصلهای نیفتاده است»؛ آن هم با استناد به سخن نتانیاهو که «ده سال یک چشم بر هم زدنی در تاریخ است» و تصدیق این سخنان.
آقای عراقچی! بهتر نیست به جای تصدیق سخنان نتانیاهو که قطعاً برای فریب و سادهلوح گیر آوردن طرف مقابل بوده، سخنان رهبر معظم انقلاب را بپذیرید؟ رهبر انقلاب در ابتدای مهرماه صراحتاً فرمودند: «وقتی مسئولین کشور آمدند پیش ما گفتند “ده سال”، من گفتم “ده سال” یک عمر است، چرا “ده سال” را شما قبول میکنید، ده سال همین روزها تمام شد، نهتنها پرونده عادی نشده، بلکه مشکلات هستهای مضاعف شده است.» اما عجیب است آقایانی که در آن ایام به خاطر ذوق زدگی چشمانشان را برر روی حقیقت بسته بودند و به هشدار های رهبر معظم انقلاب عمل نکردند امروز پس از هویدا شدن هر آنچیزی که لازم بود همچنان بر خلاف این بیانات حرکت میکنند و ده سال را که میتواند سرنوشت یک کشور را تغییر دهد را چشم بر هم زدنی می دانند این نگاه البته به دلیل سابقه این افراد است 8 سال فرصت سوزی روحانی و تحمیل هزینه های فراوان و رشد های منفی نشان از بی اهمیتی فرصت ها وسال ها و ماندن برای سال های متمادی پشت در انتظار مذاکره غربی هاست؛ این ویروس انتظار فرصت های دیگر را از بین می برد و کشور را و سال های تعهد را کوتاه به شمار می آورد.
هر چند بر خلاف سخنان عراقچی تعهدات برجامی تنها ده ساله نیستند و به بیان خودش برخی 15 ساله و برخی بلند مدت تر هم دارد و باز هم بر خلاف سخنان عراقچی رژیم صهیونیستی از این تعهدات و توافق نه تنها نگران نبودند بلکه آسودگی هم داشتند و عنوان کردند که شر ایران را تا 25 سال برطرف کردیم سخنانی که با پاسخ مشهور رهبر معظم انقلاب مواجه شد یعنی رژیم صهیونیستی 25 سال آینده را نمی بیند.
عراقچی در این مصاحبه با نگاهی سطحی عنوان کرده است که «در عمان ۳ بار به راهحل رسیدیم اما ویتکاف نتوانست حرفش را به ترامپ بقبولاند»؛ بسیار تلخ است که پس از سالها هزینه از امضای جان کری، حالا به تلاش ویتکاف رسیدهایم و مسئول سیاست خارجه کشورمان نمیتواند درک کند که ویتکاف مشغول بازی با او بوده است و نه تلاشی واقعی برای توافق؛ واقعیتی که حتی مجلات غربی نیز به آن اذعان کرده و مذاکرات ویتکاف با عراقچی را «عملیات فریب آمریکا» نامیدند. سخنانی که به تایید مسئولان دولتی هم رسید و علی لاریجانی عنوان کرد : مذاکره آمریکا فقط برای فریب ایران پیشاز حمله بود و اسرائیل کاملاً با هماهنگیِ آمریکا حمله کرد
اینکه این فریب ها را درک نمی کنند عجیب و قریب است اما اینکه خروجی سخنان این مسئولان انطباقی با سخنان رهبر معظم انقلاب ندارد خطرناک!
عراقچی مدعی است سیاست خارجی امری حاکمیتی است و وزارتخانه فقط بازوی اجراییاست و تصمیمگیر نیست؛ اما سوال اینجاست که این چه بازوی اجرایی است که سخنان و تحلیلهایش با رهبر انقلاب اختلاف دارد؟ و این خلاف سخنان رهبری تحلیل و نظر دادن که دقیقا پس از سخنان رهبر معظم انقلاب مطرح می شود و نه پیش از آن چه معنایی دارد؟
اگر دستگاه مذکور صرفا اجرا کننده است پس چه کسی تصمیم میگیرد که پس از سخنان رهبری درباره بنبست بودن مذاکره، همچنان دم از مذاکره بزند و حتی روز گذشته در گفتگو با اکونومیست از موافق یک توافق عادلانه و متوازن بودن سخن بگوید؟
کارنامه ۵۰۰ روزه دولت پزشکیان و دوران وزارت عراقچی جز بازی خوردن از آمریکا و اروپا چه بوده است؟ چه اتفاقی جز حمله به ایران رقم خورد؟ پس از حمله، به جای استفاده از فرصت پیش آمده که حاصل «منطق قدرتمند ایران در دفاع از خود» بود (تا جایی که مجمع مناظره آکسفورد در روز های گذشته نتیجه گرفت اسرائیل خطری بزرگتر از ایران برای خاورمیانه است)، عراقچی نه تنها هنوز هم تقریبا در تمامی مصاحبه هایش از مذاکره با آمریکا سخن می گوید بلکه تصور میکند که اقدامات او در فضای پیش آمده برای ایران در جوامع بین المللی موثر بوده است.
او در ادامه میگوید رژیم صهیونیستی با محاسبه غلط وارد جنگ شدند و «فکر کردند ایران ضعیف است، مردم خستهاند، فرماندهان را بزنند کار تمام میشود». اما سوال اینجاست که چه کسی این تصویر «ایران ضعیف» را برای دشمن ایجاد کرد؟ آیا کنش های سیاست خارجه و وزارت آقای عراقچی در آن بی اثر بوده است؟ آیا مبنای تحلیلهای غلط دشمن، سخنان شما و تیترهای روزنامههای حامی شما نبود؟
عراقچی از نامهی ترامپ میگوید که صراحتاً نوشته بود «دو گزینه بیشتر نیست: یا جنگ و خونریزی یا مذاکره مستقیم برای از بین بردن غنیسازی و موشکی»؛ و با افتخار میگوید ما مذاکره را رد نکردیم گفتیم مذاکره غیرمستقیم و زمین را عوض کردیم! آیا همین پذیرش مذاکره (ولو غیرمستقیم) در برابر چنین نامه ای عامل ایجاد خطاهای محاسباتی نبود؟ و سوال آنجاست که با علم به این نامه چرا در مقابل سخنان امثال حسن روحانی که تجویز جدی مذاکرات مستقیم می کرد ایستادگی نکردید؟
عراقچی در حالی با افتخار از حفظ ظرفیتهای هستهای در برجام میگوید که این ادعا «مرغ پخته را به خنده میاندازد»؛ آیا ۱۰ تن مواد ارزشمند هستهای، بتن در منافذ قلب رآکتور اراک و برچیدن هزاران سانتریفیوژ، حفظ ظرفیت بود؟ آیا طبق ادعای شما واقعا زیرساختهایی که نابود شد ۲۴ ساعته برگشت؟ آیا همین دانشمندان هسته ای شهید نبودند که بارها فریاد می زدند این تصورات شما اشتباه است؟ چگونه پس از ده سال و حمله آمریکا و شهادت این عزیزان همچنان همان سخنان غیرواقعی خود را بیان می کنید؟ این برجام بود که فراتر از تکالیف و برخلاف حقوق ایران راهبهراه به آژانس راه داد، گروسی را به گردش فردو برد و بازرسان را به «تورقوزآباد» رساند تا مبنای ادعاهای واهی شود. همین مسیر نبود که باعث شد نتانیاهو پس از بمباران به ترامپ بگوید «این پنجرهای بود که به صلح منطقهای باز شد». آیا همه این ها و ده ها اتفاق دیگر 24 ساعته بازگشت ؟ یا آنکه تحلیل های بازگشت 24 ساعته همه ظرفیت ها هم به تبعیت از «فرانچسکوها» در ذهن عاملان فاجعه برجام شکل گرفته است؟
امروز تروئیکای اروپایی با استناد به همان برجام مدعی است و در قطعنامه اخیر ادعایش این است که ذخایر اورانیوم ایران ۵۰ برابر سقف برجام است و همچنان برجام است که چماق برای ایران شده است.
در لایههای پنهانتر این ماجرا، عراقچی اعترافات تکاندهندهای میکند. او میگوید قبل از سفر نیویورک پیشنهاد دادیم که همه چیز برگردد و واسطه در اینجا «آقای گروسی» بود! پیشنهاد مذاکره کسی که به کشورت حمله کرده، آن هم با واسطهگری کسی که اطلاعات ایران از طریق سازمان او به دست دشمنان رسیده است آن هم برای مذاکرات مستقیم با آمریکا که ما پیش از جنگ غیر مستقیم آن را به سختی پذیرفته بودیم چه مبنای عقلی دارد؟
اما ماجرا حتی از این هم تلخ تر است چرا که عراقچی در مسیر فرودگاه بود که ویتکاف پیام داد و این پیشنهاد سخاوتمندانه وزیر امور خارجه ما را رد و قرار را کنسل کرد و در مقابل گفت «مجوز من این است که اول باید بپذیرید و بعد بیایید». بعد در نیویورک هم این تلاش مجددا انجام پذیرفت اما ویتکاف شرایطش همان قبلی بود! توافق بدون مذاکره!
عراقچی در ادامه مصاحبه پس از ده سال تاخیر امروز تازه به حرفی افتخار می کند که سعید جلیلی سالهای پیش و در دوران برجام میگفت و امروز او پس از هزینههای فراوان به آن رسیده است : «وقتی طرف مقابل توقع دارد آنچه در جنگ به دست نیاورده در مذاکره بگیرد، این “دیکته” است نه مذاکره» ؛ این فهم نکات و اتفاقاتی که پیشتر دست به تمسخر آن می زدند در مذاکرات غیر مستقیم هم پیش آمد؛ آنجایی که تعیین جا مثلا کاخ صدام به عنوان نمادی برای سرنوشت هر کسی که با ایران دشمنی کرد توسط سعید جلیلی را به سخره می گرفتند امروز تنها دستاوردشان بیان همین تعیین جا در مذاکرات با ویتکاف بوده است.
عراقچی در این مصاحبه می گوید: « من اگر خیلی از جزئیات را بگویم حتما خیلی ها به من خواهند گفت که حق نداری مذاکره کنی ! » احساس نمی کنید اینکه جزئیات شما را محکوم می کند دلیل خط غلط شماست و البته خدا کند در این جزئیات مسائلی نباشد که عامل خطاهای محاسباتی جدید ترامپ شده است؟
عراقچی در ادامه بیان می دارد که پیامی هم که این یکی دو روزه فرستادند مشابه همین دیکته است. اما آیا این سخن از دیکته بودن تغییری در رفتار او ایجاد کرده؟ خیر. چرا که آخرین صحبت وزیر پر مصاحبه ما که در دو روز گذشته چندین نقل قول از او منتشر شده است همچنان صحبت از توافق است. در حالی که توافق آرمانی شان یعنی برجام شکست فاحش خورده و آخرین توافقش هم به سرنوشتی دچار شد که دیروز به مرگ آن معترف شد؛ هرچند کلا این توافق ها مرده به دنیا می آیند فقط مدتی طول می کشد تا آقای وزیر باور کنند که این بار هم از همان سوراخ گزیده شده اند.
توافقی که در آن تأسیسات هستهای را به دو دسته تقسیم کردند: تأسیسات مورد حمله قرار نگرفته «مانند بوشهر یا رآکتور تحقیقاتی تهران» که همکاری طبق روال ادامه دارد، و تأسیسات حمله شده. نتیجه چه شد؟ صدور قطعنامه شورای حکام به استناد تعهدات برجام.
عراقچی مدعی است در موضوع اسنپبک (مکانیسم ماشه) ابتکاراتی داشته و کاری کرده که «کمنظیر» است و اروپاییها دیگر نمیتوانند از آن استفاده کنند چون ایران هزینهاش را داده است. او میگوید «خود آمریکاییها نوشتند ایران جامعه جهانی را دو بخش کرد: اکثریت همراه ایران و اقلیت همراه آمریکا» و با افتخار از اینکه «دو عضو دائم شورای امنیت قطعنامههای بازگشته را به رسمیت نشناختند و ۱۲۱ کشور جنبش عدم تعهد حمایت کردند» سخن میگوید. سوال اینجاست: اینها دستاورد شخص شماست یا حمایت شرکای شرقی و منطق انقلابدز عین غفلت دستگاه دیپلماسی خصوصا پسا جنگ 12 روز!
عراقچی می گوید مکانیسم ماشه اثر روانی اش را گذاشت و حالا هم دارد شرایط بر می گردد اگر کل فشار این مساله همین بود بازهم برای بار هزارم باید پرسید: چرا آنقدر دست و پا زدید و می خواستید برای سال های زیاد دوباره ایران را از ترس مسائل واهی محدود کنید؟ باور کنید اگر چشم های شما ده سال را با یک بار پلک زدن رد می کند برای ما ده سال یک عمر است
عراقچی در حالی اولویت خود را همسایگان معرفی میکند که حجم عظیم سخنانش درباره آمریکاست. چرا وقتی رهبر انقلاب فرمودند «مذاکرات مسقط یکی از دهها کار وزارت خارجه است» خبری از آن «دهها کار» نشد و تا مدتها حتی مسئولی برای معاونت اقتصادی وزارت خارجه نبود؟ وقتی روسیه بیش از ۲۰ قرارداد در اجلاس شانگهای میبندد، شما چند قرارداد بستید؟ با حلوا حلوا گفتن که اولویت ها شکل نمی گیرد هر چند در حد بیان هم بهره ای حداقلی دارند و نه حداکثری!
آقای عراقچی بیان می کند:« وقتی تاریخ را مرور میکنید و درباره کسانی صحبت میکنید که حقوق مردم را واگذار کردند، چه نظری خواهید داشت؟» صادقانه بگویید آیا برجام و توافقات مشابه شما جز همین دسته بوده است؟
افراد دور میز مصاحبه وظیفه عراقچی را احیای میز مذاکره می دانند اما به چه قیمت ؟ با چه هزینه ای؟ تا کی می توانیم از میز مذاکره بگوییم؟ تا کی باید به این نگاه التماسی در برابر تهدید و حتی حملات طرف مقابل ادامه دهیم ؟
عراقچی امروز به مرگ همه ایده هایش رسیده است نه او، که جریان پشتیبان او دیگر سخنی ندارند و با سال ها معطل کردن کشور جز خسارت بر این کشور نیفزودند، این گروه هرگز عبرت نمی گیرند و از یک سوراخ نه یک بار و دو بار که ده ها بار گزیده می شوند و گویا میل به گزیده شدن در میان شان جاری است .
مگر می شود کسی که خود را دیپلمات معرفی کند هنوز هم به برجام افتخار کند و مگر می شود یک وزارت خانه که می توان موتور پیشران کشور باشد 500 روز معطل تلفن و پیغام های ویتکاف باشد
وزارت عراقچی چه حاصلی برای کشور داشته است و تا امروز به جز فرصت سوزی های بی شمار چه چیزی را رقم زده است
اگر چه دولت به بیان روزنامه رئیس شورای اطلاع رسانی دولت بدون دست است وفقط گوش دارد گویا دستگاه سیاست خارجه گوش هایش هم ناشنواست و با چشمانش بسته راهی برای فهم حقایق باقی نگذاشته است.
دستاورد ده ساله او تنها فهرست زیادی از کاپ های اخلاقی است که ه جای آن همه هزینه و عقب رفت کشور نصیب مان شد کاپ هایی که گویا بیش از نتایج واقعی متکی ارزش دارند و عراقچی همچنان در ازای این همه تلاش روز گذشته از کاپ «حسن نیت» سخن می گوید: اکنون برای همگان واضح است، این ایران نیست که به دنبال ساختن یک بحران تازه است. حسن نیت ما را درک نمیکنند

