تورم یعنی وقتی پولی که در دست داریم ارزشش کم میشود و برای خرید همان کالا یا خدمات باید پول بیشتری پرداخت کنیم. به عنوان مثال، اگر سال گذشته با 100 هزار تومان میتوانستیم یک سبد مشخص از مواد غذایی بخریم، اما امسال همان سبد 150 هزار تومان قیمت دارد، این یعنی تورم رخ داده است.
از نظر علمی، تورم به معنای افزایش مداوم سطح عمومی قیمتها در اقتصاد است. این افزایش معمولاً ناشی از رشد نقدینگی بیش از ظرفیت تولیدی کشور یا افزایش هزینههای تولید است. تورم پیامدهای گستردهای دارد: کاهش قدرت خرید، افزایش نابرابری اجتماعی، بیثباتی اقتصادی و دشواری در برنامهریزی بلندمدت.
ناترازی بانکی چیست؟
یکی از دلایل مهم تورم در ایران، ناترازی در سیستم بانکی است. ناترازی بانکی یعنی عدم توازن میان داراییها و بدهیهای بانکها. در حالت طبیعی، بانکها باید سپردههای مردم را جمعآوری کرده و آنها را در قالب تسهیلات به بخشهای مولد اقتصاد بدهند. اما در ایران، بسیاری از بانکها به دلایل مختلف دچار ناترازی شدهاند:
مطالبات معوق و غیرقابل وصول: بخش بزرگی از وامهایی که بانکها دادهاند بازپرداخت نمیشود.
سرمایهگذاریهای پرریسک و غیرمولد: برخی بانکها منابع خود را در پروژههای ناکارآمد یا داراییهای غیرنقدشونده صرف کردهاند.
فشار دولت برای تأمین مالی کسری بودجه: دولت از بانکها میخواهد منابع لازم برای پوشش کسری بودجه را فراهم کنند.
ضعف نظارت: نبود شفافیت در صورتهای مالی و ضعف نظارت بانک مرکزی باعث تشدید ناترازی شده است.
چگونه ناترازی بانکی باعث تورم میشود؟
ناترازی بانکی به چند شکل تورمزا است:
اضافه برداشت از بانک مرکزی
بانکهای ناتراز برای جبران کسری منابع خود، از بانک مرکزی استقراض میکنند. این اقدام پایه پولی را افزایش داده و نقدینگی را بالا میبرد. وقتی نقدینگی بیش از ظرفیت تولید رشد کند، قیمتها افزایش مییابد.
خلق پول بیپشتوانه
بانکها با اعطای تسهیلات بدون پشتوانه واقعی، عملاً پول جدید وارد اقتصاد میکنند. این پول بدون تولید کالا یا خدمات متناظر، تنها تقاضا را بالا میبرد و فشار تورمی ایجاد میکند.
چرخه پانزی سپردهها
برخی بانکها سپردههای جدید را برای بازپرداخت سپردههای قدیمی استفاده میکنند. این چرخه معیوب بدهیها را انباشته کرده و نیاز به نقدینگی بیشتر را ایجاد میکند.
انتقال فشار به دولت
وقتی بانکها در آستانه بحران قرار میگیرند، دولت برای جلوگیری از ورشکستگی آنها وارد عمل میشود. این حمایت معمولاً از طریق چاپ پول یا افزایش بدهی عمومی صورت میگیرد که خود تورمزا است.
آیا ناترازی فقط در بانکهای دولتی است؟
این پرسش مهمی است. بسیاری تصور میکنند ناترازی فقط در بانکهای دولتی وجود دارد، اما واقعیت این است که بانکهای خصوصی نیز گرفتار همین مشکل هستند.
بانکهای دولتی: به دلیل وابستگی مستقیم به دولت، بیشتر تحت فشار برای تأمین مالی کسری بودجه قرار دارند. آنها مجبورند منابع خود را در اختیار دولت بگذارند، حتی اگر این کار به زیان مالیشان باشد.
بانکهای خصوصی: گرچه استقلال بیشتری دارند، اما به دلیل ضعف نظارت، رقابت ناسالم و سرمایهگذاریهای پرریسک، دچار ناترازی شدهاند. برخی بانکهای خصوصی نیز با خلق اعتبار بیپشتوانه و ورود به پروژههای غیرمولد، فشار تورمی ایجاد کردهاند.
بنابراین، ناترازی بانکی یک مشکل فراگیر است که هم بانکهای دولتی و هم خصوصی را در بر میگیرد. تفاوت در این است که بانکهای دولتی بیشتر به دلیل فشار دولت و بانکهای خصوصی بیشتر به دلیل ضعف مدیریت و نظارت دچار ناترازی شدهاند.
ارتباط ناترازی بانکی با کسری بودجه دولت
کسری بودجه دولت در ایران یک مشکل مزمن است. هزینههای دولت، بهویژه در بخش یارانهها، حقوق کارکنان و پروژههای عمرانی، بسیار بیشتر از درآمدهای مالیاتی و نفتی است. برای جبران این شکاف، دولت به بانکها فشار میآورد تا منابع مالی لازم را تأمین کنند.
این فشار باعث میشود بانکها بیش از توان خود تسهیلات بدهند یا اوراق بدهی دولت را خریداری کنند. در نتیجه، بدهی بانکها افزایش یافته و ناترازی تشدید میشود. سپس بانکها برای جبران کسری خود به بانک مرکزی متوسل میشوند و این روند پایه پولی را بالا میبرد. به این ترتیب، کسری بودجه دولت و ناترازی بانکی در یک چرخه معیوب به هم گره خوردهاند و تورم را تشدید میکنند.
پیامدهای ناترازی بانکی
تورم پایدار: بخش قابل توجهی از تورم ایران ناشی از همین چرخه معیوب است.
کاهش اعتماد عمومی: مردم وقتی میبینند سپردههایشان در معرض خطر است، اعتماد به نظام بانکی کاهش مییابد.
بیثباتی اقتصاد کلان: ناترازی بانکی مانند یک «بمب ساعتی» عمل میکند؛ هر لحظه میتواند بحران مالی گستردهای ایجاد کند.
گسترش نابرابری اجتماعی: تورم ناشی از ناترازی بانکی بیش از همه به طبقات کمدرآمد آسیب میزند.
راهکارهای اصلاح
برای مهار تورم ناشی از ناترازی بانکی و کسری بودجه، چند اقدام اساسی ضروری است:
1اصلاح بودجه دولت
کاهش هزینههای غیرضروری: کوچکسازی دولت و حذف پروژههای عمرانی ناکارآمد.
افزایش درآمد پایدار: گسترش پایه مالیاتی، مبارزه با فرار مالیاتی، و کاهش وابستگی به نفت.
اصلاح یارانهها: هدفمند کردن یارانهها تا فشار مالی دولت کمتر شود.
2 بازسازی نظام بانکی
افزایش سرمایه بانکها: بانکهای ناتراز باید یا ادغام شوند یا سرمایه جدید جذب کنند.
محدود کردن خلق پول بیپشتوانه: بانک مرکزی باید سقف مشخص برای اعطای تسهیلات تعیین کند.
شفافیت مالی: صورتهای مالی باید برای برای مسئولین روشن باشد تا سوءمدیریت پنهان نشود.
مدیریت مطالبات معوق: بانکها باید با اصلاح قراردادها و پیگیری حقوقی، بدهیهای معوق را کاهش دهند.
3 استقلال بانک مرکزی
جلوگیری از فشار دولت: بانک مرکزی باید مستقل باشد تا دولت نتواند برای جبران کسری بودجه به آن دستور چاپ پول بدهد.
سیاست پولی ضدتورمی: کنترل نرخ بهره و مدیریت نقدینگی باید بر اساس اهداف تورمی باشد، نه نیازهای کوتاهمدت دولت.
4 توسعه بازار سرمایه
جایگزین تأمین مالی از بانکها: اگر بازار سرمایه تقویت شود، دولت و بخش خصوصی میتوانند منابع مالی خود را از طریق بورس و اوراق تأمین کنند، بدون فشار بر بانکها.
تنوع ابزارهای مالی: اوراق مشارکت، صندوقهای سرمایهگذاری و ابزارهای نوین میتوانند بار بانکها را سبک کنند.
5 بازگرداندن اعتماد عمومی
حمایت از سپردهگذاران خرد: تضمین سپردههای کوچک باعث میشود مردم اعتمادشان را به بانکها حفظ کنند.
مبارزه با فساد بانکی: برخورد جدی با فساد بانکی.
در آخر
تورم در ایران یک مشکل چندعلتی است، اما ناترازی بانکی نقش مهمی در تشدید آن دارد. بانکها به دلیل مطالبات معوق، سرمایهگذاریهای پرریسک و فشار دولت برای تأمین کسری بودجه، دچار ناترازی شدهاند. این ناترازی هم بانکهای دولتی و هم خصوصی را در بر میگیرد. نتیجه آن افزایش پایه پولی، رشد نقدینگی و تورم پایدار است.
برای حل این مشکل، اصلاح همزمان ساختار بودجه دولت و نظام بانکی ضروری است. بدون این اصلاحات، چرخه معیوب کسری بودجه ـ ناترازی بانکی ـ تورم همچنان ادامه خواهد داشت و اقتصاد ایران در دام بیثباتی باقی خواهد ماند.

