نشست «واکاوی محور CRINK» در مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی (CSIS)، تلاشی برای تبیین یکی از روندهای مهم ژئوپلیتیکی سالهای اخیر بود: همگرایی میان چین، روسیه، ایران و کرهشمالی در حوزههای امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک. سخنرانان کوشیدند نشان دهند که چگونه این چهار کشور، در حال ساختن شبکهای از ارتباطات هستند که بهطور ضمنی برای نفوذ و رهبری آمریکا چالشزا تلقی میشود. لازم به ذکر است که این مرکز، یک اندیشکده آمریکاییست که در خصوص مسایل سیاست، اقتصاد و امنیت بینالملل در سراسر جهان با تمرکز بر روابط بینالملل، تجارت، فناوری، دانش مالی، انرژی و ژئواستراتژی فعالیت میکند. این نشست، محصول جدیدی از دپارتمان ژئوپلیتیک و سیاست خارجی است که شامل ۱۳ برنامه و کرسی است. این دپارتمان تمام جهان را پوشش میدهد، از آفریقا تا قاره آمریکا، اروپا، چین، خاورمیانه و جنوب شرق آسیا. این گروه درگیر یک پروژه ۱۰ ماهه بوده که به بررسی سه پویایی مرتبط با نظم جهانی پرداخته است و نشست فعلی سومین پژوهش آنهاست.
در این نشست، گروهی از مدیران و پژوهشگران برجسته CSIS و نهادهای مرتبط مشارکت داشتند. ویکتور چا، رئیس بخش ژئوپلیتیک و سیاست خارجی، بحث را هدایت کرد. دکتر بانی لین، مدیر پروژه «قدرت چین»، و هنریتا لوین، پژوهشگر ارشد در مطالعات چین، تحلیلهای مرتبط با پویاییهای چین را ارائه کردند. از حوزه اروپا و اوراسیا، دکتر ماریا اسنگووایا دیدگاههای تطبیقی خود را طرح کرد، و در حوزه خاورمیانه، مونا یعقوبیان ارزیابیهای سیاستی را مطرح نمود. همچنین دکتر آندرهآ کندال-تیلور از CNAS، با سابقه امنیتی در جامعه اطلاعاتی آمریکا، بهعنوان بحثکننده اصلی به بررسی ابعاد راهبردی روندهای اخیر پرداخت.
با این حال، تحلیلهای ارائهشده در نشست، در عین برخورداری از نکات و دادههای قابل تأمل، مبتنی بر مجموعهای از پیشفرضهای نظری و برداشتهای غربمحور است که نیاز به ارزیابی انتقادی دارد. این گزارش تلاش میکند ضمن صورتبندی منظم محتوای نشست، کاستیهای تحلیلی آن را روشن سازد و تصویری واقعبینانهتر از ماهیت همکاریهای میان این چهار کشور ارائه دهد.
بررسی مفهوم «محور CRINK»
یکی از محورهای بنیادین نشست، تصور وجود یک «محور» است. هرچند به صورت ضمنی و گذرا به نکات زیر اشاره شده است اما توجه چندانی به آنها نشد و لازم است مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد:
هیچ ساختار رسمی، نهادی یا معاهدهای میان چین، روسیه، ایران و کرهشمالی وجود ندارد.
همکاریها ماهیتی عمدتاً دوجانبه یا در برخی موارد محدود، سهجانبه دارند.
هیچ سازوکار تصمیمگیری مشترک یا همکاری بلندمدت میان چهار کشور تعریف نشده است.
حتی سخنرانان CSIS نیز اذعان کردند که هیچ شاهدی از همکاری چهارجانبه وجود ندارد.
با توجه به این موارد، استفاده از اصطلاح «محور CRINK» بیش از آنکه بازتابدهنده یک واقعیت نهادی باشد، نشاندهنده دستهبندی گفتمانی تهدید از منظر واشنگتن است. در نتیجه، تحلیل روابط این کشورها بر مبنای الگوی اتحادهای کلاسیک محل ایراد است.
ارزیابی انتقادی تحلیل امنیتی نشست
افزایش همکاریهای امنیتی با شروع جنگ اوکراین
نشست CSIS مجموعهای از دادهها درباره انتقال تسلیحات، تجهیزات دوگانه، فناوری، نیروی انسانی و همکاری اطلاعاتی در جنگ روسیه – اوکراین ارائه کرد. اگرچه این دادهها اهمیت دارند، اما تفسیر نشست از آنها به شکل یک «محور امنیتی» قابل مناقشه است. ویژگیهای اصلی این همکاریها عبارتند از:
ناهمگون و غیرمتقارن.
بخشبخش (تسلیحات از کرهشمالی و ایران؛ فناوری از چین).
فاقد سازوکار دائمی هماهنگی.
این الگو بیشتر شبیه توزیع کار مبتنی بر منافع تاکتیکی است تا ایجاد یک بلوک نظامی منسجم. همچنین یکی دیگر از موارد بحثبرانگیز، حصر در شمارش کشورهاست. کشورهای دیگری همچون هند نیز که نقش اثرگذاری در تابآوری و مقاومت روسیه در جنگ اوکراین داشتند، مورد توجه کارشناسان قرار نگرفتهاند. هند، با وجود مواجهه با تعرفههای بالای آمریکا و موج انتقادات مقامات دولت ترامپ، خرید نفت خود را از روسیه افزایش داد و پس از کمرنگ شدن روابطش با آمریکا به سمت پکن و مسکو متمایل شد.
مقایسه ناقص رفتار بازیگران (جنگ اوکراین و جنگ ۱۲ روزه ایران – اسرائیل)
تحلیل CSIS برای توضیح تفاوت رفتار روسیه، چین و کرهشمالی در دو جنگ مذکور، به سه متغیر اشاره میکند: «عدم تقارن قدرت»، «فاصله جغرافیایی» و «همزمانی جنگ و فرسایش توان». این تبیین از چند جهت ناقص است:
1 نادیده گرفتن اهمیت «مدت زمان جنگ»: جنگ ۱۲ روزه ایران – اسرائیل اساساً مجال انتقال تجهیزات یا بسیج پشتیبانی خارجی نمیداد. کارشناسان نشست تنها بهصورت حاشیهای به این موضوع اشاره کردند.
2 عدم تمایل ایران به دریافت کمک: پوتین صراحتاً اعلام کرد که ایران هیچ درخواستی برای دریافت کمک نداشت ؛ متغیری کلیدی که در تحلیل نشست غایب است.
3 نادیده گرفتن دکترین دفاعی ایران: دکترین ایران مبتنی بر توسعه و اتکا بر ظرفیت داخلی است که بهطور پیشینی وابستگی به حمایت خارجی را کاهش میدهد.
4 غفلت از جایگاه منطقهای ایران: نشست از «عدم تقارن قدرت» سخن میگوید، اما توجهی به موقعیت ایران در غرب آسیا ندارد؛ موقعیتی که نه تنها در رفتار امنیتی چین و روسیه بلکه در مقیاس جهانی اثرگذار است. «عدم تقارن قدرت» طبق سخن کارشناسان یعنی: «روسیه بسیار قدرتمند بود و میتوانست چیزهای زیادی به دیگران ارائه دهد.»
ضمناً اگر معیار اصلی تحلیل «عدم تقارن قدرت» است، چرا چین و روسیه در موضوع مکانیزم ماشه کاملاً همسو با ایران و مقابل غرب قرار گرفتند؟ حتی تا آنجا که کارشناسان این نشست اذعان کردند: «چین با تمام قوا تلاش میکند تا مانع اجرای تحریمها شود.» این تناقض نشان میدهد تحلیل نشست اتکای کافی به تمام دادههای رفتاری ندارد.
ارزیابی انتقادی تحلیل اقتصادی نشست
نشست، افزایش تجارت روسیه – چین، نقش انرژی و مشارکت محدود ایران و کرهشمالی را بررسی کرد. با وجود دادههای قابل توجه، سه ضعف اساسی در تحلیل اقتصادی مشاهده میشود:
تقلیل رفتار چین به «ترس از تحریم»
سخنرانان تأکید میکنند چین به دلیل نگرانی از تحریمهای ثانویه روابط را محدود نگه میدارد. اما شواهد زیر نشان میدهد چین در مسیر ایجاد ظرفیتهای بلندمدت برای نظمسازی جدید حرکت میکند:
رشد چشمگیر تجارت چین – روسیه پس از ۲۰۲۲.
ادامه خرید نفت ایران و روسیه علیرغم شدیدترین تحریمها.
تلاش چین برای ایجاد زیرساختهای مالی جایگزین دلار و توسعه نهادهای موازی.
غفلت از نقش تصمیمگیری ایران
پایین بودن سطح روابط اقتصادی ایران با این کشورها صرفاً ناشی از احتیاط طرف مقابل نیست، بلکه ریشه در متغیرهای داخلی ایران دارد که در گزارش نادیده گرفته شده است:
فقدان استراتژی اقتصادی مدوّنِ شرقمحور در تهران.
انسداد تصمیمگیری و عدم تعریف چارچوب بلندمدت.
ترجیح پیگیری راهحل از مسیر غرب.
ارزیابی انتقادی تحلیل دیپلماتیک نشست
این بخش به بررسی تغییر کمی روابط دیپلماتیک در سطوح بالا و تعدد رژههای نظامی میپردازد که نقطه اوج این روابط را در نشست اخیر شانگهای میتوان دید. اما اشاره به این مسئله ضروریست که این همکاریها در چارچوب اتحادهای سنتی نمیگنجد. ویژگیهای اصلی این روابط عبارتند از:
ساختار سیال و بدون تعهدات الزامآور.
تنظیم روابط براساس اهداف مشترک.
تنظیم همکاری بر اساس تهدیدات مشترک و منافع مقطعی.
ماهیت روابط در چارچوب «ائتلافهای موردی»
همچون قبل، در این قسمت نیز به نقش و افزایش روابط دیگر کشورها توجهی نشده است.
تضاد مفهومی – نظری در ارزیابی CRINK
نشست نشان داد که هنوز اجماعی درباره ماهیت رابطه (تاکتیکی یا استراتژیک) و افق آینده آن در میان کارشناسان غربی وجود ندارد:
1 گروه نخست: CRINK را مجموعهای از تعاملات موردی و تاکتیکی میدانستند.
2 گروه دوم: CRINK را نشانهای از شکلگیری یک نظم جایگزین و استراتژیک ضدآمریکایی معرفی میکردند.
این شکاف، نشاندهنده فقدان یک چارچوب نظری جامع در تحلیل غربی از همکاریهای این چهار بازیگر است. اما در مقیاس کلی همه کارشناسان ضمن تلاش برای کمرنگ نشان دادن توان این کشورها نسبت به خطرات هشدار میدهند.
جمعبندی
نشست «واکاوی محور CRINK» اگرچه دادهها و تحلیلهای قابل توجهی ارائه کرد، اما تحلیل کارشناسان آن به دلایل زیر ناقص است:
مبتنی بر برداشت اغراقشده از همسویی ضدآمریکایی است.
متغیرهای تعیینکننده (مانند دکترین دفاعی ایران، ماهیت زمان جنگ و محدودیتهای ساختاری تهران) را نادیده میگیرد.
دچار برخی خطاهای مفهومی است.
نتیجتاً همکاریهای این چهار کشور را نباید بهمثابه یک «محور» یا «ائتلاف رسمی» دید، بلکه باید آن را در چارچوب «شبکهای از همکاریهای مقطعی، مبتنی بر اهداف و تهدیدات مشترک اما فاقد نهادسازی پایدار» فهم کرد.

