در روز سهشنبه ۴ آذر نشریه «فارن افرز» مقالهای از «جاناتان اِی. زین» پژوهشگر «مرکز چین جان ال. تورنتون» در اندیشکده بروکینگز و مدیر امور چین در «شورای امنیت ملی آمریکا» در دوره بایدن و تحلیلگر ارشد سابق سازمان «سیا» با عنوان «چگونه شی ترامپ را بازی میدهد» منتشر کرده است. نویسنده در این مقاله با نگاه به توافق اخیر میان چین و آمریکا در ماه جاری، رقابت دو کشور را از منظر منافع آمریکا تحلیل میکند. او بر اساس تجربه خود در شورای امنیت ملی و دستگاه سیاستگذاری آمریکا نشان میدهد که چین چگونه از بیثباتی، امتیازدهی و نگاه معاملهای ترامپ بهره برده و جایگاه راهبردی خود را تقویت کرده است.
جریان اصلی مقاله بر این اساس است که در حالی که ترامپ اولویت اصلی دولت خود را فشار و مهار چین قرار داده و با احیای جنگ تجاری امیدوار بود پکن را وادار به امتیازدهی کند، اکنون در آستانه یکسالگی دولت دوم ترامپ، ارزیابی نویسنده این است که «پکن سال چشمگیری از نظر دیپلماتیک پشت سر گذاشته و نه تنها منزوی نشده، بلکه در همه ابعاد—دیپلماتیک، راهبردی و فناورانه—نسبت به سال گذشته در موقعیت بهتری قرار دارد».
مقاله نشان میدهد که سیاست دولت ترامپ بین رویارویی و آشتی در نوسان بوده است. در حالی که در ابتدای سال با اعمال تعرفههای ۱۴۵ درصدی به سمت تحریم کامل و جدایی اقتصاد دو کشور پیش میرفت، اکنون امتیازات گستردهای به چین داده است. ترامپ نه تنها تعرفههای اعمالی بر چین را برداشته، بلکه کنترلهای صادراتی تراشهها را که در دولتهای قبل به عنوان یک موضوع امنیت ملی غیرقابل مذاکره بود، بر سر میز مذاکره آورده است. در این مسیر، محدودیتهای فروش تراشههای انویدیا H20 لغو شده و تمایل به مذاکره بر سر فروش تراشههای بلک ول به چین نیز نشان داده شده است. علاوه بر این، دولت ترامپ از حمایت خود از تایوان نیز عقبنشینی کرده است. نویسنده این نوسان را نشانه نبود راهبرد کلان در سیاست چین دولت ترامپ میداند.
نویسنده معتقد است که چین از نگاه معاملهگرایانه ترامپ برای پیشبرد منافع استراتژیک خود بهره برده است. برخلاف ترامپ که به شدت دنبال معامله است، شی علاقهای به یک «معامله بزرگ» ندارد. از این رو، پکن واشنگتن را درگیر مذاکرات کماهمیت اما وقتگیر کرده و با خونسردی ترامپ را معطل نگه میدارد و فشارهای آمریکا بر مسائل سخت و بنیادین روابط را دفع میکند.
نویسنده میگوید با این رویکرد، پکن موفق شده دامنه گفتوگوها را از مسائل بزرگ و راهبردی مانند «ساختار اقتصادی چین» و نفوذ در دریای چین جنوبی به موضوعات کوچک اما پر سر و صدا و مهم برای وعدههای انتخاباتی و پایگاه سیاسی ترامپ، مانند تیکتاک یا خرید سویا، محدود کند و در عین حال امتیازات کلیدی از ترامپ دریافت کند. نویسنده تأکید میکند که ترامپ «مشروط به اینکه بتواند ادعای یک توافق پر سروصدا با چین را داشته باشد، حاضر است پکن را کنار بگذارد، صرف نظر از اینکه این توافق چقدر سطحی یا شکننده است.»
نویسنده همچنین اشاره میکند که چین در حالی که با «سرسختی و ایستادگی» ترامپ را با امتیازات کوچک و تداوم مذاکرات سرگرم کرده، اهداف استراتژیک بلندمدت خود را دنبال میکند. تصویب چارچوب برنامه پنجساله سیزدهم پیش از دیدار شی با ترامپ، نشانهای از این جریان است؛ برنامهای که بنا به نظر تحلیلگران، میتواند عدم توازنهای تجاری جهانی را تشدید و سهم چین از تولید جهانی را بیش از پیش افزایش دهد.
مقاله اشاره میکند که چین با درک تمایل بیش از حد ترامپ به رسیدن به یک «توافق»، میخواهد او را در همین بازی فرسایشی مشغول نگه دارد و تداوم مذاکرات را به عنوان ابزاری ببیند که «زمان» بیشتری به چین میدهد. «شی علاقهای به «توافق بزرگ» ندارد، زیرا گمان میکند زمان به نفع چین است و هر توافقی اکنون صرفاً دست پکن را میبندد.»
تصور رایج در واشنگتن مبنی بر اینکه چین «به دنبال ثبات» در رابطه است، نادرست یا دستکم گمراهکننده است. اقدامات چین پس از بازگشت ترامپ روشن میسازد که هدف پکن مهار توان آمریکا برای اعمال فشار است. تحلیلگران چینی میدانند آمریکا کارتهای مهمی دارد، مانند قطع دسترسی چین به برخی زنجیرههای تأمین حیاتی، اما معتقدند دولت ترامپ قادر به انجام چنین کاری نیست، زیرا از واکنش داخلی در صورت تلافی اقتصادی چین میترسد. برخی پژوهشگران چینی نیز بر این باورند که به دلیل فشارهای اقتصادی و شکست جمهوریخواهان در انتخابات محلی سال ۲۰۲۵، دولت ترامپ در سال آینده حتی بیشتر امتیاز خواهد داد.
این مقاله یکی از جامعترین نقدها به سیاست چین دولت دوم ترامپ است. هماهنگی دقیق میان شواهد و استدلالها تحلیلهای نویسنده را قوی و قابل اتکا میکند. تحولات شرحدادهشده نمایانگر افول مشروعیت نظمی است که آمریکا ایجاد کرده و چین امروز در آن بازیسازی میکند. ابزارهایی که نظم لیبرال پساجنگ برای «تنبیه متخلفان» طراحی کرده بود؛ امروز توسط بازیگرانی مانند چین و روسیه میتوانند هزینههای آن را جذب و تهدیدهای ناشی از آن را بیاثر کنند. مقاله به خوبی نشان میدهد که توان آمریکا از مدیریت رقابت با چین در سطح «راهبرد» به «مدیریت بحرانهای کوچک» کاهش یافته است و این نشانهای از افول قدرت راهبری آمریکا در مدیریت جهان است.

