از خسارت محض تا دروغ محض

پنجشنبه، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود، شایعه سراسری و هماهنگ مبنی بر ارسال «پیغام دولت ایران به آمریکا به واسطه‌ی فلان کشور» را دروغ محض خواندند و با کوبندگی تمام، وجود چنین چیزی را تکذیب کردند. این موضع صریح، پاسخی بود به ادعاهایی که نه از سوی دشمنان آشکار خارجی، بلکه طی یک اقدام تشکیلاتی، زنجیره‌ای و در یک روز مشخص، توسط جریان غرب‌گرای داخلی مطرح و با اعتماد به نفسی که همیشه در بیان وعده های دروغ و سخنان غیر واقعی دارند به آن پر و بال داده شد.
سخنان رهبر معظم انقلاب پرده از توطئه‌ای رسانه‌ای برداشت که در آن مطبوعاتی چون هم‌میهن، سازندگی، اعتماد، آرمان ملی، شرق، مردم‌سالاری و دیگران با یک رویکرد یکدست، یک تیتر و هم‌جهت، کار بازنشر این دروغ بزرگ را آغاز کرده بودند؛ دروغی مضحک که نه رئیس‌جمهور کشور از آن خبر داشت، نه فرستاده‌ای در کار بود و نه قاعدتاً ولیعهد عربستان سعودی حامل پیام!
حال باید پرسید که پس این دروغ از کجا نشأت گرفته است؟ و این حرکت زنجیره‌ای و ادعاها برای اقدامی هماهنگ توسط رسانه‌هایی که وظیفه‌شان کشف حقیقت است، چگونه کلید خورد؟ این دروغ پردازی ها از کدام اتاق فکر خط می‌گیرد که کورکورانه مورد پذیرش صد درصدی قرار گرفته و به تیتر یک آن‌ها تبدیل شده است؟
آیا رسانه‌ها بدون پشتوانه دست به این گستاخی زده‌اند یا پشت این جریان، محفلی سودجو و ضد منافع ملی پنهان شده است؟ محفلی که سال‌هاست هدفش به بن‌بست کشاندن کشور و تحمیل بسته‌بندی شده‌ی «پارادایم تسلیم» است و بزرگ ترین خطر برای هر دولتی به حساب می آید.
محفلی که تجویز های غلط و توصیه های غیر واقعی اش عامدانه یا حداقل در نتیجه کشور را به عقب برده و حاصلی جز ضرر نداشته است؛ این محفل در زمانی که آمریکا از یاران خود و شرکای خود برای باج گیری به عنوان سرمایه گذاری هم نمی گذارد توقع سرمایه گذاری های هزار میلیارد دلاری آن ها را داراست و درگیر توهمی است که تنها راه نجات را در این بیراهه صد بار شکست خورده، غیرمؤثر و به شدت مضر مذاکره با آمریکا یا حتی یک کشور ناتوان اروپایی می‌داند.
در پی همین دروغ بود که حمید ابوطالبی، مشاور حسن روحانی، با ادبیاتی تکراری و تحمیلی نوشت: «جناب رئیس‌جمهور، دولت شما امروز در برابر مسئولیتی تاریخی قرار دارد. این یک فرصت استراتژیک است که می‌تواند سایهٔ امنیتی‌سازی دوبارهٔ پرونده ایران در شورای امنیت را دور کند، فشارهای اقتصادی را کاهش دهد، روابط منطقه‌ای را تثبیت کند و مسیر بازگشت به یک توازن پایدار با آمریکا و عربستان را هموار سازد… لذا این روند باید با قدرت ادامه یابد، و نباید اجازه داد فشارهای داخلی یا برداشت‌های نادرست، مسیر گشایش دیپلماتیک را از کشور دریغ کند… آیندهٔ امنیت ملی ایران و ثبات منطقه‌ای، امروز بیش از هر زمان دیگری به کیفیت تصمیم‌گیری در این لحظه وابسته است.»
دقیقاً همان سخنانی که برجام را به کشور تحمیل کرد، امروز دوباره تکرار می‌شوند، رفع سایه امنیتی سازی، گشایش دیپلماتیک، توازن پایدار و حتی فراتر از آن کلماتی مانند سایه جنگ بود که ما را به قطعنامه 2231 و برجام کشاند اما آیا 2231 توانست ادعای ابوطالبی ها را محقق سازد؟ خیر بلکه پس از سال ها امنیت در میانه این قطعنامه و اتفاقا مذاکرات با آمریکا بود که به ایران حمله شد و نشان داد 2231 و روابط با آمریکا نه تنها امنیت نمی آورد که عامل ناامنی است. هرچند این تحلیل های غلط در پسا جنگ هم گریبان ما را با قاهره و … گرفت و جز زیان نیفزود.
آنچه در تاریخ یک ملت تکرار می‌شود، زیاده‌خواهی آمریکا نیست – که آمریکا ذاتاً زیاده‌خواه است – بلکه تکرار بی‌امان سادگی یا تظاهر به آن و حفظ منافع شخصی عده‌ای است که بقای حیات تفکرشان به این ادبیات‌های دروغین گره خورده است. ما در یک بزنگاه تاریخی قرار داریم؛ بزنگاهی که در آن فرصت جهانی و محبوبیت و حقانیت ایران پسا حمله رژیم صهیونیستی در میان است اما همچنان عده ای با توصیه های سطحی و تکراری برای رفتن به اجلاس‌های شیخ الشرم و… در حال هدر دادن آن هستند. در حالی که ستون نویسان و کارشناسان غربی از لزوم ترس از تغییر نظم و زمانه جایگزینی قدرت های شرقی مانند چین، روسیه و ایران و ساز و کار های مانند شانگهای سخن می گویند و به آمریکا هشدار و بیم و بانگ می زنند.
به جای استفاده از این بزنگاه، باز هم شاهدیم که این جریان به «میتومانیا» دچار شده که نه تنها در حسرت رویای سوخته غربی خود رویابافی می کند بلکه رویاها و دروغ‌هایی که خود می‌سازد را باور می‌کند و چنان استادانه آن را تعریف می‌کند که مخاطب از نپذیرفتنش شرمنده می‌شود به عنوان مثال در حالی که اساسا پیامی به آمریکا منتقل نشده و پیام رئیس جمهور به بن سلمان صرفاً درباره حج بوده است افرادی مانند کواکبیان، مدیر مسئول مردم‌سالاری، پا را فراتر می گذارند و نه تنها اصل پیام را تأیید می کنند، بلکه از محتوای آن هم خبر می دهند و حتی اظهار می کنند که این با «اجازه رهبری» بوده است ولی ماجرا از این هم فراتر می رود و بیان می شود که این پیام خیالی اثر هم گذاشته است: «من فکر می‌کنم که ارسال این پیام، تأثیر گذاشت و ترامپ هم بلافاصله گفت که ما بالاخره برنامه‌ریزی می‌کنیم برای مذاکره.»
ریشه این ادعا از کجا نشأت می‌گیرد؟ آیا صرفاً یک گمانه‌زنی رسانه‌ای منسجم بوده است؟ وقتی روزنامه رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت، یعنی الیاس حضرتی با تیتر یک، آن هم در دو روز پیاپی، از «نامه» و «پیام ریاض» و «میانجیگری بن سلمان» سخن می‌گویند، به راستی می‌توان پذیرفت که این حرکت خودجوش و سرخود بوده است؟ حرکتی که سرکردگی آن بر عهده کسی است که وظیفه مبارزه با شایعات دولت را دارد، اما خود تبدیل به عامل اصلی شایعه‌سازی می‌شود.
این شوق بی حد و مرز به غرب و سودای زندگانی غربی، مسأله‌ای است که جریان غرب‌گرا را به دروغ‌پردازی‌های فراوانی واداشته است. اما این قطار دروغ‌پردازی پس از هر افشای حقیقت، نه تنها عقب‌نشینی نمی‌کند، بلکه با گستاخی و طلبکاری، سخنانی عجیب می‌گوید. گویی این توهمات، رسانه‌ها و شخصیت‌های غرب‌زده را همواره به سمت میل به آمریکا و سودای زندگانی غربی سوق می‌دهد؛ دروغ‌پردازی‌هایی که آنقدر پیش می‌روند که تبدیل به توهمات و پذیرش‌هایی می‌شوند که گویا واقعاً به آن اتکا دارند و آنچه را مجاز است، می‌پذیرند.
اما سوال اساسی این است که موضع رئیس جمهور و دستگاه قضا در مقابل این دروغ‌گویان و محافلی که به دنبال توهم هستند، چه خواهد بود؟ آیا رئیس جمهور، رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولتش را از خواب خوشی که هنوز ادامه دارد و در شماره آخر خود یعنی پنجشنبه همچنان از دیپلماسی با غربی ها سخن می‌گوید، بیدار خواهد کرد؟ و آیا دستگاه قضا در مقابل دروغ‌گویی‌هایی که علناً علیه امنیت عمومی و حیثیت نظام مطرح می‌شود و کار را به جایی رسانده که رهبری شخصاً برای رفع ابهام مجبور به پاسخگویی شده‌اند، کاری خواهد کرد؟ نکته تلخ ماجرا اما در تکرار این مسائل است؛ در حالی که رهبر معظم انقلاب مذاکرات با آمریکا را در تمام سخنرانی‌های اخیر خود نفی می‌کنند، باید دید چه کسانی در محافل خود هنوز به دنبال مذاکره هستند و باعث شده‌اند تا یک مسأله پیاپی مطرح شود و بارها توسط رهبر معظم انقلاب نفی شود. رهبر معظم انقلاب چند بار باید به صراحت نفی مذاکرات با آمریکا را عنوان کنند تا متوهمان شایعه‌ساز و دروغ‌گویان دست از بازی با امنیت و آرامش جامعه بردارند و دولت را از این دور باطل ناراهکار غرب‌گرایی خلاص کنند؟ شاید اصلی‌ترین کمک به دولت همین تغییر مسأله و جلوگیری از این ناراهکار است. اما آیا این ناراهکار، نسخه‌ای در درون دولت ندارد؟ آیا رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت حاضر است پاسخ بدهد یا وزیر امور خارجه همچنان دم از مذاکره خواهد زد؟ و چرا سید عباس عراقچی که اذعان کرده بود مذاکره با اروپایی‌ها بی‌حاصل است، خود ادامه‌دهنده این مسیر است و اخباری از مذاکرات در پاریس حتی از جانب وزیر خارجه فرانسوی‌ها شنیده می‌شود؟

رضا صالحی روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری عصر ایرانیان می باشد.
مقالات مرتبط

چگونه انقلاب اسلامی تاریخ را از اسارتِ «تضاد» رهانید؟

«ولایتِ عشق» و «تیغِ تبرّی» بر رگِ دوگانه‌های کاذب تاریخ معاصر محکوم…

7 آذر 1404

دولت آمریکا شایسته ارتباط با جمهوری اسلامی نیست

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی 6 آذرماه در سخنانی تلویزیونی…

شش سریال جدید روی آنتن تلویزیون تا پایان سال

تیزر رسمی تلویزیون نشان می‌دهد زمستان امسال قرار است متفاوت‌تر از همیشه…

دیدگاهتان را بنویسید