وقتی محافل قدرت و ثروت علیه اقتصاد دستوری سخن می گویند، به دنبال رهاشدگی از بند قانون و عدالت هستند تا مانعی در برابر هارشدگی شان وجود نداشته باشد. اقتصاد محفلی شان پر شده است از بی نظمی ها، نشتی ها و حیف و میل هایی که برای آنها منبع ارتزاق است و برای مردم منشأ استضعاف. اگر «دستور» به نفع رهاشدگی باشد، برای افزایش قیمت، پرداخت وام های کلان، رانت های بی حساب، ارزهای دولتی، و حقوق های نجومی صادر شده باشد، از آن استقبال نیز می کنند، اما همین که بحث انضباط مالی، قانون مداری، بازپرداخت وام، بازگرداندن ارزهای صادراتی، مالیات بر سوداگری مطرح می شود، چهره در هم می کشند که اقتصاد را نمی توان دستوری اداره کرد.
بیایید یکی از نمونه های رهاشدگی در اقتصاد محفلی را مورد بررسی قرار دهیم تا روشن شود که چرا این اقتصاد از دستور و نظارت و شفافیت گریزان است. موسسه واکسن و سرم سازی رازی یکی از نمونه های رهاشدگی در اقتصاد و حیف و میل بیت المال است. این مسأله زمانی اهمیت مضاعف پیدا می کند که پای سلامت و امنیت غذایی در میان است.
این موسسه برای تأسیس ساختمان آنفلوآنزای حاد در شعبه مرند خود، از سال 1398 به بعد، دستکم ۷۹۴ میلیارد تومان اعتبار (به طور متوسط سالی ۱۰۰ الی ۲۰۰ میلیارد تومان) دریافت می کند، اما این ساختمان همچنان تکمیل نشده و نیمه کاره رها شده است. تجهیزات این موسسه فرسوده و برخی نیز خارج از رده هستند و این در حالی است که طی سالهای اخیر برخی قراردادها با مبالغ بسیار بالا جهت خرید تجهیزات منعقد شده ولی تاکنون تحویل مؤسسه نشده است. برای مثال، قرارداد خرید دستگاه فیلینگ دامپزشکی با متعلقات، با شرکت ارمغان دیار داریوش در سال ۱۳۹۸ منعقد و کل هزینه قرارداد به شرکت مذکور پرداخت شد و مقرر بود دستگاه شش ماه پس از انعقاد قرارداد تحویل داده شود. اما تا امروز آن شرکت نهتنها دستگاه را تحویل نداده بلکه حتی با شرکت پیمانکار چینی نیز قرارداد منعقد نکرده است. و یا اینکه بسیاری از تجهیزات خریداری شده در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ برای پروژه آنفلوانزای فوق حاد از جمله هودهای بیولوژیک و انکوباتورها ناقص بوده و برخی از قطعات آنها مانند حسگر بر روی دستگاهها نصب نبوده است.
طبق مصوبه شورای عالی امنیت ملی در سال ۱۴۰۰ مبلغ ۳۵ میلیون یورو جهت ساخت واکسن کووید به این مؤسسه پرداخت شده است. اما با وجود فوریت تولید واکسن برای جلوگیری از افزایش میزان مرگ و میر ناشی از کرونا، این موسسه آخرین نهاد تولید کننده واکسن شد. و بدتر آنکه طی بررسیهای کارشناسی و تحلیل نتایج میدانی مشخص شد از آنجا که واکسن کووپارس این شرکت، مبتنی بر آنتیژن ویروس اولیه و بومی چین بوده، هیچ تناسبی با سویه¬های جهش یافته بعدی علی¬الخصوص سویه¬های جهش یافته ایرانی از قبیل دلتا و … نداشته و بنابراین ایمنیزایی ثمربخشی علیه سویه ویروس تطبیق یافته ایرانی ایجاد نمی¬کند!
مؤسسه رازی جمعا حدود ۸ میلیون دوز واکسن کرونا تولید می کند که ۳ میلیون دوز از این تعداد آنقدر در انبار باقی می ماند تا منقضی و سپس معدوم می شود. بر اساس قیمت 180 هزار تومانی که سال 1401 برای هر دوز این واکسن در نظر گرفته شده بود، مجموعا 540 میلیارد تومان از جیب ملت به طور کامل نابود گردید. از ۸ میلیون دوز یاد شده، ۵ میلیون آن توسط وزارت بهداشت خریداری می شود که از این تعداد نیز در حدود ۳۰۰ هزار دوز تزریق و مابقی که حدوداً ۴.۵ میلیون دوز محاسبه شده است توسط وزارت بهداشت معدوم می شود. (نابود شدن810 میلیارد تومان دیگر) با این وصف، کمترین سهم مصرف واکسن داخلی نیز به مؤسسه رازی اختصاص می یابد.
این موسسه در مورد واکسن مهم تب برفکی نیز کوتاهی کرده است. با وجود نیاز همیشگی دامداران داخلی به واکسن تب برفکی، مؤسسه طی دو سال قبل هیچ تولیدی نداشته است. به طور خلاصه در دوره مدیریت کنونی، جمعا قریب به ۵ سال با عدم تولید واکسن تب برفکی مواجه بودهایم که این کمبود نه توسط شرکتهای دانشبنیان داخلی که با واردات از کشورهایی مانند ترکیه و فرانسه تأمین شده است. این نشان میدهد واکسنسازان بیگانه نسبت به نیازها و تهدیدات زیستی کشورمان از مؤسسه رازی، سازمان دامپزشکی و دیگر مدعیان امر واکسن، به مراتب آگاهتر و موفقتر عمل میکنند و از طرفی همچون شش سال گذسته، از این به بعد نیز کشور مجبور به واردات واکسن تب برفکی بومی و تب برفکی SAT1 خواهد بود.
این مسأله درباره سایر واکسن ها نیز صدق می کند. برای مثال رئیس مؤسسه رازی در حضور نماینده بازرس ویژه بیت رهبری در سال ۱۴۰۱ شفاهاً قول داده است که به زودی واکسن سیاه سرفه(Pertussis) را تولید کند ولی با وجود گذشت سه سال از آن زمان هیچ اتفاقی نیافتاده است. تولید واکسن فلج اطفال و تولید پرفراز و نشیب MMR از تیرماه ۱۴۰۴ متوقف شده است. واکسن شاربن، آنتروتوکسمی، قانقاریا و بروسلوز نیز یا تولید نمیشوند یا با مشکل تولید مواجهند.
موسسه رازی نمونه کوچکی از اقتصاد رهاشده محفلی است. موسسه ای که سابقه یکصد ساله دارد و بودجه های کلان دریافت می کند، به جای آنکه منشأ سلامت و امنیت مردم باشد، منبع ارتزاق محفلی می شود. چرا که اساساً مردم جایگاهی نزد محافل ندارند. یک دستشان در جیب مردم است و با دست دیگرشان بر سر آنها می کوبند که شما لیاقت مدیریت سیاسی و اقتصادی جامعه را ندارید. پرهیز را کنار گذاشته اند و دیگر نیازی نمی بینند که در پرده سخن بگویند. مردم را تحقیر می کنند تا سلطه خود را تحکیم بخشند. بودجه می گیرند تا تولید را نابود کنند، سپس ارز ارزان می گیرند تا وارد کنند و گران بفروشند. پاتوق شان جلسات هیأت مدیره است، و برای تصمیماتی که چیزی جز ضرر و زیان برای مردم ندارد، حقوق های نجومی می گیرند. این اقتصاد محفلی را می توان در یک جمله خلاصه کرد: محافلی که از رهاشدگی به هارشدگی رسیده اند.

