ده سال یک عمر است

ده سال، عمر یک ملت است؛ یک دهه فرصت برای ساختن، برای قدرتمند شدن، برای شکوفایی. اما این ده سال در ایران چه شد؟ به نام اعتمادسازی برای غرب، به پای توهمات عده‌ای سیاست‌ورز خودباخته سوخت. به جای تقویت توان داخلی، به جای گسترش پیوندها با همسایگان و منطقه، تمام هم‌وغم‌مان را گذاشتیم برای جلب رضایت کسانی که هیچ علاقه‌ای به پا گرفتن اقتصاد ایران و قدرتمند شدنش نداشتند. نتیجه؟ هیچ! نه ارزش پول ملی حفظ شد، نه تجارت خارجی رونقی گرفت، نه سرمایه‌ای به سوی کشور سرازیر شد. آنچه نصیب‌مان شد، چیزی نبود جز بدعهدی، خروج یک‌طرفه از توافقات، ترور دانشمندان و فرصت‌سوزی‌های بی‌پایان. زمانی با «رفع تحریم بالمره» به دنبال فریب مردم بودند، مدتی با «اینستکس» شو راه انداختند. آنجا که زیر عهدشان زدند و کشور به سوی قانون اقدام راهبردی گام برداشت، گویی منافع اجدادشان به خطر افتاده بود و صدر تا ذیل نظام را آماج حملات خود قرار دادند.
این جماعت، حالا با چه رویی می‌گویند «زمان خریدیم»؟ زمان برای چه؟ اقتصاد؟ پس چرا چیزی جز خسارت محض به ارمغان نیاوردید؟ مگر دوازده سال پیش، کشور را در این وضعیت تحویل گرفتید؟ با این «زمان خریدن» چه کردید؟ معیشت مردم را به بازی گرفتید و حالا با پررویی تمام، دم از موفقیت می‌زنید؟ این چه سیاست‌ورزی است که به جای عزت، ذلت می‌آفریند؟ این چه دیپلماسی است که به جای اقتدار، التماس نصیب‌مان می‌کند؟
این کارهایتان را کجای دلمان بگذاریم؟ زمین دادید که زمان بخرید؟ زمین هسته‌ای را دادید، دستاوردهای علمی و فناوری را به تاراج گذاشتید و حالا چه دارید که نشان دهید؟ جز وعده‌های توخالی و مذاکراتی که جز تحقیر چیزی برایمان نداشت؟ سیاست بین‌الملل، میدان بده‌بستان است، نه جای عاشق‌پیشگی.
حالا وقت پاسخگویی است. ملت حق دارد بداند این ده سال چه بر سرش آمد. چرا این زمان خریدن چیزی نصیبش نکرد؟ وعده‌های پیشرفت چه شد؟ این ملت، شایسته سیاست‌ورزانی است که به جای توهم، با عقلانیت عمل کنند؛ شایسته مسئولانی است که به جای دل بستن به وعده‌های پوچ غرب، به توان داخلی و ظرفیت‌های بی‌پایان این سرزمین ایمان داشته باشند. ده سال سوخت، اما هنوز دیر نشده. باید از این خواب غفلت بیدار شد. باید به جای التماس به غرب، دست در دست ملت گذاشت و ایران را دوباره ساخت؛ این بار، نه با توهم، که با عزت و اقتدار.
در این میان، ورود رهبر انقلاب با تأکید بر تبیین نتیجه برجام و بن‌بست محض مذاکره با آمریکا که سرمنشأ نگارش این متن است، با چه مواجه می‌شود؟ دعوت منتقدان برجام به سکوت؟ گویی عده‌ای مأموریت یافته‌اند روی سخنان رهبری خاک بپاشند تا خواسته‌های ایشان تحقق نیابد. آنجا که صراحتاً آقا دستور تبیین می‌دهند، تبیین را حرام اعلام می‌کنند تا به بهانه اتحاد، بعضی مسائل روشن نشود. اتحاد مگر قرار بود بر سر اشتباهات گذشته بنا شود؟ گناه منتقدان برجام چیست که شما و بزرگانتان ده سال پیش تا خرتناق در عشق برجام غرق شده بودید و پا روی اصولتان گذاشته و به اصولی دیگر گراییده بودید؟ گناه منتقدان برجام چیست که روزنامه‌هایتان مراسم تقدیر برای قهرمان دیپلماسی، محمدجواد ظریف، برگزار کرده بودند؟ گناه منتقدان برجام چیست که شما دست در دست روحانی و ظریف، برجام را تصمیم نظام جا زدید تا هزینه‌اش را به رهبری تحمیل کنید؟
نتیجه این دهن‌کجی به کلام آقا در خصوص عدم تبیین نتیجه برجام کجا مشخص می‌شود؟ آنجا که سیاسیون ما نه‌تنها عبرت نمی‌گیرند، بلکه بر حسب عادت، دست‌فرمانی را در پیش گرفته‌اند تا از تله تنش به دور بمانند. چه زمانی؟ پس از جنگ؛ آن هم جنگی که تمام نشده. منطق عجیبی دارند عده‌ای از سیاستمداران ما! مشت خود را برای دشمنی باز می‌کنند که تیزی دندان‌هایش را دائم به رخ ما می‌کشد. عاملان برجام که از پرداخت هزینه تصمیمات خود به خوبی گریخته‌اند و به هیچ عنوان حاضر به پذیرش هزینه‌ای که به ملت وارد کرده‌اند، نیستند. موافقان CFT هم که احتمالاً از همان قماش‌اند، علاقه خاصی به گردن گرفتن آثار تصمیمات خود نخواهند داشت. مشی ایلچی‌ها و تقی‌زاده‌ها در تاریخ این سرزمین همواره همین بوده است.

یاسر سالک‌نیا، متولد ۱۳۷۶، سردبیر سابق پایگاه خبری دانشجویی کف دانشگاه، کارشناس ارشد عمران و دبیر کنونی عصردانشجوست
مقالات مرتبط

موسیقی مقاومت

همزمان با اینکه داستان کاروان صمود ترند رسانه‌های دنیا شده است و…

سینمای مُرده؛ ابتذال در داخل، ذلت در خارج

در هفته‌ای که گذشت، چند خبر و واکنش شرایط اسفناک و سیمای…

تل‌آویو سقوط کرد

آزادسازی فلسطین آرزوی تک‌تک فلسطینی‌های ساکن بیروت لبنان است. بعضی از آنها…

دیدگاهتان را بنویسید