غفلت در وزارت گردشگری

ایران کشوری است با ظرفیت‌های بی‌بدیل تمدنی، فرهنگی، تاریخی و زیارتی؛ گنجینه‌ای که می‌تواند با یک رویکرد راهبردی و آینده‌نگر، به یکی از قطب‌های اصلی گردشگری جهان تبدیل شود. اما نکته‌ای که هم‌سنگ این واقعیت باید دیده شود، این است که چشم‌انداز گردشگری ایران نمی‌تواند در سطح «آمار و ارقام اقتصادی» باقی بماند؛ گردشگری باید در متن هویت ملی و فرهنگی این سرزمین تعریف شود. بااین‌حال، ساختار و مدیریت کنونی وزارتخانه مسئول، هنوز در این مسیر حرکت نمی‌کند و گویی دغدغه‌های دیگری دارد.
فاصله ادعا تا عمل در تدوین نقشۀ راه گردشگری
دولت و وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی با وجود ادعای در اختیار داشتن «سند راهبردی نقشۀ راه گردشگری ایران»، در عمل از تبیین یک چشم‌انداز روشن و پایدار برای رونق گردشگری بازمانده‌اند. این ناتوانی از محدودنگری مدیران در تعریف گردشگری آغاز می‌شود و تا نابسامانی مدیریتی و حتی ناآشنایی با مبانی تمدنی و فلسفی این حوزه ادامه می‌یابد.
موضوع‌هایی مانند استفاده از گردشگری به‌عنوان ابزار روابط بین‌الملل، پیشران پیشرفت متعادل فرهنگی و اجتماعی و عامل تقویت جایگاه ایران در جهان، هنوز در تصمیمات وزارتخانه جایگاه عملی ندارند.
ایران؛ تمدنی زنده و سرمایه‌ای بلااستفاده
ایران، تمدنی زنده است با هزاران سال قدمت در تاریخ، معماری، هنر، آیین‌ها و انسان‌شناسی. چنین ظرفیتی باید در مرکز سیاست‌گذاری گردشگری قرار گیرد تا اقتصاد گردشگری به موتور پیشران فرهنگ و هویت تبدیل شود، نه اینکه فرهنگ نقش «توجیه‌کننده پروژه‌های اقتصادی» پیدا کند.
ایران اسلامی، میراث‌دار تعامل اندیشۀ توحیدی و تاریخ پویای بشری است و مدیران گردشگری باید این پویایی را به جهانیان و حتی مردم داخل کشور معرفی کنند. اما هجوم شتاب‌زدۀ مدرنیته و مصرف‌گرایی، مفهوم «سفر» را در ذهن برخی مدیران به سطح یک تفریح پرزرق‌وبرق تنزل داده و «سفر مسئولانه» جای خود را به مسابقه آمارسازی و گزارش‌نویسی داده است.
سفر مسئولانه یا آمارسازی؟
گردشگری تنها یک فعالیت اقتصادی نیست؛ پدیده‌ای است جامعه‌ساز که تعادل زندگی انسان را احیا می‌کند، پیوند انسان با تاریخ و طبیعت را تقویت می‌کند و به باززنده‌سازی ساختارهای اجتماعی و محلی کمک می‌کند. اما امروز این ظرفیت بزرگ به‌جای آنکه موتور حرکت تمدنی و فرهنگی باشد، به ابزاری برای ظاهرسازی و رقابت بر سر عدد و رقم تبدیل شده است.
فقدان نگاه جامع و بین‌بخشی در مدیریت گردشگری
وزارتخانه متولی، به‌جای تعریف یک نگاه جامع، فرهنگی، اجتماعی و پایدار، گردشگری را به یک «منبع درآمد ارزی» تقلیل داده است. درحالی‌که این حوزه با برنامه‌ریزی درست می‌توانست به یکی از مهم‌ترین پیشران‌های پیشرفت ملی تبدیل شود؛ از رونق اشتغال و کسب‌وکارهای خرد در مناطق دورافتاده تا رشد بهره‌وری، گسترش مشارکت بخش خصوصی و بهبود محیط کسب‌وکار.
اما این فرصت‌ها سال‌هاست معطل مانده و دولت‌ها نتوانسته‌اند مسیر توسعه این حوزه را با موفقیت طی کنند.
غفلت مدیریتی و غرب‌زدگی در سیاستگذاری گردشگری
نگاهی دقیق‌تر نشان می‌دهد که وزیر میراث فرهنگی و تیم مدیریتی او، به‌جای توجه به ظرفیت‌های واقعی گردشگری برای تحقق اهداف برنامه هفتم—از رشد اقتصادی ۸ درصدی تا تقویت اشتغال—بیشتر درگیر نگاه‌های غرب‌گرایانه و گسسته از بنیان‌های فکری و فرهنگی ایران هستند.
نتیجه آن شده که گردشگری از یک پدیدۀ هویت‌ساز و جامعه‌ساز، به «ابزار بهبود تصویر جهانی ایران» تبدیل شده؛ آن‌هم در چارچوبی که پذیرش در نظام غرب‌سالار را به بهای چشم‌پوشی از دارایی‌ها و ریشه‌های هویتی کشور دنبال می‌کند.
گردشگری؛ از پیشران همبستگی ملی تا کالایی زینتی
گردشگری می‌توانست نقشی جدی در تقویت همبستگی ملی، آشناسازی جوانان با هویت ایرانی-اسلامی، ایجاد فرصت‌های اقتصادی، و رونق فرهنگی و اجتماعی ایفا کند.
اما با سیاست‌گذاری‌های موجود، این ظرفیت بزرگ به آرایه‌ای تزئینی تبدیل شده و جامعه نیز—تحت‌تأثیر تبلیغات رسمی—نگاه عمیق‌تری به این حوزه پیدا نکرده است.
اگر مدیریت گردشگری در وزارتخانه متولی، از وضعیت کنونی فاصله گرفته و به نگاه تمدنی، فرهنگی و اقتصادی توأمان بازگردد، این حوزه می‌تواند از یک ساختار کم‌اثر کنونی، به یکی از موتورهای اصلی پیشرفت ایران تبدیل شود.

مقالات مرتبط

گنجِ فراموش‌شده سواحل ایران؛ گردشگری دریایی چرا رونق نمی‌گیرد؟

ایران با بهره‌مندی از گستره وسیع آبی در شمال و جنوب و…

نسخه شفابخش اقتصاد روستایی؛ گردشگری مبتنی بر گیاهان دارویی

بوم‌گردی طی سال‌های اخیر به‌عنوان یکی از رویکردهای مهم توسعه گردشگری، نقش…

ساختار وزارت میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی

سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که در سال 1385، با…

دیدگاهتان را بنویسید