غزه و پایان روایت دروغین صلح‌طلبی غرب

قطعنامه ۲۸۰۳ شورای امنیت که با محوریت آمریکا و به پشتوانه برخی دولت‌های عربی تصویب شد، نقطه عطفی در تلاش غرب برای مهندسی آینده غزه پس از جنگ است. قطعنامه ۲۸۰۳ شورای امنیت، در ظاهر سندی برای آرام‌سازی بحران و جنگ غزه است، اما در واقع تلاش جدیدی برای بازگرداندن همان مدل شکست‌خورده‌ای است که سه دهه تجربه نشان داده جز تعمیق بحران حاصلی ندارد. قدرت‌هایی که خود مسبب بزرگ‌ترین فجایع انسانی در منطقه بوده‌اند، امروز مدعی‌اند می‌توانند طرحی برای صلح و بازسازی غزه ارائه دهند؛ اما آنچه در این قطعنامه دیده می‌شود نه بازسازی، بلکه مهندسی سیاسی و امنیتی غزه مطابق با خواست آمریکا و اسرائیل است.
ظاهر آرامش، باطن سرسپردگی
قطعنامه می‌گوید اگر تشکیلات خودگردان «اصلاح» شود و بازسازی پیش برود، «مسیر معتبر تشکیل دولت فلسطینی» فراهم می‌شود. این واژه‌ها در ادبیات غرب بارها تکرار شده است؛ اما هیچ‌گاه به نتیجه نرسیده. چرا؟ چون آنان هیچ‌گاه تشکیل واقعی دولت فلسطینی را برنمی‌تابند. «اصلاحات» از نگاه آنان یعنی حذف هر عنصر مستقل، هر نیروی مردمی و هر صدای مقاومتی که حاضر نیست زیر بار اراده آمریکا برود.هیئت صلح، که قرار است تا سال ۲۰۲۷ غزه را اداره کند، نه منتخب مردم است، نه برآمده از اراده فلسطینی. ساختاری است که با تصمیم واشنگتن طراحی شده و بخش مهمی از اعضای آن کشورهایی هستند که امنیت و اقتصادشان با اراده آمریکا گره خورده. این یعنی غزه از حالت «غزه مردم» به «غزه مدیریت‌شده» تبدیل می‌شود.
نیروی بین‌المللی تثبیت؛ نامش صلح، کارکردش خلع سلاح مقاومت
ایجاد نیروی تثبیت بین‌المللی (ISF) خطرناک‌ترین بخش قطعنامه است. مأموریت این نیرو «خلع سلاح غزه»، «مدیریت گذرگاه‌ها» و «آموزش ساختار امنیتی جدید» است؛ یعنی دقیقاً همان عناصر هویتی که غزه را طی ۲۰ سال گذشته به نقطه مقاومت تبدیل کرده، قرار است از بنیان دگرگون شود.در تجربه منطقه‌ای، هرجا نیروهای خارجی مسئول امنیت شده‌اند، نتیجه‌اش نه امنیت بوده نه ثبات. از عراق تا افغانستان، حضور نیروهای بین‌المللی یعنی تحمیل اراده بیگانه، حذف اراده مردم، و نهایتاً شکل‌گیری بحران‌های شدیدتر. حال همین نسخه شکست‌خورده را می‌خواهند برای غزه اجرا کنند؛ با این تفاوت که اسرائیل نیز در فرماندهی این نیرو نقش دارد. آیا می‌توان نیرویی را که قرار است با همکاری اسرائیل کار کند «بی‌طرف» نامید؟
جای خالی مردم و مقاومت
قطعنامه به صراحت، حماس و همه نیروهای مقاومت را از هر نقش حکومتی کنار گذاشته. اما مقاومت در فلسطین یک حزب سیاسی نیست که با یک امضا حذف شود؛ ریشه اجتماعی، هویتی و تاریخی دارد. کنار گذاشتن این نیروها به معنای حذف بخش عظیمی از مردم غزه از فرآیند تصمیم‌گیری درباره سرنوشت خودشان است.مدلی که در قطعنامه ارائه شده، شبیه نسخه‌سازی‌های استعماری قرن گذشته است:
یک «هیئت قیمومیتی»، یک «نیروی خارجی»، یک «ساختار اداری موقت» و یک «وعده مبهم برای آینده». نتیجه این مدل‌ها در تاریخ مشخص است: بی‌اعتمادی، بن‌بست سیاسی و بحران‌های جدید.
پیامدها برای محور مقاومت و معادلات امنیتی منطقه
این قطعنامه فقط درباره غزه نیست؛ درباره کل منطقه است. تلاش می‌شود با خلع سلاح غزه، عمق راهبردی مقاومت کاهش یابد. با واگذاری امنیت غزه به نیروهای خارجی، پیوند طبیعی غزه با بازیگران مردمی منطقه قطع شود. با ایجاد ساختارهای وابسته، امکان تحرک مستقل نیروهای فلسطینی محدود گردد.
این یعنی تغییر موازنه از «قدرت مردم» به «قدرت اتاق‌های فکر واشنگتن.»
اما تجربه ثابت کرده که امنیت پایدار در منطقه، نه از طریق پیمان‌های بیرونی، بلکه از مسیر تصمیم ملت‌ها و توان بومی آنها حاصل می‌شود. هیچ قدرت خارجی نمی‌تواند امنیت را صادر کند.
پیامدها برای آمریکا و اسرائیل
برای آمریکا، این قطعنامه تلاشی است برای بازگشت به جایگاه «مدیر پرونده فلسطین»، جایگاهی که از زمان شکست مذاکرات اسلو و بحران‌های بعدی از دست داده بود. واشنگتن با این قطعنامه می‌خواهد نشان دهد هنوز می‌تواند مسیر تحولات را تعیین کند. اما این ادعا با واقعیت میدانی منطبق نیست. آمریکا در منطقه بارها دچار خطای محاسبه شده، و این نیز یکی از همان موارد است: تصور اینکه می‌توان اراده مردم غزه را با یک نیروی بین‌المللی مهار کرد.برای اسرائیل، قطعنامه مزایای کوتاه‌مدتی دارد: حذف مقاومت از معادله سیاسی، کاهش فشار نظامی، و ایجاد لایه‌ای از نیروهای خارجی میان خود و غزه. اما این وضعیت مصنوعی پایدار نخواهد بود. هرچقدر ساختارهای تحمیلی بیشتر شوند، فشار اجتماعی و سیاسی در غزه بیشتر می‌شود. تجربه لبنان، عراق و حتی خود غزه نمونه‌های روشن این حقیقت هستند.
کشورهای عربی خلیج فارس؛ ورود به مسیری پرریسک
کشورهای عربی که از قطعنامه حمایت کردند و اکنون باید هزینه‌های مالی هیئت صلح را بپردازند، وارد مسیری شده‌اند که پیامدهای آن برای آنان بسیار جدی است. آنان عملاً شریک پروژه‌ای شده‌اند که نقش مردم فلسطین را کم‌رنگ و نقش نیروهای خارجی را پررنگ می‌کند. افکار عمومی عربی این روند را به‌سادگی نخواهد پذیرفت. هیچ ملتی نمی‌پذیرد که سرنوشت فلسطین به دست نیروهای خارجی سپرده شود و کشورهای عربی تنها تأمین‌کننده هزینه‌های آن باشند.
جمع‌بندی: قطعنامه‌ای که بحران را حل نمی‌کند، بلکه مهندسی جدید می‌کند
این قطعنامه نه برای رفع ظلم، نه برای بازگرداندن حقوق مردم فلسطین، و نه برای پایان اشغال طراحی شده است. هدف اصلی آن مهندسی بحران به نفع قدرت‌های خارجی است. تجربه منطقه نشان می‌دهد هر طرحی که نقش مقاومت و مردم را حذف کند، نه‌تنها به شکست می‌انجامد، بلکه بحران را عمیق‌تر می‌کند.
مسئله اصلی این است:
غزه را نمی‌توان با نیروی خارجی بازسازی کرد؛ فلسطین را نمی‌توان بدون مردم فلسطین ساخت؛ و صلح را نمی‌توان با حذف اراده ملت‌ها برقرار کرد.
این قطعنامه، اگر مسیر خود را تغییر ندهد، بیش از آنکه آغاز صلح باشد، مقدمه فصلی جدید از چالش‌ها و بی‌ثباتی‌ها در منطقه خواهد بود.

مقالات مرتبط

شام هزار میلیاردی

چگونه بن سلمان حاصر به باج یک تریلیون دلاری در ازای تقریبا…

سرگیجه دیپلماسی

سخنان متناقض عراقچی و معاونانش؛ از سخنان درست تا نگاه فانتزی: وزارت…

عامل «خطای محاسباتی» نباشید

از سخنان دو پهلوی مسئولان دیپلماسی، تا توهم رسانه‌ای درباره یک پیام…

دیدگاهتان را بنویسید