ایران و آمریکا؛ مسیر قدرت و هویت ملی

در دهه‌های اخیر، صحنه سیاست جهانی شاهد رویارویی دو گفتمان متضاد بوده است: گفتمان استقلال‌محور و عدالت‌خواه ایران در برابر گفتمان سلطه‌جویانه و لیبرال آمریکا. این تقابل، صرفاً نزاع سیاسی نیست، بلکه برخورد دو نوع نگاه به جهان، انسان، و آیندۀ بشریت است، تقابلی که می‌توان آن را در چارچوب نظریه‌های روابط بین‌الملل، به مثابۀ رویارویی میان قدرت‌های در حال ظهور که خواهان تغییر نظم موجود اند و قدرت‌های مسلط که در تلاش برای حفظ وضعیت موجود می‌باشند، تحلیل کرد.
ایران با اتکاء به سرمایه‌های فرهنگی، تاریخی و آرمان‌گرایانۀ خود، یک ساختار و چارچوب جایگزین برای نظم منطقه‌ای و بین‌المللی ارائه می‌دهد که اساس آن بر نفی سلطه و اتکاء به مردم‌سالاری دینی استوار است.
قدرت ایران؛ بازخیزی تمدنی پس از قرن‌ها
ایران امروز پس از قرن‌ها انفعال و تحت‌تأثیر مداخلات خارجی و ساختارهای استبدادی داخلی، و در طیّ یک فرایند حدود شصت‌وپنج‌ساله به یکی از قدرت‌های تعیین‌کنندۀ منطقه‌ای تبدیل شده است. این قدرت‌گیری یک پدیدۀ مقطعی نیست، بلکه بازتابی از یک “بازخیزی تمدنی” است که ریشه در عمق تاریخی و هویت فرهنگی جامعۀ ایرانی دارد.
از عوامل ظاهری و نمودهای این بازخیزی تمدنی می‌توان به قدرت‌یابی مجدد این تمدن در دو بخش کلان نرم و سخت اشاره‌کرد، جریانی که به‌واقع عاملی مزاحم و حتی آسیب‌رسان در زمینه‌های مختلف برای تمدن غربی مدعی جهان‌داری این روزگار است؛ و همین تزاحم است که اساساً بستر نهادین جنگ تمدن اصیل اسلامی با تمدن غرب است، جنگی که در سه عرصۀ کلان می‌توان آن را تصویرکرد:
قدرت علمی و زیرساختی
بخش مهمی از قدرت ملی ایران، ناشی از سرمایۀ انسانی و پیشرفت‌های علمی در حوزه‌های حساس است. علیرغم تحریم‌های گسترده، رشد چشمگیر در تولید علم، فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز، زیست‌فناوری، انرژی‌های تجدیدپذیر، و ریزفناوری، نشان‌دهندۀ توانایی ملت ایران در عبور از محدودیت‌هاست. البته توجه به این نکته ضروری است که مبنای نمود و تقویت این رشد علمی “آموزش عالی داخلی” و “شبکه‌های دانش‌بنیان” بوده‌اند.
قدرت نرم ایران در برابر جنگ نرم غرب
آمریکا و متحدانش با بهره‌گیری از قدرت رسانه، تبلیغ فرهنگی و تحریم اقتصادی می‌کوشند مسیر رشد ایران را کند و شکاف‌های اجتماعی را در جامعۀ ما تشدیدکنند. این جنگ، عمدتاً در حوزۀ ادراک و هویت صورت‌می‌گیرد و دو عنوان کلان را در ذیل آن می‌توان چنین تبیین‌کرد:
هویت اسلامی-ایرانی و پایداری فرهنگی
این موضوع یک مزیت کلان جامعۀ ایران در تقابل با غرب است؛ مزیتی که به‌تعبیری بنیان موجودیت این جامعه است، و اصولاً بر همین مبنا است که ایران اسلامی، در سایۀ پی‌ریزی و ادامۀ جریان انقلاب‌اسلامی، توانسته‌است چهره‌ای ایستاده و مقتدر از خود ارائه‌دهد. اساساً این هویت، یک سپر دفاعی قدرتمند در برابر تهاجم‌های فرهنگی گوناگون دشمن است؛ و چنین است که توجه به این مهم واقعیتی است که چشم‌پوشی بر آن از جانب هرکس در هر ردۀ تصمیم‌گیری و اجرایی ضربه‌ای جبران‌ناپذیر به قدرت نرم ایران در این جنگ عیان واردمی‌کند.
نمودهای این وجه قدرت نرم ایران اسلامی را در دو عنصر کلان به گونۀ زیر می‌توان دسته‌بندی کرد.
جاذبۀ فرهنگی: میراث غنی هویتی، ادبی، هنری و دینی ایران، که یک منبع جاذبۀ قوی در حیطۀ فرهنگی ایران اسلامی ایجادکرده که فراتر از مرزهای سیاسی است
الگوی مقاومت: ایران در جهان کنونی مبتنی بر نگرۀ سرمایه‌داری به نماد مقاومت در برابر استکبار جهانی تبدیل‌شده‌است، که این خود یک نشانوارۀ قوی مبتنی‌بر بنیان اندیشه و باور انسانی و دینی در میان عموم ملت‌های جهان ایجادکرده‌است
اساساً آن‌چه که قدرت ایران اسلامی را در این جهان فرورفته در نبردهای هویتی و فرهنگی و به‌تبع، اقتصادی و سیاسی متمایز می‌کند، ترکیب “ایمان، دانش و استقلال” است، سه عنصر بنیادین که یک هم‌افزایی کلان فرورفته در آموزه‌های این جامعه و جوامع و ملت‌های تابع نگره‌ای ایجادمی‌کنند.
ابزارهای جنگ نرم غرب
جنگ نرم غرب شامل ، تلاش برای کمرنگ کردن هویت دینی-انقلابی و القای این حس است که پیشرفت مادی تنها از طریق الگوبرداری کامل از غرب میسر است؛ و همه این موارد در یک چارچوب کلان شکل‌می‌گیرند که با عنوان تهاجم فرهنگی شناخته می‌شود. اما این فرایند خود شامل ساختارهای خاصی است که آنها را می‌توان چنین برشمرد:
بمباران رسانه‌ای: بهره‌گیری از ساختارهای رایانه‌محور برای انتشار محتوای تضعیف‌کنندۀ نهادها و بنیان‌های ملی
الگوسازی فرهنگی معکوس: ترویج سبک زندگی مصرفی و فردگرایانه که با ارزش‌های جمعی و مسئولیت‌پذیری اسلامی در تضاد است
تحریم‌های روانی: ایجاد تردید در میان نخبگان در مورد کارآمدی ساختار حکومتی
مؤلفه‌های قدرت دفاعی و راهبردی
توان دفاعی ایران، که در قالب نیروهای مسلح و نیز نیروهای مقاومت منطقه‌ای متجلی شده‌است، اصلی‌ترین عوامل بازدارندگی در برابر تهدیدات خارجی، به‌ویژه تجاوز نظامی است، عاملی که به‌تعبیری بر اصل “دفاع فعال و توازن وحشت” مبتنی است و دو موضوع کلان عمق راهبردی و فناوری‌های دفاعی را در این روزگار دربرمی‌گیرد.
1 عمق راهبردی: این عامل از طریق شبکه‌ای از متحدان و نیروهای همسو در محور مقاومت و دامنۀ ایفای نقش منطقه‌ای و حتی جهانی، و نیز واکنش‌پذیری و نفوذ ایران را فراتر از مرزهای جغرافیایی مستقیم گسترش‌می‌دهد.
2 فناوری‌های دفاعی: این بخش از توان دفاعی ایران، که به‌عنوان عنصری اساسی در مؤلفه‌های قدرت دفاعی و راهبردی تعریف می‌گردد، همچنان‌که ضامن بازدارندگی دشمنان از ایفای نقش دشمنانۀ خود است، نماد استقلال فناورانه و مقاومت در برابر فشارهای بین‌المللی به شمار می‌آید، و قابلیت‌های گسترده‌ای را برای اصالت هویت ایرانی، که مجموعه‌ای درهم‌تنیده با اصالت انقلاب‌اسلامی است، در راستای گسترش و ایفای نقش جهانی خود ایجادکرده‌است.
جریان مذاکره‌طلب و انکار اقتدار ملی
اما در این شرایط که دشمنی غرب با ایران اسلامی در جریان بین‌المللی کاملاً آشکار است، در داخل کشور، برخی جریان‌های فکری و رسانه‌ای با تکیه بر الگوی مذاکرۀ بی‌پایان با آمریکا، پیشرفت را فقط در سایۀ توافق‌های بین‌المللی، به‌ویژه توافق‌های اقتصادی مبتنی بر توافق‌های سیاسی می‌دانند.
البته آن‌چه اظهرُ من الشّمس است، این است که این دیدگاه عملاً از ظرفیت‌های درونی و استعداد همه اجزاء جامعۀ ایرانی غفلت می‌کند و به نوعی می‌کوشد “خودتحقیرگری نهادینه‌شده” را ترویج‌دهد؛ نگره‌ای که تجربۀ تاریخی آن نشان‌داده‌است که چنین رویکردهایی که همه مبتنی بر “اعتماد به حسن نیت دشمن” اند، همواره به شکست منجر شده‌اند؛ و اصولاً قدرت‌های سلطه‌جو، مذاکره را نه ابزاری برای تفاهم، بلکه اهرمی برای فشار و محدودسازی دامنه‌های استقلال کشور هدف می‌دانند، واقعیتی که این جماعت از آن غافل، یا با آغوش باز، پذیرندۀ آن اند.
ضرورت توجه دولت به فرهنگ، اقتصاد و هویت ملی
باری، آن‌چه توجه به آن ضروری است، این است که برای تحقق کامل قدرت ملی و تثبیت موقعیت منطقه‌ای در برابر سلطه‌طلبی آمریکا، دولت به‌جای گردش در میان نظریه‌ها و دیدمان‌های گوناگون، و هرازگاهی پرداختن به بحث بی‌فرجام مذاکره، باید اهتمام خود را بر همه ارکان پیشرفت، به‌ویژه سه رکن کلیدی آن قراردهد:
فرهنگ: تقویت خودباوری و مسؤولیت‌پذیری اجتماعی
فرهنگ باید جایگاه خود را به‎عنوان زیربنای پیشرفت و رونق جامعه بازیابد، و این مهم از جانب همه اجزاء جامعه به‌ویژه برنامه‌ریزان و مجریان برنامه پذیرفته‌شود که بدون یک فرهنگ قوی، پیشرفت‌های فنی و اقتصادی شکننده خواهندبود.
اقتصاد: حرکت بر مدار تولید و نوآوری
واقعیت این است که اقتصاد مقاومتی امروزه در ذهن قوۀ مجریه و حتی تاحدودی، قوۀ مقننۀ ما بیشتر از یک سازوکار عملیاتی موقعیت یک شعار را یافته، و چنین است که برنامۀ هفتم پیشرفت از جانب دولت حدود سی‌وهشت‌درصد در مسیر اجرا پیش‌می‌رود و همان مجلسی که این درصد را استخراج و ارائه‌می‌کند، صرفاً به توصیه و انذار بسنده‌می‌کند و از موضع‌گیری قاطع خود را دور نگه‌می‌دارد، و حتی در مواردی چون موارد زیر، دست به اقدامی مؤثر نمی‌زند:
1 اجرای برنامۀ هفتم پیشرفت با محور تولید: هدف اصلی باید افزایش سهم بخش‌های مولد و کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و همچنین کاهش آسیب‌پذیری در برابر تحریم‌ها باشد.
2 نوآوری و عدالت اقتصادی: حمایت از شرکت‌های دانش‌بنیان برای ایجاد اشتغال با ارزش افزوده بالا و تلاش برای توزیع عادلانه‌تر ثروت برای جلوگیری از نارضایتی‌های طبقاتی که خوراک جنگ نرم هستند.
3 مدیریت شوک‌های ارزی: استفاده از ابزارهای مالی مدرن برای حفظ ثبات اقتصادی در مواجهه با فشارهای خارجی، با تمرکز بر تقویت ارزش ذاتی پول ملی و کنترل تورم.
سیاست‌گذاری: ارزیابی عملکرد بر اساس اهداف کلان انقلاب اسلامی
نظارت مستمر دولت بر عملکرد وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف، باید با سنجش میزان انطباق فعالیت‌های آن‌ها با اهداف کلان انقلاب اسلامی انجام شود و این امر نیازمند شفافیت در شاخص‌های کلیدی عملکرد است که فراتر از معیارهای صرفاً اقتصادی باشند.
باری، ایران امروز فقط یک کشور نیست؛ نشانۀ بازگشت یک تمدن است که مسیر خود را با تکیه بر اصول هویتی خود یافته‌است. قدرت ملی ایران، ترکیبی پیچیده و چندوجهی از توان نظامی بازدارنده، عقلانیت سیاسی در مدیریت بحران‌ها و عمق فرهنگی است که از تاریخ و مذهب نشأت‌می‌گیرد؛ و البته آیندۀ آن وابسته به استمرار مسیر مبتنی بر خودباوری مطلق، تکیه بر استعداد داخلی و حفظ هویت اسلامی–ایرانی در برابر هجمه‌های جهانی است، که برمبنای آن هویت خود را بازیافته و جریانی را برای تقابل با مدعیان امروزین قدرت آغازکرده؛ جریانی که در راستای آن، تلاش برای حفظ استقلال کامل در تصمیم‌گیری‌ها و ایفای نقش سیاسی مبتنی بر هویت و مقاومت امری ضروری است، ضرورتی که شکل‌دهندۀ چارچوبی مؤثر برای نیل به جایگاه یک قطب قدرت در نظم نوین جهانی خواهد بود.

مقالات مرتبط

چرا ماتی خان مهم است!؟

کاش در کنار همه فریادها برای نهی از منکر؛ برای امر به…

18 آذر 1404

خیز آرام شرق: آیا محور نوظهور CRINK نقشه ژئوپلیتیک خاورمیانه را بازنویسی می‌کند؟

در سال‌های اخیر، تحولات پرشتاب نظام بین‌الملل موجب شده افکار عمومی جهان…

بزک عاملان بن‌بست توسط رسانۀ آستان قدس

وقتی ظریف تبدیل به فرصت بین المللی می شود! در روز گذشته،…

18 آذر 1404

دیدگاهتان را بنویسید